دیپلماسی ایرانی: رهبر معظم انقلاب اسلامی(حفظه الله) در بخش پایانی بیانات خود در مراسم تنفید حکم سیزدهمین دوره ریاست جمهوری با اشاره به جنگ تبلیغاتی گسترده دشمنان علیه کشورمان فرمودند: «امروز بیشترین تحرّک دشمنان ما علیه ما بیش از تحرّکات امنیّتی و اقتصادی، تحرّکات تبلیغاتی و جنگ نرم و تبلیغات رسانهای است؛ برای اینکه بر افکار عمومی مردم مسلّط بشوند مبالغ هنگفت هزینه میکنند، کارهای بسیار انجام میدهند؛ فکرهای بسیاری را در مجموعههای فکری برای این کار استخدام میکنند تا بتوانند با جنگ روانی، با تبلیغات گوناگون، افکار عمومی کشورها را - از جمله بیشتر از همه امروز کشور ما را که هدف سوءنیّت قدرت های بزرگ است- قبضه کنند و در اختیار بگیرند. وقتی افکار عمومی یک ملّت در اختیار بیگانه قرار گرفت، حرکت آن ملّت هم طبعاً طبق میل آن بیگانه پیش خواهد رفت. کار تبلیغاتی کار مهمّی است؛ ما در این زمینه ضعف داریم. حالا بگذریم از آن آدمهای غافلی که از رسانههای داخلی هم به نفع دشمن استفاده میکنند -که حالا آن محلّ بحث ما نیست - لکن [درباره] آن کسانی هم که قصد خیر در این زمینه دارند، ما کمکاری داریم. در زمینه کار تبلیغاتی و حرکت تبلیغاتی درست و تمهیدات رسانهای باید قویتر و هوشمندانهتر عمل بکنیم.»
از این بیانات بر میآید که امروزه یکی از مهمترین آسیبهای متوجه جمهوری اسلامی ایران ضعف و کم کاری در حوزه تبلیغات و فعالیت رسانهای و فرهنگی داخلی و خارجی است، البته باید به این نکته توجه داشت که در این بیانات منظور از تبلیغات و فعالیت تبلیغاتی، پروپاگاندای مطلوب نظامهای سیاسی غربی نیست! چرا که پروپاگاندا یا تبلیغات سیاسی سیاه بر خلاف ارزشهای اسلامی مبتنی بر جوسازی و تحریک ناآگاهانه مخاطب است!
به عبارت دقیقتر پروپاگاندا از طریق تهیه و ارائه اطلاعات جانبدارانه، به دنبال تاثیرگذاری هدفمند بر مخاطب است به همین دلیل دستگاه پروپاگاندا واقعیتها را به صورت گزینشی بیان و بازنمایی میکند تا مخاطب به طور ناخواسته، واکنش و رفتاری احساسی و نه آگاهانه از خود بروز داده و اقدامی را انجام دهد که از پیش توسط دستگاه پروپاگاندا برای او هدفگذاری شده است، از این رو قربانی پروپاگاندا به طور نا آگاهانه در مسیر پیشبرد اهداف سیاسی مطلوب نظامهای سلطه جو قرار میگیرد.
این رویکرد استکباری درحالی است که در سیره تاریخی انقلاب اسلامی همواره مشی تبلیغی، فرهنگی و رسانهای جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر بصیرت افزایی و دعوت آگاهانه به ارزشهای مشترک اسلامی و انسانی بوده است به همین دلیل نیز با وجود فعالیت شبانه روزی شبکه عظیم جنگ روانی دشمن، امروز بخش قابل توجهی از ملتهای منطقه بر خلاف خواسته دستگاههای پروپاگاندای محور عبری،عربی و غربی حامی گفتمان مقاومت هستند.
با این حال همانگونه که رهبر عظیم الشان انقلاب اشاره داشتند فعالیتها و اقدامات تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران در حوزه داخلی و خارجی آنگونه که باید در تراز اهداف و برنامههای مورد نیاز انقلاب اسلامی نبوده و کم کاری در این حوزه ملموس است! چرایی این مسئله را با تاکید بر حوزه سیاست خارجی میتوان ناشی از موارد ذیل دانست:
1. بخشی از سیاستگذاران تبلیغاتی و رسانهای کشورمان همگام با تحولات داخلی، منطقهای و جهانی روزآمد نشده و همچنان با رویکردها و ذهنیتهای گام اول انقلاب در پی پیشبرد اهداف گام دوم انقلاب اسلامی هستند! به طور مثال در شرایطی که فضای مجازی به مهمترین بستر رسانهای و ارتباطی افکار عمومی منطقه و جهان بدل شده است هنوز میتوان دیپلماتهایی را یافت که با فضای تعامل محور مجازی بیگانهاند و هنوز روزنامه چاپی را رسانه کلیدی میدانند!
2. یک دستگاه تبلیغاتی در تراز انقلاب اسلامی باید در عرصه فعالیت تبلیغاتی، فرهنگی و رسانهای پیشرونده و پیشبرنده باشد، طبیعتاً لازمه داشتن این ویژگی هدف گذاری دقیق و مشخص و همچنین اتخاذ تدابیر کارآمد و موثر و البته خلاقانه است، متاسفانه در این زمینه نیز بعضاً در طول یک دهه گذشته کم کاری صورت گرفته و دستگاههای دولتی فرهنگی و تبلیغاتی کشور آنگونه که باید به ماموریتهای خود عمل نکردهاند!
3. امروزه دیپلماسی عمومی به مهمترین رکن پیشبرد اهداف سیاست خارجی قدرتهای بزرگ جهان بدل شده اما این بعد از دیپلماسی هنوز آنچنان که باید در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است چرا که سیاستگذاران و راهبران سیاست خارجی کشورمان عمدتاً با این حوزه بیگانه بوده و به سبک دهههای گذشته پیگیری منافع ملی را تنها از دریچه دیپلماسی رسمی و سنتی و ارتباط با رهبران سیاسی کشورها ممکن میدانند در حالی که امروزه افکار عمومی به مهمترین بازیگر شکل دهنده تحولات داخلی و خارجی کشورها بدل شدهاند لذا دیگر تنها با تاکید بر حفظ ارتباطات رسمی و تشریفاتی با سران کشورها و احزاب نمیتوان حافظ منافع ملی و بین المللی کشورمان بود.
4- ایران اسلامی در حوزه تاریخی و فرهنگی یکی از غنیترین تمدنهای جهان محسوب میشود اما در طی دهههای گذشته به نسبت تعداد سازمانها و نهادهای مسئول و فعال در عرصه فرهنگ و تبلیغات، آنگونه که باید از این ظرفیت در عرصه اقدامات تبلیغی مورد نیاز انقلاب اسلامی بهرهبرداری نشده است که یکی از دلایل آن را میتوان ناشی از فقدان بکارگیری نیروی انسانی متخصص و خلاق در نهادهای مسئول دانست، در واقع در طی دهههای گذشته بعضاً افرادی مسئول پیشبرد اولویتهای فرهنگی و تبلیغی جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل شدهاند که الگو و فرهنگ سازمانیشان بر خلاف ذات پر تحرک ماموریت محوله، فرهنگ سنتی و پرتشریفات دستگاه سیاست خارجه بوده است لذا عملاً این دست افراد تحرک و حتی انگیزه مورد نیاز برای پیشبرد اقدامات تبلیغی و فرهنگی مورد نیاز کشور را نداشتهاند.
5. بر مبنای سند چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 که مصوب رهبر معظم انقلاب است، ایران اسلامی باید سالیانه میزبان 20 میلیون گردشگر باشد، طبیعتاً میزبانی این حجم از گردشگر نیازمند زیرساختهای مناسب حقوقی و عمرانی است اما متاسفانه اقتصاد نفتی مانع از توسعه گردشگری در کشورمان شده که این مسئله به نوبه خود تبلیغات و اقدامات تبلیغی کشورمان در حوزه بین المللی را تحت تاثیر قرار داده چرا که عملاً تمام وظیفه تبلیغات کشور در عرصه خارجی بر دوش دولت و نهادهای رسمی قرار گرفته و از ظرفیت بخش خصوصی و سازمانهای مردم نهاد غفلت شده است، در حالی که با حمایت از عرصه گردشگری، میتوان از ظرفیت بازیگران قدرتمند بخش خصوصی و غیر دولتی در عرصه فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی مورد نیاز کشور در عرصه خارجی بهره برد و به شکلی موثر با پروژه ایرانهراسی مقابله و تصویری دقیق و مطلوب از جمهوری اسلامی ایران و ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی آن به افکار عمومی جهان ارائه داد.
همانگونه که در سطور فوق اشاره شد رفع دغدغه عالمانه رهبر انقلاب جز از طریق ایجاد تحول در سازمانها و نهادهای متولی اقدامات و فعالیتهای تبلیغی کشور ممکن نیست، خوشبختانه با توجه به روی کارآمدن دولت جدید فرصت مناسبی برای تحول آفرینی در کشور ایجاد شده لذا برای ایجاد تحول جدی در عرصه فعالیتهای تبلیغی خارجی کشور ضروری است که دولت در کنار تجدید ساختار و چابک سازی نهادهای تبلیغی، فرهنگی و رسانهای، نوسازی و کارآمد سازی نیروی انسانی این نهادها را نیز از طریق بکارگیری جوانان متخصص در سطوح مختلف کارشناسی و مدیریتی در دستور کار قرار دهد. پر واضح است که در مسیر ایجاد تحول دولت بایستی با سعه صدر به خطاها و اشتباهات گذشته نیز توجه داشته باشد.
دیپلماسی ایرانی: سال 1400 را میتوان سالی مهم، حساس و پر از تغییر و تحول برای جمهوری اسلامی ایران در عرصههای مختلف در نظر گرفت چرا که پس از هشت سال فراز و نشیبهای گوناگون، دولت جدیدی با وعده رفع کاستیهای موجود در کشور و همچنین ایجاد تحول در زندگی و معیشت ملت سکاندار آینده کشور شده است.
این دولت در حالی تشکیل میشود که در حوزه سیاست داخلی و خارجی چالشها و مشکلات زیادی پیش روی دولتمردان جدید کشورمان قرار دارد و رفع برخی این چالشها نیازمند یک دیپلماسی پویا و فعال در سطح منطقه و جهان است که تامین این نیاز بر عهده وزارت امور خارجه و سازمانهای همکار آن قرار دارد، از این رو دستگاه سیاست خارجی کشورمان در دولت جدید از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود چرا که باید در عرصههای مهمی مانند عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نقش آفرینی کرده و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را در این عرصههای مورد نیاز به شکل کامل تامین کند.
از این رو در دولت جدید وزارت امور خارجه و سازمان های همکار آن مانند بسیاری دیگر از وزارتخانهها و نهادها با تغییر و تحولات زیادی روبه رو خواهند شد اما رفتن عده ای و آمدن برخی دیگر به تنهایی نمیتواند دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران را در مسیر تحول و نقش آفرینی فعال در راستای تامین منافع حداکثری انقلاب اسلامی در فضای پیرامونی کشور و فرای آن قرار دهد چرا که افراد تحول آفرین نیز در چهارچوبی غیرپویا قادر به تاثیرگذاری و تحول آفرینی مطلوب نخواهند بود.
به عبارت دقیق تر زمانی میتوان در یک سازمان و نهاد تحول آفرینی کرد که در گام نخست فرهنگ سازمانی آن نهاد به شکل مطلوب بازطراحی شود که این مهم نیز جز با قانونگذاریهای دقیق و هوشمندانه ممکن نیست، لذا در دولت جدید نقش مجلس شورای اسلامی در زمینه سازی تحول آفرینی دولت در سازوکارهای تامین کننده منافع ملی پر رنگ و جدی خواهد بود.
اما حال این سوال مطرح می شود که برای تحول آفرینی در دستگاه سیاست خارجی کشورمان چه باید کرد؟
برای پاسخ به این سوال باید به این نکته توجه کرد که در طول چهار دهه گذشته تعریف و مفهوم «قدرت» و جایگاه و نقش آن در سیاست خارجی کشورها دچار تحول بنیادین شده و برای اصلاح ساختار دستگاه سیاست خارجی کشورمان و ایجاد تحول در آن باید به این تحول جهانی توجه داشت.
در گذشته قدرت ملتها و کشورها با توجه به قدرت نظامی آنها تعریف و تعیین میشد اما پس از پایان جنگ سرد، به تدریج در کنار قدرت نظامی مولفههای قدرت جدیدی همچون قدرت فرهنگی، قدرت دیپلماسی و قدرت اقتصادی نیز تعریف شدند که به مجموع آنها مولفههای قدرت نرم گفته میشود.
خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران به عنوان مولود انقلاب اسلامی بر خلاف بسیاری از کشورها در عرصه تولید قدرت نرم با کمبود و چالش غیر قابل حلی روبه رو نبوده و نیست چرا که اسلام و انقلاب اسلامی در عرصه گفتمانی مهمترین منبع خلق قدرت نرم بوده و هنجارهای ضد استکباری شکل گرفته در منطقه و حتی جهان تنها یک نمونه از دستاوردهای مستقیم قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است.
البته در طول چهار دهه گذشته و خصوصا یک دهه اخیر انقلاب اسلامی به طور عملی و مشهود با تلفیق قدرت سخت و نرم خود توانست در قالب دیپلماسی هوشمند، انقلابی نو در سطح منطقه ایجاد کند که یکی از دستاوردهای آن پایان دو دهه اشغالگری آشکار آمریکا در غرب آسیاست.
بدون شک خروج آمریکا از منطقه زمینهساز شروع فصلی جدی از تحولات در غرب آسیا خواهد شد خصوصا به این دلیل که برخی از پر حاشیه ترین کشورهای منطقه از نعمت وجود یک حامی و پشتوانه فرا منطقهای محروم می شوند، لذا این کشورها برای حفظ شرایط موجود به سمت و سوی ائتلاف سازی های جدید و تقویت قدرت نرم خود از طریق ایجاد چالش در مسیر اعمال قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران خواهند رفت.
در این چنین شرایطی حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی در غرب آسیا و همچنین تامین منافع جمهوری اسلامی ایران نیازمند نوسازی و بهسازی دستگاه سیاست خارجی است چرا که سازوکار غیر روزآمد دستگاه سیاست خارجی توان پیشبرد گونه های نوین دیپلماسی را به شکل مطلوب و مورد انتظار انقلاب اسلامی ندارد.
برای درک چرایی این ادعا کافیست به این واقعیت توجه کنیم که قانون تشکیلاتی، استخدامی، مالی و انضباطی وزارت امور خارجه مصوب سال 1352 خورشیدی است! به عبارت بهتر معماری عملکردی و تشکیلاتی دستگاه متولی سیاست خارجی انقلاب اسلامی در دوران قبل از انقلاب انجام شده آن هم در دوره ای که بزرگترین دشمن امروز، دوست، و بزرگترین دوست امروز دشمن تلقی میشد، لذا با گذشت قریب به نیم قرن از تاریخ طراحی و تصویب این قانون نمیتوان از این سازوکار قدیمی انتظار کارایی و عملکرد مطلوب و موثر در طراز اولویتهای جهانی انقلاب اسلامی را داشت.
به طور مثال در شرایط جدید پیش روی منطقه ارتباطات فرهنگی و دیپلماسی عمومی و دیجیتال جمهوری اسلامی ایران نقشی کلیدی در مقابله با پروژه ایران هراسی و تعمیق روابط ایران و ملتهای منطقه خواهد داشت اما متاسفانه هنوز بسیاری از نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران جزء دیپلماسی رسمی معمول، ارتباط چندانی با جامعه پذیرنده و رسانههای پر مخاطب آنها ندارند، این آسیب جایی به خوبی خودنمایی میکند که مهمترین خبر دوران ماموریت برخی از دیپلماتهای کشورمان خبر انتصاب و پایان ماموریتشان است!
از این رو از دولت جدید و پرچمدار تحول آفرینی در کشور انتظار می رود که در حوزه تحول آفرینی در دستگاه سیاست خارجی چند پیشنهاد ذیل را مد نظر داشته باشد:
1. خلق تحول بنیادین در دستگاه سیاست خارجی نیازمند ایجاد تحول در قانون تشکیلاتی، استخدامی، مالی و انضباطی وزارت امور خارجه است چرا که قانون پنجاه سال قبل هیچ قرابتی با واقعیتها و نیازمندیهای امروز ندارد، لذا دولت با همراهی مجلس باید در گام دوم انقلاب این قانون را منطبق با واقعیتها و نیازمندی های هزاره جدید باز طراحی و تصویب کند. بدون شک در پرتو این تغییر و تحول، فرهنگ سازمانی حاکم بر دستگاه سیاست خارجی نیز با نیازمندیها و اولویتهای روز انقلاب اسلامی منطبق خواهد شد.
2. لازمه توسعه و عمق بخشی همکاری های اقتصادی ایران با کشوریهای منطقه، تعمیق روابط فرهنگی و اجتماعی با ملتهای آنهاست، این مهم جز با اتخاذ دیپلماسی عمومی و فرهنگی پویا در عرصه سیاست خارجی ممکن نیست، لذا بهبود و تقویت دیپلماسی عمومی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران باید در دستور کار دولت جدید قرار گیرد که این مهم را می توان از طریق تجمیع و متمرکز سازی راهبردی نهادهای متولی دیپلماسی عمومی و فرهنگی تا حدود زیادی تامین کرد تا علاوه بر هم افزایی و ارتقاء کارایی آنها از هدر رفت پراکنده و بعضا بی نتیجه منابع ارزی کشور نیز جلوگیری شود.
دیپلماسی ایرانی: به گواه تاریخ در طی قرون گذشته دیپلماسی و سیاست ورزی خارجی کشورها عمدتاً در انحصار طبقه ای خاص و محدود بوده و جز آن طبقه محدود هیچ گاه سایر بخش های جامعه نقشی در تعیین یا پیشبرد سیاست خارجی کشورهایشان نداشته اند به طوری که برای قرن ها دیپلماسی بازی پادشاهان و اشراف معرفی میشده است.
حتی در تاریخ ایران خصوصا در طول سلسله قاجار و پهلوی نیز شاهدیم کارگزاری و پیشبرد سیاست خارجی کشورمان در طول دهها سال تنها در انحصار تعدادی از خانواده های مشخص و اشرافی بوده است که خوشبختانه پیروزی انقلاب اسلامی توانست در حوزه سیاست خارجی دست آنها از عرصه سیاست خارجی کشورمان را کوتاه کند و نسل جدیدی بر آمده از انقلاب و آرمان های بلند آن را در مسند دستگاه سیاست خارجی کشورمان قرار دهد.
با این حال امروز به وضوح می توان دید که با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب اسلامی، دستگاه سیاست خارجی برای پیشبرد اهداف و برنامه های تعریف شده در سند گام دوم انقلاب نیازمند قبول برخی از تحولات راهبردی در شیوه نگاه خود به حوزه دیپلماسی نوین و همچنین سازوکار عملکرد خویش است که به عنوان نمونه یکی از مهمترین آنها توجه به راهکارهای افزایش مشارکت مردم و خاصه تشکل های مردمی و مردم نهاد در عرصه پیشبرد سیاست خارجی است چرا که با گسترش فضای مجازی و افزایش راهکارهای ارتباط و گفتگو بین مردم، نقش افکار عمومی در کشورهای جهان افزایش یافته به وری که شاهدیم کم کم توده های مردم خصوصا در قالب سازمان های مردم نهاد در حال بر عهده گرفتن نقش های اساسی در عرصه سیاست گذاری و سیاست ورزی کشورها هستند.
از این رو ما نیز در کشور خود بایستی برای عقب نماندن از چرخه تاثیرگذاری بر تحولات منطقه ای و جهانی به سمت و سوی افزایش نقش مردم در سیاست خارجی حرکت کنیم.
با توجه به اهمیت این موضوع در ادامه به معرفی «پارادیپلماسی» به عنوان رهیافتی نو در مشارکت دهی مردم در سیاست خارجی می پردازیم.
پارادیپلماسی چیست؟ چرا اهمیت دارد؟
برای پارادیپلماسی تعارف مختلفی ارائه شده اما به طور کلی برای تعریف این مفهوک باید از اینجا شروع کرد این کلیه نو پدید از دو واژه «پارا» به معنای موازی و «دیپلماسی» تشکیل شده است که معنای کامل آن «دیپلماسی موازی» است، در این نوع دیپلماسی در کنار دولت و دستگاه سیاست خارجی که بازیگر رسمی سیاست خارجی کشورها هستند، گروه ها و هویتهای فرو ملی به مشارکت و نقش آفرینی در عرصه سیاست خارجی میپردازند و همراه با دولت یا حتی به صورت مستقل از آن در عرصه روابط بین الملل به ایفای نقش مشغول میشوند.
در طول دهه های اخیر و با توسعه و فراگیری فضای مجازی و فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی این نوع فعالیت در عرصه سیاست خارجی به شکل قابل توجهی افزایش یافته است، به همین دلیل نیز در سالهای اخیر مقالات معتبر متعددی در رابطه با پارادیپلماسی و اهمیت آن به نگارش در آمده و منتشر شده است چرا که این نوع فعالیتها در حال جهت دهی سیاست های رسمی کشورهاست به طوری که برخی معتقدند در آینده بازیگر اصلی عرصه سیاست خارجی کشورها، بازیگران فعال حوزه پارادیپلماسی خواهند بود. به عبارت دقیقتر برخی اندیشمندان معتقدند که در سایه شکل گیری دهکده جهانی، جوامع مجازی و دیپلماسی پیگیری شده توسط آنها شکل و کیفیت روابط بین ملت ها و دولت ها را تعریف خواهد داد.
پر واضح است که در چنین افقی، مدیریت و راهبری جوامع به شکل معمول و سنتی آن که در طول قرنها پاسخگوی نیاز ملت ها و کشورها بوده است کارکرد و کارایی خود را از دست خواهد داد و حکمرانی به سطوح مختلفی تقسیم خواهد شد که مهمترین سطح آن به بازیگران فرو ملی از جمله سازمانهای مردم نهاد و خاصه کاربران فضای مجازی اختصاص خواهد یافت.
در اینجا باید به این نکته مهم توجه داشت که در عصر ارتباطات مجازی بازیگران غیر رسمی و غیر دولتی راحتتر و سهلتر از بازیگران رسمی امکان برقراری ارتباط و رابطه با جوامع هدف را دارند لذا سرمایهگذاری در این حوزه و تربیت «شهروند دیپلمات»های مسلط به دیپلماسی عمومی و سایبری می تواند زمینه پیشبرد بیش از پیش سیاست خارجی کشورها را فراهم کند.
نتیجه گیری
امروزه افکار عمومی به مدد فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی در دسترس خود به عنوان یک بازیگر مهم در عرصه تصمیمگیری و سیاست گذاری دولتها ایفای نقش میکند، ازاین رو در عصر رسانه، کشوری که بتواند با بکارگیری ظرفیتهای خود در حوزه رسانه و فضای مجازی، افکار عمومی خود را در مسیر فعالیت منسجمتر و پر رنگ تر در حوزه دیپلماسی عمومی سازماندهی کند، طبعا می تواند به شکل بهتر و هدفمندتری در سطح بین الملل ظهور و بروز پیدا کرده و به شکل مطلوب تری از قدرت نرم خود در راستای منافع ملی اش بهره برد و به تبع آن حتی در صورت ضعف نظامی و اقتصادی، کمتر در معرض تهدیدات قرار گیرد.
به طور مثال کره جنوبی طی سال های اخیر با تمرکز بر توسعه و ترویج موسیقی پاپ کره ای یا K-POP از علاقه نسل Z یا نوجوان و جوان دیگر کشورها به این نوع موسیقی به عنوان ابزاری برای صدور فرهنگ خود و مساعد سازی فضای افکار عمومی دیگر کشورها برای پذیرش محصولات صنعتی کرهای استفاده میکند.
دولت کره جنوبی برای پیشبرد بهتر و بیشتر این سیاست حتی با حمایت از گروه های مردمی و نخبگان اجتماعی فعال در فضای مجازی در پوسته ای به ظاهر مردمی، دست به تبلیغ و ترویج موسیقی پاپ کرهای می زند، جالب آنکه پارلمان کرهجنوبی اواخر سال 2020 میلادی طرحی را تصویب کرد که به هنرمندان شناخته شده صنعت موسیقی پاپ کره جنوبی مانند گروه بیتیاس اجازه میدهد خدمت اجباری نظامی خود را به ۳۰ سالگی موکول کنند.
این تغییر قانون به این دلیل دارای اهمیت است که طبق قوانین کرهجنوبی تمام مردان بالغ این کشور که بین ۱۸ تا ۲۸ سال سن دارند و از نظر جسمانی مشکلی ندارند، باید بهعنوان بخشی از تلاشها برای محافظت از کشور خود در برابر کرهشمالی به مدت دو سال در ارتش کره جنوبی خدمت کنند اما اصلاحیه قانون خدمت سربازی در کره جنوبی بهمنظور ایجاد استثناهایی برای هنرمندان موسیقی انجام شد چرا که طبق گفته دولت کرهجنوبی این هنرمندان وضعیت فرهنگی کشور را بهبود میبخشند و اقتصاد را تقویت میکنند.
با توجه به این تجربه می توان نتیجه گرفت که کشور ما به عنوان یکی از با سابقه ترین کشورهای دارای تمدن در غرب آسیا، در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات بایستی به سمت تربیت سرمایه انسانی آشنا با دیپلماسی عمومی و سایبری حرکت کند تا این بخش از جامعه در حین حضور روزمره خود پر رنگ خود در فضای مجازی پیش برنده منافع ملی کشور خود در حوزه دیپلماسی باشند.
طبیعتاً رسیدن به این نقطه که هر شهروند ایرانی یک شهروند دیپلمات «پیش رونده و پیش برنده دیپلماسی عمومی» کشور خود در عرصه فضای مجازی باشد راه درازی باقی مانده اما اگر از همین امروز نهادهای آموزشی و تربیتی ورودی به این حوزه نداشته باشند طبعا در رقابت های گفتمانی و فرهنگی منطقه ای و فرامنطقهای دهه های پیش رو جایگاهی درخور نام بلند ایران اسلامی نخواهیم داشت.
در پایان برای تحقق این مسیر و راهبرد پیشنهاد می شود:
• با هدایت و حمایت وزارت خارجه از راه اندازی تشکل های مردم نهاد با اهداف فرهنگی منطقه ای حمایت شود؛
• تبادلات فرهنگی در نواحی جدار مرزی از طریق فعال سازی تشکل های فرهنگی دانشجویی و مردمی تقویت شود؛
• ارائه آموزش و مهارت های لازم به دانشجویان و هنرمندان علاقمند به تبادلات فرهنگی در فضای مجازی و تعیین آنها به عنوان سفرای فرهنگی افتخاری ج.ا.ایران در فضای مجازی؛
• اختصاص بودجه های فرهنگی مناسب برای کیفیت بخشی و توسعه برنامه های خواهر خواندگی بین شهرهای ایرانی و سایر شهرهای واجد شرایط در محیط پیرامونی کشور خصوصا در حوزه غرب آسیا؛
• حمایت از برنامه های تبادل دانشجو در نواحی جدار مرزی از طریق ارائه فرصت های کوتاه مدت پژوهشی و تحقیقاتی؛
• حمایت از برگزاری رویدادهای دانشجویی دانشگاه های مطرح جدار مرزی با دانشگاه های مطرح آن سوی مرز؛
• و ...
نویسنده: نوید کمالی، فعال و پژوهشگر حوزه رسانه و دیپلماسی
در حالی که شیوع ویروس مرگبار کرونا در جهان ادامه دارد، تاکنون هیچ یک از تلاشها برای ساخت و ارائه یک درمان قطعی برای ریشهکن کردن این ویروس به نتیجه نرسیده است؛ لذا در شرایط فعلی، جامعه جهانی به این واقعیت پی برده است که مقابله با پیامدهای انسانی و اقتصادی فراگیر کرونا جز به مدد افزایش همکاریهای بینالمللی ممکن نخواهد بود.
با این حال بهدلیل تداوم تحریمها و تهدیدهای دولت آمریکا، ملت ایران همچنان از دسترسی به کمکها و همکاریهای بینالمللی ضد کرونا محروم مانده است و جز برخی کشورهای مستقل دیگر کشورهای تحت نفوذ آمریکا تمایلی به همکاری با کشورمان برای مهار این بحران ندارند؛ البته خوشبختانه به لطف دیپلماسی منطقهای کشورمان، از بدو شیوع ویروس کرونا کمکهای فنی و تخصصی روسیه و چین در دسترس کشورمان قرار گرفته و امروز تبادلات علمی و همافزایی پزشکان ایرانی و چینی پروسه مهار کرونا را در کشورمان تقویت کردهاست.
اما متأسفانه، در این میان شاهد این هستیم که برخی اظهار نظرهای نسنجیده تداوم این دست همکاریهای بینالمللی را با چالش روبهرو کرده است؛ از جمله اظهارات اخیر «کیانوش جهانپور» سخنگوی وزارت بهداشت که در یک گفتوگوی رسانهای پرحاشیه اپیدمی کرونا را تحلیل کرده و با متهم کردن دولت چین به پنهانکاری در نشر اطلاعات مربوط به ویروس کرونا مدعی شده است: «به نظر میرسد آمارهای چین یک شوخی تلخ بود؛ زیرا بسیاری در همه جهان فکر کردند این بیماری مثل آنفولانزاست و مرگومیر کمتری دارد. همه این موارد مبتنی بر گزارشهایی بود که از چین گزارش میشد و به نظر میرسد چین شوخی تلخی در این زمینه با همه دنیا انجام داد. اگر در چین گفته میشود دوماهه یک اپیدمی مهار شده، باید بیشتر درباره آن فکر کرد.»
این اظهارات غیر کارشناسانه موجبات دلخوری دولت چین را فراهم کرد و سفیر چین در پیامی توئیتری خطاب به جهانپور نوشت: «وزارت بهداشت چین هر روز کنفرانس خبری دارد. پیشنهاد میکنم برای نتیجهگیری اخبارشان را به دقت بخوانید.»
متأسفانه، نوع برخورد یک مقام ارشد وزارت بهداشت کشورمان طوری بوده که سفیر چین در توئیت خود به صورت غیرمستقیم به وی توصیه کرده است اخبار مربوط به دستاوردها و اقدامات دولت چین در مهار کرونا را، نه از طریق رسانههای غربی، بلکه از طریق اخبار رسمی این کشور پیگیری نماید.
واقعیت این است که اظهارات غیر مسئولانه خلاف منافع ملی جهانپور پیشتر و بارها از سوی رسانههای غربی و آمریکایی تکرار شده است، اما تکرار این اتهامات از سوی یک مقام مسئول رسمی جمهوری اسلامی ایران که کرسی سخنگویی مهمترین نهاد علمی حوزه بهداشت و درمان کشور را دارد، در این شرایط عملاً پیام منفی قابل توجهی را به یکی از حامیان کشورمان در شرایط فعلی منتقل میکند؛ از این رو انتظار میرود در راستای تأمین منافع ملی کشورمان و لطمه نخوردن روابط ملت ایران و چین و خنثیسازی پیامدهای این اظهارات مسئولان وزارت بهداشت و دستگاه دیپلماسی ضمن جبران این اظهارات بیجا، بررسی ابعاد پشت پرده احتمالی این اظهارات را نیز در دستور کار قرار دهد.
دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه سیاست می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند!
البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای سیاسی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه سیاست آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان «ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به سیاست بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه سیاست داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست.
برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل سیاسی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در سیاست های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم سیاسی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان سیاسی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد سیاستهای انزواگرایی، حمایتگرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه سیاست عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوریخواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای سیاست های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد!
در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و سیاسی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پروندههای پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!