جنگ شناختی؛ بستر نوین تهدید امنیت ملی
جامعه ایرانی در طول قریب به یک دهه گذشته در پی افزایش چالشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیش روی خود و همچنین انباشت توطئههای ساخته و پرداخته دشمنان داخلی و خارجی همواره آبستن ناآرامیهای گوناگونی بوده است که برخی از مهمترین آنها با هدایت بازیگران خارجی و همراهی عناصر داخلی ابعادی گسترده یافت و در دی ماه 96 با شعار نه به گرانی، در مرداد ماه 97 با محوریت کاهش ارزش پول ملی، در آبان ماه 98 با محوریت مخالفت با گرانی بنزین و در تابستان 1400 با محوریت مسائل زیست محیطی و کمبود آب به وقوع پیوستند، لذا با توجه به تداوم زمینههای شکل گیری این نا آرامیها و حتی تشدید برخی از آنها در عرصه شناختی و ادراکی خصوصاً «افزایش احساس نابرابری و محرومیت نسبی»، پیشبینی وقوع ناآرامیهای شهریور ماه 1401 برای کارشناسان و تحلیلگران اهل فن امری خارقالعاده تلقی نمیشد!
امروز قریب به اتفاق کارشناسان و صاحب نظران مسائل اجتماعی و امنیتی بر این عقیدهاند که ناآرامیهای اخیر کشورمان محصول غفلت از جنگ روانی و رسانهای پیچیدهای است که دشمنان کشورمان با هدف مهندسی ادراک مخاطبان ایرانی و تحریک آنها علیه انقلاب اسلامی آن را پی ریزی و اجرا کردهاند و سوء استفاده از ماجرای درگذشت «مهسا امینی» تنها بهانهای برای برهم زدن ثبات و امنیت داخلی کشورمان بوده است.
مهسا (ژینا) امینی یک دختر ۲۲ ساله بود که در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ پس از جلب و هدایت به مرکز آموزش پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ با وخامت حال روبرو شده و سه روز بعد، در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، در بیمارستان کسری تهران درگذشت. مرگ این دختر جوان و انعکاس گسترده تصاویر و روایت نامعتبر درگذشت او در رسانهها موجب بروز واکنشها و اعتراضات منتج به اغتشاش گستردهای در نقاط مختلف ایران و جهان شد. این اعتراضات از ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ در پی اعلام خبر درگذشت مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد، از تهران به استان کردستان و در روزهای بعد به دیگر نقاط کشور گسترش یافت.
یکی از مهمترین ویژگیهای ناآرامیهای اخیر همراهی چهرههای معروف و شناخته شده فرهنگی و ورزشی داخلی و خارجی موسوم به سلبریتی با معترضان است که این مسئله خود زمینه همراهی طیفهای مختلفی از اقشار را در همراهی با این اعتراضات فراهم کرد در مقابل اما بخش قابل تاملی از افراد سیاسی، فرهنگی و رسانهای منتفع شده از نظام و انقلاب اسلامی در مقابل فضاسازیهای هنجارشکنانه هفته ابتدایی ناآرامیها سکوت اختیار کرده و در مقابل هجمهها به نظام و رهبری و تضعیف امنیت ملی بدون واکنش باقی ماندند. علاوه بر این ناآرامیهای اخیر ماهیتی هیبریدی یا ترکیبی نیز داشت و علاوه بر معترضان و آشوب گران فضای حقیقی بخش قابل توجهی از معترضان و آشوبگران در فضای مجازی به تبلیغ و تهدید علیه نظام پرداختند که همراهی اینفلوئنسرهای بینالمللی با آنها نشان از تلاش دشمنان خارجی برای گشودن پرونده حقوق بشری علیه کشورمان دارد.
بایستی به این نکته توجه داشت که امروزه در فضای جنگها و تنشهای ترکیبی و همچنین فقدان وجود صلح و جنگ پایدار در فضای نوین بینالملل، هیچ کشوری نمیتواند مدعی ثبات سیاسی مطلق و داشتن فضایی کامل از امنیت باشد. این مهم با وجود رشد سیاسی جوامع به دلایل مختلف از جمله؛ کمبود منابع، اقدامات قدرت حاکم، رقابت برای کسب قدرت و شــرایط حاکم بر کشور در طول تاریخ زندگی انسان از فراز و نشیبهای فراوانی برخوردار بوده و با توجه به شرایط زمانی و مکانی با شدت یا ضعف خاص، حکومتها و جوامع را دستخوش تحول نموده است. مشکلاتی که تودە مردم و حتی دولت با آن روبهرو میشوند، میتواند ناشی از بحرانهای هویت، مشروعیت، مشارکت، توزیع و نفوذ باشـد.
بایستی به این نکته توجه داشت که اعتراضات و ناآرامیهای خیابانی نوعی از کنش جمعی است که با هدف ایجاد تغییر یا ممانعت از ایجاد تغییر در جامعه رخ میدهد، این نوع اعتراض نه تنها در کشور ما بلکه در تمام کشورهای جهان مسبوق به سابقه است، اما آنچه ناآرامیهای اخیر را قابل تامل جلوه میدهد مشارکت طیفهای متنوعی از اقشار جامعه با محوریت زنان، جوانان و نوجوانان در این ناآرامیها است، آنهم در حالی که مهمترین مطالبه یشان نه مسائل سیاسی بلکه اقتصادی و اجتماعی با محوریت سبک زندگی است و در ظاهر عدم تامین این خواسته، آنها را در مسیر اعتراض و اغتشاش خیابانی و در نهایت تلاش برای مخالفت با حکومت و عبور از نظام اسلامی حاکم قرار داده است.
برای فهم بهتر این موضوع بایستی به این نکته توجه داشت که ماجرای درگذشت «مهسا امینی» هر چند به سرعت در شهرها و استانهای مختلف کشور زمینه ساز وقوع موج تقریباً گستردهای از اعتراضات و اغتشاشات ضد نظام با محوریت شعارها و خواستههای هنجارشکنانه شد اما این حادثه -فوت یک فرد- خود به تنهایی توان و امکان بسیج تودهها علیه نظام را نداشت، در واقع آنچه موجب شد که ترکیب متنوعی از اقشار جامعه با محوریت جوانان و زنان در این ناآرامیهای منتج به اغتشاش ایفای نقش نمایند سلسلهای از رخدادهای رسانهای و شناختی بود که به مرور احساسات افکار عمومی علیه نحوه حکمرانی کارگزاران نظام را تحریک کرده و در نهایت حوادث تلخ اخیر را شکل داد.
در اینجا بایستی به این نکته اشاره شود که در طول دو دهه گذشته به طور ویژه گونههای جدیدی از جنگ تعریف شده است که جنگ اقتصادی، جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و جنگ روانی از مهمترین انواع آن هستند. ناتو یا همان سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نیز در سال 2020 میلادی در قالب یک گزارش علمی و تحقیقاتی پنج حوزه جنگ را تعریف کرد ، این پنج حوزه عبارتند از زمین، دریا، هوا، فضا، سایبر؛ البته اخیراً حوزه جدیدی تحت عنوان «جنگ شناختی» به این دسته بندی اضافه شده است که ماهیت و هدف غایی آن تاثیرگذاری بر توان تعقل و تصمیمگیری افکار عمومی کشورها و ملتهای مستقل جهان و هدایت آنها در مسیر تامین اهداف سردمداران بلوک غرب با محوریت آمریکا است.
از منظر ناتو، امروزه در پی گسترش ارتباطات جهانی، ذهن و اندیشه انسانها میدان اصلی نبرد بین قدرتهای جهان محسوب میشود و در این میدان نبرد جدید این روایتهاست که میتواند به مثابهه مهمات جنگی بکار گرفته شود، به همین دلیل در جنگهای شناختی طراحی و انتقال پیام به مهمترین اولویت و ابزار قدرتهای جهان بدل شده است.
ذکر این نکته ضروری است که در اعتراضات اخیر رسانهها با بکارگیری تکنیکهای متنوع عملیات روانی و رسانهای و بمباران خبری بی امان 24 ساعته و انتشار محتوای تحریک آمیز که موجب گرفتاری افکار عمومی خصوصاً برخی نخبگان در آلودگی اطلاعاتی شد، موجب شدند تا در هفته نخست اعتراضات بخش قابل توجهی از نخبگان گرفتار «مارپیچ سکوت» شده و توان مواجهه هوشمندانه با شرایط شکل گرفته در کشور را نداشته باشند لذا در ناآرامیهای اخیر بیش از هر زمانی خطر جنگ شناختی و تبعات امنیتی آن در کشور احساس شد.
نباید این واقعیت را نادیده گرفت که برخی سوء مدیریتهای داخلی و همچنین سوء استفاده دشمنان از این نقاط ضعف زمینهساز شکلگیری اغتشاشات شهریور و مهرماه 1401 شده است، به عبارت بهتر اگر چه دشمنان خارجی نقشی غیرقابل انکار در هدایت اغتشاشات اخیر دارند اما نباید با نادیده انگاشتن زمینههای داخلی و غفلت از ضرورت اصلاح برخی رویهها و رویکردها خصوصاً در حوزه مدیریت اقتصادی، رسانهای و فرهنگی کشور موجبات انحراف در تحلیل حوادث اخیر را فراهم کرد چرا که تحلیل اشتباه در نهایت موجب تکرار گرفتاری سیاست گذاران در گرداب خطاهای محاسباتی شده و انحراف آنها در سیاست گذاری درست و سنجیده را رقم خواهد زد که پیامد آن تحمیل خسارات و هزینههای جدید به نظام و انقلاب اسلامی خواهد بود.
در پایان بایستی به این نکته تاکید کرد که مرور حوادث تلخ اخیر نشان میدهد که بخش قابل توجهی از مسائل و چالشهای شکل گرفته در بحران اخیر از طریق بکارگیری هوشمندانه سازوکارهای رسانهای و مدیریت افکار عمومی قابل کنترل و حل و فصل بودند اما ضعف دستگاههای رسانهای و تبلیغاتی کشور چه در بدنه دولت و چه در سایر بخشهای حاکمیت مانع از مدیریت مطلوب افکار عمومی و در نتیجه شکلگیری نارضایتی در قالب ناآرامی خیابانی شد و دشمن نیز به سرعت با سوار شدن بر این ناآرامیها موجبات بروز اغتشاشات خسارت بار اخیر را فراهم کرد لذا بایستی با توجه به فروکش کردن ناآرامیهای اخیر علاوه بر بهبود تمرکز بر رفع زمینههای نارضایتی در حوزه اقتصادی و فرهنگی، سیاستها و سازوکارهای تبلیغی و رسانهای موجود را مورد ارزیابی و بازنگری قرار داد تا امکان مواجهه هوشمندانه و به هنگام با جنگ شناختی دشمنان امنیت ملی کشورمان فراهم گردد.