وبگاه رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

وبگاه رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

پست الکترونیکی : NavidKamali.ir@iran.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۹ مطلب با موضوع «تحلیل سیاسی» ثبت شده است

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، نوید کمالی، پژوهشگر مسائل راهبردی در یادداشتی نوشت: سقوط دمشق و پایان حکومت بشار اسد در یکی از سریع‌ترین و پیچیده‌ترین فرایند‌های براندازی تاریخ، نقطه عطفی در تاریخ معاصر غرب آسیا به شمار می‌آید. این رویداد که با سقوط پی‌درپی شهر‌های مهم و استراتژیک سوریه از جمله حلب و حماه همراه بود، نه‌تنها پایانی بر یک دوره تاریخی در سوریه به شمار می‌رود، بلکه آغازگر فصلی جدید در معادلات منطقه‌ای و روابط قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز شده است. ویژگی متمایز این تحول، سرعت خیره‌کننده فروپاشی ساختار‌های قدرت و عدم مقاومت جدی نیرو‌های وفادار به حکومت بشار اسد، به‌ویژه ارتش سوریه بود. فروپاشی که طی کمتر از 11روز رخ داد، اهمیت عامل «غفلت از تهدیدات دشمن» و «بی‌توجهی به توصیه‌های دلسوزانه دوستان» را در تغییر سرنوشت ملت‌ها و دولت‌ها برجسته ساخت! 

این فروپاشی سریع را می‌توان نتیجه مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی دانست. در سطح داخلی عواملی مانند فرسایش تدریجی ساختار‌های حکومتی در پی بیش از یک دهه جنگ فرسایشی و عدم به‌روزرسانی سازوکار‌های آن متناسب با زمانه و همچنین ازهم‌گسیختگی شبکه‌های حمایتی نظام بعث و البته غفلت نیرو‌های مسلح سوریه از هشدار‌های اطلاعاتی ارائه‌شده توسط دستگاه‌های اطلاعاتی کشورمان و عدم آمادگی کافی برای مقابله با تهدیدات از قبل پیش‌بینی‌شده نقش اساسی در این سقوط داشت. در سطح خارجی توطئه قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با محوریت ایالات‌متحده آمریکا و رژیم‌صهیونیستی برای تحمیل آنچه نظم جدید منطقه‌ای مطلوب نظام استکبار خوانده می‌شود، عملاً نظام سوریه را در موقعیتی آسیب‌پذیر قرار داد. هم‌زمانی این عوامل با هماهنگی بی‌سابقه گروه‌های مخالف و حمایت‌های لجستیکی و اطلاعاتی قدرت‌های منطقه‌ای، به‌ویژه ترکیه، شرایط و زمینه‌های سقوط دمشق را مهیا کرد. 

پس از سقوط دمشق و تصرف آن توسط معارضان مسلح شیوه مدیریت انتقال قدرت توسط این گروه‌ها به یکی از محور‌های اصلی تحلیل تحولات منطقه‌ای تبدیل شده است. رهبران این گروه‌ها به‌ویژه احمد الشرع، فرمانده هیئت تحریرالشام با هدایت و حمایت قدرت‌های خارجی تلاش کرده‌اند فرایندی کنترل‌شده را برای انتقال قدرت به اجرا بگذارند. این امر به‌وضوح نشان‌دهنده وابستگی این گروه‌ها به بازیگران بین‌المللی و منطقه‌ای است که در طراحی سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلیدی آن‌ها نقش ایفا می‌کنند. با این حال چالش‌های جدی پیش‌روی حاکمان جدید دمشق قرار دارد که می‌تواند بر توانایی آن‌ها در اداره کشور تأثیر عمیق بگذارد. از جمله این چالش‌ها حفظ انسجام داخلی در میان گروه‌های متنوع و بعضاً متعارض مسلح، مدیریت تنش‌های فرقه‌ای و قومی که می‌تواند زمینه‌ساز ناآرامی‌های گسترده شود و تعیین جهت‌گیری سیاست خارجی است که باید میان خواسته‌های حامیان خارجی و منافع ملی سوریه تعادل برقرار کند. 

از سوی دیگر پیشروی سریع رژیم‌صهیونیستی در مناطق استراتژیک سوریه از جمله اشغال مناطقی فراتر از بلندی‌های جولان و بیش از 500 حمله هوایی به تأسیسات ارتش سوریه با هدف محروم ساختن سوریه از تجهیزات دفاعی، معادلات امنیتی منطقه را وارد مرحله‌ای جدید کرده است. این تحولات ضرورت بازخوانی استراتژی حضور ایران در سوریه و بررسی چشم‌انداز روابط دو کشور را دوچندان می‌کند. 

روابط راهبردی ایران و سوریه که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد فراتر از روابط معمول دیپلماتیک بوده است. سوریه، به‌عنوان تنها متحد عربی کشورمان در جنگ تحمیلی نقش مهمی در شکست محاصره استراتژیک تحمیل‌شده علیه انقلاب نوپای کشورمان ایفا کرد. اقداماتی نظیر قطع خط لوله نفت عراق توسط حافظ اسد و همکاری در حوزه موشکی توان راهبردی کشورمان را در برابر تهدیدات صدام حسین تقویت کرد. این همکاری در دهه‌های بعد به‌ویژه در جریان مقاومت لبنان و فلسطین به عمق بیشتری دست یافت و به شکل‌گیری محور مقاومت منجر شد. 

مشارکت کشورمان در جنگ با تروریسم در سوریه که تحت عنوان «دفاع از حرم» شناخته می‌شود از درک عمیق تهران نسبت به واقعیت‌های ژئوپلیتیکی منطقه نشئت می‌گیرد. در سال 2011، زمانی که ناآرامی‌های سوریه به‌سرعت به‌سوی میلیتاریزه شدن پیش رفت کشورمان به‌درستی دریافت که سقوط دمشق می‌تواند در آن برهه کریدور حیاتی مقاومت را قطع و تروریسم آمریکایی را به مرز‌های کشور نزدیک کند لذا در پی حضور مستشاران ایرانی در سوریه در نهایت شاهد شکست داعش و پیشگیری از شکل‌گیری هلال تکفیری در منطقه بودیم. 

به‌طور کلی دستاورد‌های حضور کشورمان و دیگر اضلاع مقاومت در سوریه را می‌توان در چند سطح مورد بررسی قرار داد. در سطح نظامی، ایجاد پایگاه‌های راهبردی، گسترش توان عملیاتی نیرو‌های مقاومت و کسب تجربیات ارزشمند میدانی از مهم‌ترین دستاورد‌های نقش‌آفرینی کشورمان در مقابله با تروریسم در سوریه بود. در سطح اطلاعاتی و امنیتی همکاری‌های گسترده دو کشور به ارتقای توان اطلاعاتی و شناسایی تهدیدات مشترک منجر شد. در بعد اقتصادی علی‌رغم محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها زمینه‌های همکاری در حوزه‌های مختلف از جمله بازسازی زیرساخت‌ها فراهم شد. مهم‌تر از همه در سطح استراتژیک حضور ایران در سوریه به تقویت عمق استراتژیک کشورمان و افزایش قدرت بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقه‌ای منجر شد.

در شرایط کنونی و با تغییر معادلات در سوریه ضروری است تدابیر جدیدی در رابطه با این کشور اتخاذ شود. اشغال ارتفاعات استراتژیک جبل‌الشیخ توسط رژیم‌صهیونیستی که تسلط راداری، اطلاعاتی و توپخانه‌ای بر دمشق، بخش‌های وسیعی از سوریه و حتی مناطق لبنان را فراهم کرده است تهدیدی جدی برای امنیت منطقه محسوب می‌شود. علاوه بر این حضور گروه‌های مسلح مخالف مقاومت در رأس قدرت سوریه با وجود تلاش آن‌ها برای مدیریت کنترل‌شده انتقال قدرت همچنان دارای رویه‌هایی ضد مقاومتی و مشخصاً ضدایرانی است. به همین دلیل تحولات میدانی اخیر برای دلسوزان کشور و جبهه مقاومت سؤالات و ابهامات جدی درباره آینده روابط ایران و سوریه ایجاد کرده است. البته همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات اخیر خود اشاره کردند بدون شک شرایط فعلی سوریه پایدار نخواهد بود و ملت سوریه به‌واسطه نسل جوان انقلابی و سلطه‌ستیز خود صحنه سوریه را به نفع گفتمان مقاومت متحول خواهند کرد. 


نگارنده معتقد است در شرایط فعلی جمهوری اسلامی ایران بایستی دست به بازتعریف استراتژی و رویکرد خود در قبال سوریه متناسب با شرایط میدان بزند. این بازتعریف بایستی براساس چند اصل کلیدی صورت گیرد. نخست، پذیرش واقعیت‌های میدانی جدید و تلاش برای حفظ منافع ملی در چهارچوب این واقعیت‌ها ضروری است. دوم، باید توجه داشت که منافع ژئوپلیتیک و واقعیت‌های جغرافیایی فراتر از تغییرات سیاسی است و سوریه جدید نیز ناگزیر از توجه به این واقعیت‌هاست. سوم، تجربه تاریخی نشان داده است که حتی گروه‌های متخاصم در قدرت نیز در نهایت براساس منافع ملی خود عمل می‌کنند. راهکار‌های عملی برای حفظ منافع کشورمان در شرایط جدید را می‌توان در چند محور اصلی خلاصه کرد. نخست، تقویت دیپلماسی فعال و برقراری ارتباط با رهبران جدید سوریه از طریق کانال‌های مختلف دیپلماتیک ضرورت دارد. تجربه گروه‌هایی مانند هیئت تحریرالشام نشان داده که این گروه‌ها، علی‌رغم پیشینه ایدئولوژیک، در عمل رویکردی عمل‌گرایانه اتخاذ می‌کنند. دوم، حفظ و تقویت روابط غیرحساسیت‌برانگیز با نسل جوان سوریه به‌عنوان ابزاری برای تقویت گفتمان مقاومت در سوریه، به‌ویژه با توجه به این‌که تقریباً 45 درصد جمعیت 24 میلیونی سوریه را نسل جوان زیر 25 سال تشکیل می‌دهند. با توجه به ماهیت نرم‌افزای مقاومت تمرکز بر این جامعه هدف و توان‌افزایی فکری و گفتمانی آن می‌تواند به شکل‌گیری هر چه سریع‌تر و گسترده‌تر هسته‌های مقاومت جوانان غیورسوری منجر شود.


سوم، همکاری با قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه و ترکیه برای جلوگیری از گسترش نفوذ رژیم‌صهیونیستی و حفظ توازن قوا در منطقه ضروری است. چهارم، توسعه روابط اقتصادی و تجاری و گسترش دیپلماسی فرهنگی غیرایدئولوژیک می‌تواند ابزاری مؤثر برای تقویت نفوذ ایران در سوریه جدید باشد. متأسفانه یکی از ضعف‌های سیاست ایران در گذشته، فقدان استراتژی فرهنگی جامع و جذاب در قبال سوریه بوده که منجر به عدم شکل‌گیری پیوند‌های عمیق و ماندگار فرهنگی با نسل‌های جوان سوریه شده است که این ضعف باید با برنامه‌ریزی‌های جدید جبران شود. و اما پنجم، بازتعریف مفهوم «محور مقاومت» متناسب با شرایط جدید و تقویت ارتباط با جریان‌های مردمی و نهاد‌های مدنی در سوریه می‌تواند گامی اساسی در حفظ منافع ایران باشد. 

یکی دیگر از موارد حیاتی، درس‌آموزی از تجربیات گذشته است. تحولات سوریه نشان داد که اتکای صرف به روابط دولت به دولت و عدم توسعه پیوند‌های عمیق با ملت‌ها نمی‌تواند تضمین‌کننده منافع بلندمدت باشد. تقویت دیپلماسی عمومی، ایجاد پیوند‌های اقتصادی پایدار و توسعه روابط چندلایه با جوامع هدف می‌تواند جایگاه ایران را در منطقه به‌طور قابل‌توجهی ارتقا دهد. 

چالش اساسی دیگر، مقابله با تلاش رژیم‌صهیونیستی برای بهره‌برداری از شرایط جدید است. اشغال مناطق استراتژیک در سوریه علاوه بر تهدیدات امنیتی موازنه قدرت در منطقه را نیز تهدید می‌کند. در این شرایط، تقویت همکاری با بازیگران منطقه‌ای و حساس‌سازی افکار عمومی و حتی حاکمان جدید سوریه نسبت به پیامد‌های تجاوزات رژیم‌صهیونیستی و نقض منافع ملی آن‌ها ضروری است. 

بدون شک تحولات سوریه می‌تواند فرصتی برای بازنگری در سیاست‌های منطقه‌ای و اتخاذ رویکرد‌های نوین باشد. تجربه نشان داده که ثبات پایدار در منطقه تنها از طریق همکاری همه بازیگران و احترام به منافع متقابل امکان‌پذیر است. همچنین بی‌توجهی به بازتولید سرمایه اجتماعی و حل مشکلات اقتصادی مردم، خاصه در بخش‌های امنیتی و دفاعی تبعات جبران‌ناپذیری به همراه خواهد داشت. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر ظرفیت‌های دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی خود می‌تواند نقشی سازنده در شکل‌دهی نظم منطقه‌ای مبتنی بر مقاومت و استکبارستیزی ایفا کند. 

در مجموع نگارنده معتقد است حفظ دستاورد‌های ارزشمند کشورمان در سوریه نیازمند درک واقع‌بینانه از تحولات، انعطاف‌پذیری راهبردی و سازگاری با شرایط متغیر حاکم بر میدان است. این امر مستلزم تقویت ظرفیت‌های دیپلماتیک، بازنگری در سیاست‌های گذشته و شاید تغییر برخی مسئولان نقش‌آفرین در سیاست خارجی باشد. بدون شک آینده روابط ایران و سوریه به توانایی درک شرایط جدید و اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه بستگی دارد؛ مسیری که هرچند دشوار اما با برنامه‌ریزی دقیق و تبعیت از هدایت‌های رهبر معظم انقلاب قابل پیمودن است. 


منبع: فرهیختگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۳ ، ۰۱:۱۶
روابط عمومی

As the world approaches 2025, it faces a series of fundamental changes and complex challenges that Iranian policymakers and decision-makers must understand promptly and accurately. The liberal international order established after World War II is now on the verge of collapse, and the world has entered a period of uncertainty followed by rapid and sometimes shocking developments, such as the wars in Gaza and Lebanon. Clearly, these new conditions present both threats and opportunities for our country, requiring intelligent analysis of the upcoming situation and appropriate strategic planning. In these circumstances, correctly identifying emerging geopolitical trends and adopting smart approaches to preserve and enhance national interests has become more crucial than ever. Below, I will highlight some of these trends. (By Navid Kamali - Foreign affairs expert)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۳ ، ۰۰:۵۰
روابط عمومی
«دکتر مسعود پزشکیان» رئیس‌جمهور منتخب کشورمان در نخستین کنش‌ورزی سیاست خارجی خود طی مکاتبه‌ای با «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله لبنان بر تداوم حمایت‌های دولت جدید کشورمان از مقاومت تأکید کرد. این پیام که به نوبه خود نشان از هوشمندی رئیس‌جمهور منتخب در فهم عوامل مؤثر بر حفظ همگرایی بین نهادی و پیشبرد منافع ملی کشورمان دارد، فرای اعلام رویکرد دولت آینده در حوزه سیاست خارجی و خاصه مسئله مهم نحوه تعامل و پیوند آنچه رابطه دیپلماسی و میدان خوانده می‌شود، شرایط مساعدی را برای افزایش وفاق و همدلی در عرصه داخلی فراهم کرد.
حال با توجه به اهمیت واکاوی مفهوم مورد اشاره و نظر به پژوهش‌ها و تألیفات گوناگونی که نگارنده در حوزه بررسی تجربیات پیوند میدان با دستگاه سیاست خارجی کشورهایی، مانند ایالات متحده آمریکا، انگلیس، روسیه و چین انجام داده است، ضروری است در آستانه تشکیل دولت چهاردهم چرایی اهمیت پیوند و هماهنگی دیپلماسی و میدان بررسی و واکاوی شود.
بدون شک، عرصه روابط بین‌الملل، عرصه‌ای پیچیده و چندلایه است که در آن بازیگران با اهداف و منافع متضاد در تعامل با یکدیگر قرار می‌گیرند. در این میان، «دیپلماسی» و «میدان» دو ابزار مهم در پیشبرد سیاست خارجی کشورها هستند. این دو ابزار، در عین تفاوت‌های ظاهری، در عمل مکمل یکدیگر بوده و می‌توانند در تعامل با یکدیگر، اثربخشی سیاست خارجی را به حداکثر برسانند.
دیپلماسی به منزله هنر مذاکره و تعامل مسالمت‌آمیز، با هدف حل و فصل اختلافات، پیشبرد منافع ملی و ایجاد روابط دوستانه با سایر کشورها به کار گرفته می‌شود. دیپلماسی چه در قالب مذاکرات رسمی و چه در قالب دیپلماسی عمومی، می‌تواند ابزاری برای ایجاد اعتماد، کاهش تنش‌ها و پیشگیری از وقوع درگیری‌ها استفاده شود. برای نمونه، مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 5+1 نشان داد، چگونه دیپلماسی می‌تواند به حل و فصل اختلافات پیچیده و دستیابی به توافقات پایدار کمک کند.
در مقابل مفهوم «دیپلماسی»، مفهوم «میدان» به عرصه قدرت‌نمایی و اعمال نفوذ اشاره دارد. در این عرصه، کشورها با استفاده از ابزارهای سخت و نرم، در پی تغییر موازنه قدرت به نفع خود و تأمین منافع ملی‌شان در سایه آن هستند. این قبیل ابزارها می‌توانند شامل حمایت از گروه‌های نیابتی، عملیات اطلاعاتی، اعمال تحریم‌های اقتصادی و حتی مداخله نظامی باشند. برای نمونه، مداخله نظامی روسیه در سوریه نشان داد چگونه میدان می‌تواند به مثابه ابزاری برای حفظ منافع ملی و تغییر موازنه قدرت در یک منطقه استفاده شود.
با این حال، دیپلماسی و میدان نباید دو مقوله متضاد و جدا از هم در نظر گرفته شوند؛ چرا که رابطه این دو از سه جنبه ذیل قابل توجه است:
دیپلماسی پیش‌نیاز میدان: در بسیاری از موارد، دیپلماسی پیش‌نیاز میدان است. به عبارت دیگر، کشورها ابتدا سعی می‌کنند از طریق مذاکره و گفت‌وگو به اهداف خود دست یابند؛ اما در صورتی که دیپلماسی به نتیجه نرسد، ممکن است به استفاده از ابزارهای میدانی روی آورند.
میدان پشتوانه دیپلماسی: در برخی موارد، میدان می‌تواند پشتوانه دیپلماسی باشد. به عبارت دیگر، کشورها با نشان دادن قدرت و توانایی خود در میدان، می‌توانند در مذاکرات دیپلماتیک دست برتر را داشته باشند.
دیپلماسی ابزار مدیریت میدان: در برخی موارد، دیپلماسی می‌تواند ابزاری برای مدیریت میدان باشد. به عبارت دیگر، یک کشور می‌تواند با استفاده از دیپلماسی، از تشدید تنش‌ها در میدان جلوگیری کرده و به سمت حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات حرکت کند.
همانگونه که مشخص است این دو مفهوم در عمل مکمل یکدیگر عمل می‌کنند و در نتیجه می‌توانند در تعامل با یکدیگر، اثربخشی سیاست خارجی را به حداکثر برسانند. دیپلماسی می‌تواند به مثابه پیش‌نیاز میدان عمل کند، به این معنا که کشورها ابتدا تلاش می‌کنند از طریق مذاکره به اهداف خود دست یابند و در صورت موفق نشدن، به ابزارهای میدانی متوسل شوند. از سوی دیگر، میدان می‌تواند پشتوانه دیپلماسی باشد. نمایش قدرت و توانایی در میدان، می‌تواند در مذاکرات دیپلماتیک دست برتر را به کشورها بدهد و آنها را در موقعیت بهتری برای چانه‌زنی قرار دهد.
خوشبختانه، تاریخ و تحولات معاصر، نمونه‌های فراوانی از ارتباط دیپلماسی و میدان را به ما نشان می‌دهد. برای نمونه، در جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در عین رقابت در میدان، از دیپلماسی برای جلوگیری از وقوع جنگ هسته‌ای استفاده می‌کردند.
همانگونه که در کتاب «دیپلماسی نفوذ» به تفصیل توضیح داده‌ام، در جریان تهاجم ائتلاف نظامی ایالات متحده به عراق در سال 2003 میلادی و حداقل برای حدود یک دهه و به شکل مستقیم پرونده نحوه مدیریت پرونده عراق در اختیار وزارت دفاع ایالات متحده یا همان پنتاگون معروف بود؛ پس از آن نیز تا به امروز پنتاگون که از آن می‌توان به عنوان نماد میدان در عرصه سیاست خارجی آمریکا یاد کرد، نقش پر رنگی در نحوه پیشبرد دیپلماسی کاخ سفید در قبال این کشور داشته است.
در تحولات معاصر نیز، می‌توان به نمونه‌هایی چون مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 اشاره کرد. در این مذاکرات، ایران با نشان دادن قدرت و توانایی خود در میدان، توانست در مذاکرات دیپلماتیک امتیازاتی کسب کند.
در نتیجه، دیپلماسی و میدان را باید دو روی یک سکه در سیاست خارجی در نظر گرفت؛ لذا استفاده هوشمندانه و همزمان از این دو ابزار، می‌تواند به هر کشوری در دستیابی به اهداف خود در عرصه بین‌المللی کمک کند. در دنیای پیچیده و پویای امروز و بنا بر تجربیات جهانی، کشورهایی که بتوانند تعادل مناسبی بین دیپلماسی و میدان برقرار کنند، در پیشبرد منافع ملی خود موفق‌تر خواهند بود.
در پایان امید است هوشمندی رئیس‌جمهور منتخب کشورمان در فهم ضرورت و اهمیت پیوند دو عرصه میدان و دیپلماسی بتواند بیش از پیش زمینه تفاهم و همکاری بین نهادی در کشور را در راستای تأمین منافع ملی در سطح منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای فراهم کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۰۰:۰۸
روابط عمومی

در این گفتگو نگاهی داشتم به ابعاد تصویب پیشنویس لایحه مقابله با اقدامات ضد صهیونیستی مبارزان فلسطینی و نقش چهره‌های افراطی کابینه نتانیاهو در طراحی این لایحه. برای مشاهده این گفتگو بر روی تصویر کلیک کنید.

نوید کمالی - شبکه خبر - تحلیل سیاسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۵۰
روابط عمومی

در تاریخ 2 بهمن ماه در برنامه نقش جهان شبکه تلویزیونی افق به بررسی ابعاد طرح ضد ایرانی پارلمان اروپا در رابطه با پیشنهاد معرفی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک سازمان تروریستی پرداختم.

نوید کمالی کارشناس روابط بین الملل

نوید کمالی کارشناس روابط بین الملل

نوید کمالی کارشناس روابط بین الملل

نوید کمالی کارشناس سیاست خارجی


برای مشاهده این برنامه بر روی تصاویر کلیک کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۴۹
روابط عمومی

در این گفتگو نگاهی داشتم به پشت پرده تمدید ارسال کمک‌های بشر دوستانه به سوریه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد. برای مشاهده این گفتگو بر روی تصویر کلیک کنید.

نوید کمالی کارشناس سیاست خارجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۱ ، ۲۲:۲۰
روابط عمومی

جامعه ایرانی در طول قریب به یک دهه گذشته در پی افزایش چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش روی خود و همچنین انباشت توطئه‌های ساخته و پرداخته دشمنان داخلی و خارجی همواره آبستن ناآرامی‌های گوناگونی بوده است که برخی از مهمترین آن‌ها با هدایت بازیگران خارجی و همراهی عناصر داخلی ابعادی گسترده یافت و در دی ماه 96 با شعار نه به گرانی، در مرداد ماه 97 با محوریت کاهش ارزش پول ملی، در آبان ماه 98 با محوریت مخالفت با گرانی بنزین و در تابستان 1400 با محوریت مسائل زیست محیطی و کمبود آب به وقوع پیوستند، لذا با توجه به تداوم زمینه‌های شکل گیری این نا آرامی‌ها و حتی تشدید برخی از آن‌ها در عرصه شناختی و ادراکی خصوصاً «افزایش احساس نابرابری و محرومیت نسبی»، پیشبینی وقوع ناآرامی‌های شهریور ماه 1401 برای کارشناسان و تحلیل‌گران اهل فن امری خارق‌العاده تلقی نمی‌شد!

امروز قریب به اتفاق کارشناسان و صاحب نظران مسائل اجتماعی و امنیتی بر این عقیده‌اند که ناآرامی‌های اخیر کشورمان محصول  غفلت از جنگ روانی و رسانه‌ای پیچیده‌ای است که دشمنان کشورمان با هدف مهندسی ادراک مخاطبان ایرانی و تحریک آن‌ها علیه انقلاب اسلامی آن را پی ریزی و اجرا کرده‌اند و سوء استفاده از ماجرای درگذشت «مهسا امینی» تنها بهانه‌ای برای برهم زدن ثبات و امنیت داخلی کشورمان بوده است.

نوید کمالی ابرار معاصر

مهسا (ژینا) امینی یک دختر ۲۲ ساله بود که در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ پس از جلب و هدایت به مرکز آموزش پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ با وخامت حال روبرو شده و سه روز بعد، در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، در بیمارستان کسری تهران درگذشت. مرگ این دختر جوان و انعکاس گسترده تصاویر و روایت نامعتبر درگذشت او در رسانه‌ها موجب بروز واکنش‌ها و اعتراضات منتج به اغتشاش گسترده‌ای در نقاط مختلف ایران و جهان شد. این اعتراضات از ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ در پی اعلام خبر درگذشت مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد، از تهران به استان کردستان و در روزهای بعد به دیگر نقاط کشور گسترش یافت.

یکی از مهمترین ویژگی‌های ناآرامی‌های اخیر همراهی چهره‌های معروف و شناخته شده فرهنگی و ورزشی داخلی و خارجی موسوم به سلبریتی با معترضان است که این مسئله خود زمینه همراهی طیف‌های مختلفی از اقشار را در همراهی با این اعتراضات فراهم کرد در مقابل اما بخش قابل تاملی از افراد سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ای منتفع شده از نظام و انقلاب اسلامی در مقابل فضاسازی‌های هنجارشکنانه هفته ابتدایی ناآرامی‌ها سکوت اختیار کرده و در مقابل هجمه‌ها به نظام و رهبری و تضعیف امنیت ملی بدون واکنش باقی ماندند. علاوه بر این ناآرامی‌های اخیر ماهیتی هیبریدی یا ترکیبی نیز داشت و علاوه بر معترضان و آشوب گران فضای حقیقی بخش قابل توجهی از معترضان و آشوبگران در فضای مجازی به تبلیغ و تهدید علیه نظام پرداختند که همراهی اینفلوئنسرهای بین‌المللی با آن‌ها نشان از تلاش دشمنان خارجی برای گشودن پرونده حقوق بشری علیه کشورمان دارد.

بایستی به این نکته توجه داشت که امروزه در فضای جنگ‌ها و تنش‌های ترکیبی و همچنین فقدان وجود صلح و جنگ پایدار در فضای نوین بین‌الملل، هیچ کشوری نمی‌تواند مدعی ثبات سیاسی مطلق و داشتن فضایی کامل از امنیت باشد. این مهم با وجود رشد سیاسی جوامع به دلایل مختلف از جمله؛ کمبود منابع، اقدامات قدرت حاکم، رقابت برای کسب قدرت و شــرایط حاکم بر کشور در طول تاریخ زندگی انسان از فراز و نشیب‌های فراوانی برخوردار بوده و با توجه به شرایط زمانی و مکانی با شدت یا ضعف خاص، حکومت‌ها و جوامع را دستخوش تحول نموده است. مشکلاتی که تودە مردم و حتی دولت با آن روبه‌رو می‌شوند، می‌تواند ناشی از بحران‌های هویت، مشروعیت، مشارکت، توزیع و نفوذ باشـد.

بایستی به این نکته توجه داشت که اعتراضات و ناآرامی‌های خیابانی نوعی از کنش جمعی است که با هدف ایجاد تغییر یا ممانعت از ایجاد تغییر در جامعه رخ می‌دهد، این نوع اعتراض نه تنها در کشور ما بلکه در تمام کشورهای جهان مسبوق به سابقه است، اما آنچه ناآرامی‌های اخیر را قابل تامل جلوه می‌دهد مشارکت طیف‌های متنوعی از اقشار جامعه با محوریت زنان، جوانان و نوجوانان در این ناآرامی‌ها است، آنهم در حالی که مهمترین مطالبه یشان نه مسائل سیاسی بلکه اقتصادی و اجتماعی با محوریت سبک زندگی است و در ظاهر عدم تامین این خواسته، آن‌ها را در مسیر اعتراض و اغتشاش خیابانی و در نهایت تلاش برای مخالفت با حکومت و عبور از نظام اسلامی حاکم قرار داده است.

برای فهم بهتر این موضوع بایستی به این نکته توجه داشت که ماجرای درگذشت «مهسا امینی» هر چند به سرعت در شهرها و استان‌های مختلف کشور زمینه ساز وقوع موج تقریباً گسترده‌ای از اعتراضات و اغتشاشات ضد نظام با محوریت شعارها و خواسته‌های هنجارشکنانه شد اما این حادثه -فوت یک فرد- خود به تنهایی توان و امکان بسیج توده‌ها علیه نظام را نداشت، در واقع آنچه موجب شد که ترکیب متنوعی از اقشار جامعه با محوریت جوانان و زنان در این ناآرامی‌های منتج به اغتشاش ایفای نقش نمایند سلسله‌ای از رخدادهای رسانه‌ای و شناختی بود که به مرور احساسات افکار عمومی علیه نحوه حکمرانی کارگزاران نظام را تحریک کرده و در نهایت حوادث تلخ اخیر را شکل داد.

در اینجا بایستی به این نکته اشاره شود که در طول دو دهه گذشته به طور ویژه گونه‌های جدیدی از جنگ تعریف شده است که جنگ اقتصادی، جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و جنگ روانی از مهمترین انواع آن هستند. ناتو یا همان سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نیز در سال 2020 میلادی در قالب یک گزارش علمی و تحقیقاتی پنج حوزه جنگ را تعریف کرد ، این پنج حوزه عبارتند از زمین، دریا، هوا، فضا، سایبر؛ البته اخیراً حوزه جدیدی تحت عنوان «جنگ شناختی» به این دسته بندی اضافه شده است که ماهیت و هدف غایی آن تاثیرگذاری بر توان تعقل و تصمیم‌گیری افکار عمومی کشورها و ملت‌های مستقل جهان و هدایت آن‌ها در مسیر تامین اهداف سردمداران بلوک غرب با محوریت آمریکا است.

از منظر ناتو، امروزه در پی گسترش ارتباطات جهانی، ذهن و اندیشه انسان‌ها میدان اصلی نبرد بین قدرت‌های جهان محسوب می‌شود و در این میدان نبرد جدید این روایت‌هاست که می‌تواند به مثابهه مهمات جنگی بکار گرفته شود، به همین دلیل در جنگ‌های شناختی طراحی و انتقال پیام به مهمترین اولویت و ابزار قدرت‌های جهان بدل شده است.

ذکر این نکته ضروری است که در اعتراضات اخیر رسانه‌ها با بکارگیری تکنیک‌های متنوع عملیات روانی و رسانه‌ای و بمباران خبری بی امان 24 ساعته و انتشار محتوای تحریک آمیز که موجب گرفتاری افکار عمومی خصوصاً برخی نخبگان در آلودگی اطلاعاتی شد، موجب شدند تا در هفته نخست اعتراضات بخش قابل توجهی از نخبگان گرفتار «مارپیچ سکوت» شده و توان مواجهه هوشمندانه با شرایط شکل گرفته در کشور را نداشته باشند لذا در ناآرامی‌های اخیر بیش از هر زمانی خطر جنگ شناختی و تبعات امنیتی آن در کشور احساس شد.

نباید این واقعیت را نادیده گرفت که برخی سوء مدیریت‌های داخلی و همچنین سوء استفاده دشمنان از این نقاط ضعف زمینه‌ساز شکل‌گیری اغتشاشات شهریور و مهرماه 1401 شده است، به عبارت بهتر اگر چه دشمنان خارجی نقشی غیرقابل انکار در هدایت اغتشاشات اخیر دارند اما نباید با نادیده انگاشتن زمینه‌های داخلی و غفلت از ضرورت اصلاح برخی رویه‌ها و رویکردها خصوصاً در حوزه مدیریت اقتصادی، رسانه‌ای و فرهنگی کشور موجبات انحراف در تحلیل حوادث اخیر را فراهم کرد چرا که تحلیل اشتباه در نهایت موجب تکرار گرفتاری سیاست گذاران در گرداب خطاهای محاسباتی شده و انحراف آن‌ها در سیاست گذاری درست و سنجیده را رقم خواهد زد که پیامد آن تحمیل خسارات و هزینه‌های جدید به نظام و انقلاب اسلامی خواهد بود.

در پایان بایستی به این نکته تاکید کرد که مرور حوادث تلخ اخیر نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از مسائل و چالش‌های شکل گرفته در بحران اخیر از طریق بکارگیری هوشمندانه سازوکارهای رسانه‌ای و مدیریت افکار عمومی قابل کنترل و حل و فصل بودند اما ضعف دستگاه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی کشور چه در بدنه دولت و چه در سایر بخش‌های حاکمیت مانع از مدیریت مطلوب افکار عمومی و در نتیجه شکل‌گیری نارضایتی در قالب ناآرامی خیابانی شد و دشمن نیز به سرعت با سوار شدن بر این ناآرامی‌ها موجبات بروز اغتشاشات خسارت بار اخیر را فراهم کرد لذا بایستی با توجه به فروکش کردن ناآرامی‌های اخیر علاوه بر بهبود تمرکز بر رفع زمینه‌های نارضایتی در حوزه اقتصادی و فرهنگی، سیاست‌ها و سازوکارهای تبلیغی و رسانه‌ای موجود را مورد ارزیابی و بازنگری قرار داد تا امکان مواجهه هوشمندانه و به هنگام با جنگ شناختی دشمنان امنیت ملی کشورمان فراهم گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۱ ، ۲۱:۴۰
روابط عمومی

در طی چند سال اخیر پدیده اخبار جعلی و لزوم مقابله با منابع تولید و انتشار اخبار جعلی به یکی از مهمترین اولویت های کشورهای توسعه یافته جهان در عرصه مدیریت افکار عمومی بدل شده است چرا که با فراگیری فضای مجازی و افزایش ضریب نفوذ رسانه های اجتماعی، منابع تولید و انتشار اخبار جعلی به شکل قابل توجهی افزایش یافته اند که بی توجهی به آن‌ها می تواند هزینه های سنگینی را به جامعه تحمیل نماید.

به طور مثال در شرایطی که حساسیت افکار عمومی کشور نسبت به موضوع واکسیناسیون عمومی کرونا افزایش یافته و برخی رسانه های معاند در صدد القاء تبعیض در فرایند ارائه واکسن هستند، هفته گذشته برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی با انتشار تصویری ساختگی مدعی افشای نامه بکلی سری درخواست رئیس دفتر مقام معظم رهبری برای دریافت واکسن آمریکایی فایزر برای پرسنل بیت رهبری شدند.

تصویر مربوط به نامه ادعایی هر چند به صورت ناشیانه طراحی شده بود و در کمتر از چند ساعت به یکی از سوژه های طنز فضای مجازی بدل شد اما این مسئله به خوبی بار دیگر اثبات کرد که دشمن با بهره گیری از اخبار جعلی می تواند در شرایط حساس زمینه ساز فریب و تحریک نارضایتی در بخشی از افکار عمومی شود.

خوشبختانه هفته گذشته شورای‌عالی فضای مجازی کشور در راستای مقابله با نشر اطلاعات، اخبار و محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی مصوبه‌ای را در جلسه شصت و هشتم این شورا ابلاغ کرد. بر اساس این مصوبه جدید تا سه ماه آینده بایستی لایحه قضایی مقابله با اطلاعات و اخبار خبری خلاف واقع در فضای مجازی توسط قوه قضاییه و وزارت فرهنگ و وزارت ارتباطات ابلاغ شود.

در متن این مصوبه تاکید شده است که هدف شورا از تدوین و ابلاغ این مصوبه صیانت از سلامت و امنیت روانی جامعه و کاهش آسیب‌های موصوف از طریق تعریف و تعیین اقدامات پیشگیرانه و واکنشی و ارتقاء سطح مسئولیت‏ پذیری و پاسخگویی هماهنگ و به هنگام برای مقابله با ناهنجاری‏ ها و پیامدهای آن بوده است.

طبق متن این مصوبه شورای عالی فضای مجازی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید ظرف مدت سه ماه، درگاه‌های نشر پرمخاطب را در سراسر کشور شناسایی و احراز هویت کند. در این مصوبه به پیام‌رسان‌های خارجی هم توجه شده و تاکید شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با همکاری وزارت امور خارجه برای جمع‌آوری اطلاعات نقاط تماس درگاه‌ها و پیام‌رسان‌های اجتماعی خارجی برای مقابله فعال نشر اخبار خلاف واقع در این پلتفرم‌ها ساز و کاری را تعیین کنند.

بر اساس تعریفی که شورا در این مصوبه ارائه داده است، درگاه نشر شامل کانال، صفحه، وب‌سایت، برنامک و بات یا ربات‌های می‌شود که بیش از ۵ هزار مخاطب داشته باشد و همه مردم به آن دسترسی دارند، همچنین در این صفحات اطلاعات، اخبار و محتوای خبری منتشر یا بازنشر می‌شود و بر اساس مصوبه اخیر پلتفرم‌های نشر باید ساز و کار لازم برای تشخیص اطلاعات، اخبار و محتوای خبری خلاف واقع دریافتی قبل از انتشار اعم از رویه‌های انسانی یا ماشینی موسوم به تعدیل محتوا یا اتصال به سامانه‌های راستی آزمایی مرجع ایجاد کنند.

این مصوبه را می توان به فال نیک گرفت هر چند که تا اجرایی شدن و ارزیابی کارایی آن زمان زیادی باقی مانده اما از هم اکنون مشخص است که این مصوبه برای اثر بخشی مطلوب نیاز به درک این واقعیت دارد که چالش اصلی در عرصه مقابله با اخبار جعلی اعتماد مخاطب به رسانه‌ها و منابع رسانه ای عمدتا مشمول فیلترینگ شده خارج از چرخه نظارت و اعمال قانون جمهوری اسلامی ایران است و رسانه های داخلی بدون وجود این مصوبه هم خواهی نخواهی در مقابل تولید اخبار غیر معتبر مسئول بوده و هستند! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۴۰
روابط عمومی

بدون شک ماجرای سرقت گردنبند طلای کاپیتان اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان از  پرحاشیه‌ترین خبر فضای مجازی ایران در طول هفته گذشته بود!

البته خبر سرقت و کلیپ مربوط به صحنه وقوع آن، تنها یکی از ده‌ها خبر پربازدید بود و بخش اصلی و محوری ماجرا واکنش‌های پس از اعلام شناسایی و دستگیری سارقان است؛ زیرا بلافاصله پس از اعلام خبر در رسانه‌ها، برخی کاربران فضای مجازی با مقایسه سرعت رسیدگی به این پرونده از پیگیری نکردن جدی و سریع پرونده‌های شهروندان عادی و معمولی انتقاد کردند!

برای نمونه یک کاربر نوشت: «ماجرای دزدی گردنبند... و گوشی دختر... این پیام رو به دزدها میده که برید سراغ مردم عادی! سراغ سلبریتی‌ها بیایید زود می‌گیریمتون!»

تحلیل محتوای صدها پیام منتشر شده در واکنش به این ماجرا نشان از وجود حس تبعیض در بخشی از افکار عمومی کشورمان دارد و ماجرای ساده‌ای، مانند دستگیری زودهنگام سارق گردنبند یک سلبریتی می‌تواند موجب خشم آنها شود!

فارغ از صحت و سقم برداشت این قبیل افراد، باید این نوع واکنش‌ها را زنگ هشداری در رابطه با افزایش حس تبعیض در جامعه در نظر گرفت که بی‌توجهی به آن می‌تواند هزینه‌های سنگینی را برای کشور و جامعه به همراه داشته باشد.

از نگاه علمی و جامعه‌شناسانه، «تبعیض» یا «Discrimination»موقعیتی است که افراد در برابر نقش‌ها و موقعیت‌های برابر از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار می‌شوند و برخی بر دیگران و بدونِ برتری داشتن، برتری داده می‌شوند.

با توجه به این تعریف، احساس تبعیض را می‌توان مهم‌ترین محرک بروز نارضایتی و ناآرامی هر جامعه‌ای در نظر گرفت و به همین دلیل نیز جامعه‌شناسان یکی از راهکارهای مقابله با ناآرامی‌های اجتماعی را ممانعت از شکل‌گیری احساس تبعیض در جامعه می‌دانند. بدون شک نقش رسانه‌ها در ایجاد و تقویت حس تبعیض در جامعه انکارپذیر نیست؛ چرا که رسانه‌ها اعم از رسانه‌های خبری، فرهنگی و هنری نقش کلیدی در ذهنیت‌سازی و ادراک‌سازی در سطح افکار عمومی جامعه دارند.

برای نمونه، چند سریال تلویزیونی و شبکه خانگی را می‌توان یافت که به جای نمایش تجملات افراطی، نمایشگر سبک زندگی عادی مردم و مشکلات روزمره آنها باشند؟! یا چرا در حالی که افکار عمومی دغدغه افزایش روزمره گوشت مرغ، برنج و دیگر ضروریات زندگی را دارند، رسانه‌ها سرقت یک گردنبند 250 میلیونی را برجسته می‌کنند؟!

البته تمام حس تبعیض القا شده به جامعه ماحصل فعالیت رسانه‌ها نیست و بخش قابل توجهی از آن برآیند سیاست‌گذاری‌های غلط شهری و خدماتی است؛ برای نمونه سیاست جداگزینی مکانی مسئولان و مدیران یا ایجاد خط‌های ویژه در خیابان و اعطای امتیازات ویژه به برخی از افراد خود زمینه‌ساز تبدیل شدن ذهنیت تبعیض به عینیت شده است.

البته دشمن هم به خوبی از این خطای مسئولان ما بهره برده و تولیدات محتوایی رسانه‌هایی مانند ایران اینترنشنال یا بی‌بی‌سی به خوبی این واقعیت را نشان می‌دهد که جریان رسانه‌ای دشمن به صورت ویژه بعد از حوادث آبان ماه 1398 در تلاش برای تحریک حس تبعیض و محرومیت نسبی در جامعه ماست و این جریان تلاش می‌کند در قالب‌های مختلف نظام و ارزش‌های حاکم در جامعه را تبعیض‌آمیز جلوه داده و راه عبور از تبعیض را عبور از نظام و ارزش‌های فعلی معرفی ‌کند.

از این‌ رو برای خنثی‌سازی توطئه دشمن و در گام دوم انقلاب باید از بین بردن قواعد، قوانین و حتی رویه‌های تبعیض‌آمیز بیش از هر زمانی در دستور کار قوای سه‌گانه و تمام دلسوزان حقیقی کشورمان قرار گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۰
روابط عمومی

حال و احوال افکار عمومی کشور چطور است؟! در ماه‌ها و هفته‌های گذشته این پرسش و پاسخ به آن، یکی از مهم‎ترین اولویت‌های پیش روی مدیران و سیاست‌گذاران دلسوز کشور بوده است؛ چرا که حواشی مجازی و حقیقی شکل گرفته در رابطه با موضوعاتی مانند بحران قره باغ و اعتراضات تجزیه‌طلب‌ها، پیش‌نویس قرارداد 25 ساله ایران و چین، ادعاهای رئیس بنیاد مستضعفان، طرح ادعای گشایش اقتصادی، واگذاری خودروهای دنا پلاس به نمایندگان مجلس و مطالبه خودروی شاسی بلند از سوی یکی از آنها و صدها ترند و هشتگ کوچک و بزرگ فضای مجازی دیگر حکایت از این واقعیت دارد که حال و روز نظام مدیریت افکار عمومی کشور آنچنان که باید خوش نیست و افکار عمومی عملاً به حال خود رها شده‌اند!

از مرور حوادث و وقایع اخیر می‌توان نتیجه گرفت، در چنین شرایطی و در میانه جنگ نرم بیش از آنچه به نظر می‌رسد، کشور نیازمند باز طراحی سازوکار مدیریت افکار عمومی خود است. البته شاید عجیب به نظر برسد، اما هنوز هم می‌توان مدیران و مسئولانی را یافت که توجهی به حوزه افکار عمومی نداشته و هر از گاهی با طرح عمومی موضوعات و وعده‌هایی مبهم، افکار عمومی را به سخره گرفته و آن را بی اهمیت جلوه می‌دهند؛ البته بد نیست بدانید که از منظر علم مدیریت این رویکرد اثر شترمرغ یا «Ostrich effect» نامیده می‌شود!

دلیل این نام‌گذاری یک باور قدیمی در مورد شترمرغ است که بر مبنای آن هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر خاک فرو می‌برد، یعنی از برخی مسائل چشم‌پوشی می‌کند هر چند که این رویکرد می‌تواند به قیمت جان وی تمام شود.

این اصطلاح نخستین بار در سال ۲۰۰۶ مطرح شد، آن هم پس از اینکه پژوهشگران در جریان مطالعه رفتار سرمایه‌گذاران بازار بورس به این نتیجه رسیدند که وقتی بازار در وضعیت نامطلوبی قرار می‌گیرد، بسیاری از سهام‌داران از بررسی مداوم اخبار بازار و وضعیت سرمایه‌شان خودداری می‌کنند.

بدون شک، امروزه وضعیت افکار عمومی و نوع سوگیری‌های عامه مردم در رابطه با مسائل مبتلابه کشور و منطقه نقشی ‌کلیدی در سرنوشت نهایی سیاست‌ها و برنامه‌های کلان دولت و نظام اسلامی کشورمان دارد؛ چرا که همسو بودن افکار عمومی با سیاست‌های مطلوب حاکمیت، علاوه بر تقویت مشروعیت و مقبولیت سیاست‌ها، زمینه همراهی و همکاری بدون چالش و اصطکاک آحاد مردم در پیشبرد طرح‌ها و برنامه‌های مد نظر حاکمیت را فراهم می‌کند. با مرور تجربیات امنیت ملی دیگر کشورهای توسعه‌یافته می‌توان دریافت که مسئله مدیریت کارآمد و مؤثر افکار عمومی نه تنها یک موضوع تشریفاتی نیست؛ بلکه یکی از پایه‌های امنیت ملی به شمار می‌آید؛ به همین دلیل در این قبیل کشورها پیش از طراحی و اجرای هر نوع سیاست خرد و کلان، پایش افکار عمومی در دستور کار مسئولان قرار می‌گیرد تا از این طریق سطح و میزان اقبال و همراهی افکار عمومی با آن سیاست تخمین‌زده شده و از بروز اصطکاک بین خواست مطلوب حکومت و ملت در مرحله طراحی و اجرای طرح‌ها و برنامه‌های ملی جلوگیری شود.

لذا با توجه به آنچه بیان شد، اگر به دنبال راهکار عملیاتی برای رفع این مشکل در کشور باشیم، بدون شک اولین گام آموزش و توجیه مسئولان خرد و کلان در رابطه با ماهیت افکار عمومی و چرایی اهمیت آن است. در گام دوم ضروری است که پیش از طراحی هر سیاست، داده‌های روزآمد حاصل از نظرسنجی‌ها و افکارسنجی‌های معتبر مراکز پژوهشی و مطالعاتی کشور در دسترس مدیران و سیاست‌گذاران قرار گیرد تا مهندسی طرح‌ها و برنامه‌ها مطلوب و مورد نیاز کشور به گونه‌ای صورت پذیرد که کمترین اصطکاک با افکار عمومی را به همراه داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۶:۳۵
روابط عمومی