بلاگ رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

بلاگ رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

وب‌سایت: www.NavidKamali.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوید کمالی» ثبت شده است

صبح صادق- نوید کمالی/ در طول تاریخ پر شکوه چهل ساله انقلاب اسلامی نمی‌توان روزی را یافت که ایران اسلامی دمی را فارغ از تهدیدات و فشارهای دشمنان داخلی و خارجی گذرانده باشد؛ با این حال واکاوی حوادث تلخ و شیرین گوناگون چهل سال گذشته به صورت واضح و مبرهن این واقعیت را برای هر مخاطبی هویدا می‌کند که انقلاب اسلامی به پشتوانه اراده ملت انقلابی خود همواره پیروز میدان نبرد جبهه خیر و شر بوده و خواهد بود. در این باره امام خمینی(ره) به همین مضمون فرموده‌اند که اگر مردم و اراده و عزم آنان نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد؛ بنابراین در دوران زعامت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله) نیز آن چیزی که سبب حفظ و ثبات انقلاب در کوران بحران‌ها و توطئه‌هایی از جنس فتنه ۸۸ شد، اراده ملت ایران در حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن بود. برای اثبات این مدعا و درک نقش و اهمیت اراده ملت ایران در مقابله با توطئه‌های دشمنان انقلاب اسلامی تنها کافی است که نگاهی به مهم‌ترین تحولات اخیر منطقه داشته باشیم تا به صورت مشهود به اهمیت فاکتور «اراده» یا Volition ملت ایران در تحقق پیروزی‌ها و تأمین منافع ملی کشورمان پی ببریم.

صبح صادق - یادداشت - نبرد اراده ها

کاهش تعهدات برجامی

افکار عمومی ایران و جهان پس از خروج یک‌جانبه دولت آمریکا از توافق هسته‌ای موسوم به برجام یا JCPOA شاهد تضعیف پی در پی این توافق از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تمامیت خواه آمریکا بود؛ آن هم در شرایطی که سایر اعضای اروپایی باقی‌مانده در برجام برخلاف مواضع رسانه‌ای خود هیچ اقدام روشن و مشخصی را برای حفاظت از بنیان توافق هسته‌ای و منافع حداقلی برجام برای طرف ایرانی پیگیری نکردند و در عمل موضعی انفعالی را در مواجهه با تحریم‌های گسترده و پیچیده اقتصادی کاخ سفید علیه ملت ایران و خریداران نفت کشورمان در پیش گرفتند.

در نتیجه این رویکرد انفعالی و تحقق‌نیافتن تعهدات طرف غربی، دولتمردان کشورمان در راستای حفظ منافع ملی کشورمان، راهبرد بازگشت مرحله‌ای به وضعیت پیش از توافق هسته‌ای را در صورت اجرا نشدن تعهدات طرف غربی در پیش گرفتند و در اولین گام عملی عبور از محدودیت میزان نگهداری مواد هسته‌ای و آب‌سنگین را مطرح کرده و در گام دوم کاهش تعهدات برجامی نیز عبور از محدودیت ۶۷/۳ درصدی غنی‌سازی و راه‌اندازی راکتور اراک را اعلام کردند.

اعلام طرح گام به گام کاهش تعهدات برجامی به طور صریح این پیام را به طرف غربی توافق هسته‌ای منتقل کرد که دولت و ملت ایران انجام یک‌طرفه تعهدات هسته‌ای را قبول نداشته و تنها زمانی به تعهدات برجامی خود پایبند خواهند بود که طرف غربی نیز به آنچه تعهد کرده پایبند باشد.

نشریه Hill کنگره آمریکا در این باره می‌نویسد: به رغم افزایش شدید تنش‌ها میان ایالات متحده و ایران، مخاطب اصلی ایران در نقض برجام اتحادیه اروپاست؛ زیرا ایالات متحده از توافق خارج شده و تحریم‌های شدیدی علیه ایران اعمال کرده و سبب شده بسیاری از سرمایه‌گذاران خارجی از ایران خارج شوند؛ از این رو تهران قادر نیست از مزایای اقتصادی وعده داده شده در توافق سال ۲۰۱۵استفاده کند؛ بنابراین با اجرای طرح کاهش گام به گام تعهدات برجامی از اروپا خواسته است در عمل اقدامی برای حفظ برجام و منافع آن انجام دهد؛ از این رو اتحادیه اروپا با مشاهده عزم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلاش کرد تا به رغم تحریم‌های ایالات متحده با ایجاد ساز و کار جدید مالی موسوم به INSTEX بتواند تجارت خود با ایران را ادامه دهد.

همان‌گونه که این نشریه آمریکایی اذعان دارد، اراده ملت ایران در مقابله با زیاده‌خواهی‌های طرف غربی موجب شد تا اتحادیه اروپا برای ممانعت از فروپاشی برجام به اقداماتی از جمله ایجاد کانال ویژه تبادلات مالی بپردازد.

نبرد اراده ها

شکار گران‌قیمت‌ترین پهپاد 

بامداد پنجشنبه ۳۰ خردادماه خبر انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا از سوی سامانه پدافندی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوالی «کوه مبارک» استان هرمزگان، فضای رسانه‌ای دنیا را با تکانه‌ای خبری مواجه کرد؛ تکانه‌ای که فضای محاسباتی جامعه جهانی را در حوزه‌های گوناگون نظامی، سیاسی، حقوقی و… جمهوری اسلامی ایران و دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش با متغیر‌هایی مبهم مواجه کرد؛ متغیر‌هایی که در هیچ معادله امنیتی، نظامی، سیاسی و حقوقی احتمالی و پیش رو پاسخی برای آن وجود نداشت؛ رویدادی که ابهام عملیاتی و رویکردی آن در مواضع متناقض، دوگانه و مناقشه‌آمیز ایالات متحده و هم‌پیمانان عربی و غربی او کاملاً هویدا بود.

در این باره «اولریکه فرانکه»، عضو شورای اروپایی روابط خارجی آمریکا (ECFR)، در یادداشت خود در سایت Wired با اشاره به پیچیدگی و پرهزینه بودن پروژه این پهپاد جاسوسی نوشت: از دست دادن یک پهپاد گران‌قیمت گلوبال هاوک خسارت بزرگی برای آمریکاست؛ به ویژه به این دلیل که تصور می‌شد این پهپاد طوری طراحی شده که در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند و آسیب‌ناپذیر باشد. این تحلیلگر بین‌المللی همچنین تأکید کرد: از دست دادن این پهپاد که احتمالاً جدیدترین نسخه از گلوبال هاوک بوده، ضربه بزرگی به اعتبار آمریکا زده است و حتی ممکن است بازار صادرات این پهپادهای جاسوسی را دچار مشکل کند.

توقیف نفت‌کش قانون‌شکن انگلیسی

در آخرین روزهای تیرماه، یک نفت‌کش انگلیسی به نام «استنا ایمپرو» (Stena impero) به دنبال نقض قوانین بین‌المللی دریانوردی در تنگه هرمز توقیف شد. این نفت‌کش در حالی که از سوی ناو جنگی اچ.‌ام.‌اس مونتروز بریتانیا همراهی می‌شد، در طول مسیر عبور از تنگه هرمز به صورت غیرمجاز وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شد و همزمان علاوه بر عدم تمکین به هشدارهای رادیویی کشورمان سامانه مکان‌یاب خود را خاموش کرد؛ آن هم با این تصور که به دلیل هویت انگلیسی خود با هیچ برخورد تند قانونی مواجه نخواهد شد؛ اما برخلاف تصور ناوبران این نفت‌کش، با هماهنگی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کشتی توقیف و به سمت لنگرگاهی در بندرعباس هدایت شد!

بدون‌شک مشابه این رویداد (توقیف نفت‌کش انگلیس) را نمی‌توان در طول تاریخ معاصر جهان مشاهده کرد؛ زیرا در طول سده اخیر کشورهایی از جمله انگلیس و آمریکا همواره به منزله قدرت‌های برتر نظامی و سیاسی جهان بر دریاها حکمروایی کرده بودند و هیچ‌گاه این‌گونه به دلیل تخلفات قانونی خود مؤاخذه و تحقیر نشده‌اند.

در این باره روزنامه انگلیسی Independent نیز گزارش ویژه‌ای منتشر کرد و نوشت: اقدام ایران برای توقیف نفت‌کش بریتانیایی در تنگه ‌هرمز اقدامی اجتناب‌ناپذیر و تاوانی بود که دولت انگلیس با بی‌فکری‌اش داد.

این روزنامه در پایان با اشاره به ماجرای توقیف نفت‌کش ایرانی در تنگه جبل‌الطارق ادامه داد: چطور نخست‌وزیر، کابینه و کارمندان ارشد دولت فکر کردند این تقابل با ایران می‌تواند با چیزی کمتر از یک پاسخ تحقیر‌آمیز برای بریتانیا پایان یابد!

تحلیل سیاسی

جمع‌بندی

امروز آمریکا عملاً وارد نبرد اراده‌ها با ایران شده‌ است که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «جنگ اراده‌ها» نام می‌برند. در حقیقت جنگ اراده‌ها توصیف رهبر معظم انقلاب از شرایط کنونی روابط ایران و آمریکاست؛ به طوری که دشمن می‌کوشد از طریق زور و فریب اراده ملت ایران را در این نبرد تضعیف کند.

به هر حال روشن است که جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، جنگ سرد و… همگی ذیل جنگ اراده‌ها قرار گرفته‌اند. مقاومت و ایستادگی تنها راه موفقیت و پیروزی در این نبرد است که تاکنون به شکست دشمن منجر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۷
روابط عمومی

گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، پیام رسان‌های بومی و جایگزینی شبکه های اجتماعی داخلی به جای تلگرام از دغدغه‌هایی است که هنوز راه حل مناسبی برای آن پیدا نشده است. تاکنون با صاحب نظران عرصه فناوری اطلاعات گفت‌وگو کردیم اما نظر پژوهشگران  جوان و فعال در عرصه فضای مجازی و نگاهی که به این موضوع دارند، می تواند جذاب باشد.

به همین منظور با نوید کمالی کارشناس فضای مجازی، مدرس و پژوهشگر حوزه فناوری اطلاعات گفت وگو کردیم. در ادامه متن این گفت وگو را می خوانید:

نوید کمالی - Navid Kamali


زمان نامناسب برای ورود پیام‌رسان‌های داخلی به عرصه رقابت 

فارس: فعالیت پیام‌رسان‌ها در سال‌های گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

 کمالی: اولین مساله‌ای که در حوزه فعالیت پیام‌رسان‌ها باید توجه کنیم این است که ورود آنها به فضای رقابت درست زمانی اتفاق افتاد که محصولات خارجی بازار مصرف ایران را اشغال کرده بودند در آن زمان به این فکر افتادیم که تصرف بازار شبکه‌های اجتماعی خارجی تهدید است. 

به همین منظور نهادهای بالا دستی سعی کردند تا نسخه بومی پیام‌رسان‌ها را تولید کنند، این در حالی بود که کاربران از نسخه‌های خارجی استفاده می‌کردند و از این پیام‌رسان‌ها رضایت داشتند. 

فارس: چه عاملی باعث شد تا پیام‌رسان‌های داخلی به طور مطلوب نتوانند جایگزین تلگرام شوند؟ 

کمالی: ورود دیرهنگام پیام‌رسان‌های داخلی درست در زمانی که  تلگرام مخاطبان زیادی را در ایران بدست آورده بود باعث شد تا شرایط جذب مخاطب برای آنها سخت شود؛ همچنین تعدد پیام‌رسان‌های بومی که به مخاطب عرضه شد موجب شد تا تمرکز روی یک پیام‌رسان وجود نداشته باشد. 

فارس: تعدد پیام‌رسان‌های بومی چگونه موجب ناکامی استفاده از پیام‌رسان‌های ایرانی شد؟ 

کمالی: وقتی تعداد پیام‌رسان‌های داخلی معرفی شده به مردم زیاد شد، تمرکز فنی دولت و مجموعه‌های مرتبط به چند پیام‌رسان معطوف شد و همین امر موجب شد تا یک پیام‌رسان با  قدرت هرچه تمام‌تر در صحنه رقابت با تلگرام ظاهر نشود لذا قدرت و تجهیزات بین چند پیام‌رسان تقسیم شد و ظرفیت بخش خصوصی نیز به طور کامل استفاده نشد و نتیجه این دو عامل به شکست پروژه جایگزینی پیام‌رسان‌های بومی به جای تلگرام انجامید. 

یکی از مشکلاتی که این پیام‌رسان‌ها داشتند این بود که یک پیام پس از ارسال در همان لحظه به مخاطب نمی‌رسید و شاید یک روز زمان برای ارسال آن به مخاطب لازم بود که اینها ناشی از مشکلات زیرساختی بود. اما اگر تمام قدرت دولت و نهادهای مرتبط برای ایجاد زیرساخت یک پیام‌رسان متمرکز می‌شد هرگز شاهد چنین مشکلاتی نبودیم و همزمان می‌توانستیم به توسعه پیام‌‌رسان فکر کنیم. 


فارس: این ناکامی چه مشکلاتی را برای پیام‌رسان‌ها بوجود آورد؟ 

کمالی: همین موضوع باعث شد تا محصولات و خدماتی که توسط اپلیکیشن‌های داخلی ارائه می‌شد رضایت مخاطب را جلب نکند و پایداری بالایی میزان مخاطبین شبکه‌های اجتماعی ایرانی نداشته باشند. در صورتی که می‌توانستند این پیا‌م‌رسا‌ن‌ها در زمان مناسب رونمایی شده و جایگزین شوند. 

نوید کمالی - Navid Kamali
فارس: به نظر شما مشکلاتی که پیام‌رسان‌های داخلی داشتند باعث عدم استقبال مردم نشد؟ 
 

کمالی: بله؛ یکی از مشکلاتی که این پیام‌رسان‌ها داشتند این بود که یک پیام پس از ارسال در همان لحظه به مخاطب نمی‌رسید و شاید یک روز زمان برای ارسال آن به مخاطب لازم بود که اینها ناشی از مشکلات زیرساختی بود. اما اگر تمام قدرت دولت و نهادهای مرتبط برای ایجاد زیرساخت یک پیام‌رسان متمرکز می‌شد هرگز شاهد چنین مشکلاتی نبودیم و همزمان می‌توانستیم به توسعه پیام‌‌رسان فکر کنیم. 

پوسته‌های تلگرام، آفت جان پیام‌رسان بومی شد

فارس: وجود هاتگرام و تلگرام طلایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

کمالی: پوسته‌های غیررسمی تلگرام در شرایطی ایجاد شدند که مردم با فیلتر ناگهانی تلگرام به سمت استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی سوق پیدا کرده بودند اما هاتگرام و طلاگرام و پوسته‌های این چنینی تلگرام مجالی برای استفاده دوباره از تلگرام ایجاد کردند چرا که مردم وقتی می‌دیدند می‌توان با یک اپلیکیشن دوباره از همان خدمات تلگرام استفاده کنند دیگر از پیام‌رسان داخلی با مشکلاتی که داشت استقبال نمی‌کردند. 

قانون مبارزه با جرائم سایبری مربوط به سال 88 است؛ در حالی که باید قوانین در این حوزه به روز رسانی شود؛‌در سال 88 با موضوعاتی نظیر واقعیت افزوده و پیام‌رسان‌های متعدد روبرو نبودیم لذا در قوانین سایبری نیاز به روزآمدسازی با پدیده‌های نو داریم. همین موضوعات منجر شد تا پروژه پیام‌رسان داخلی نتواند با موفقیت به اتمام برسد و بازار شبکه‌های اجتماعی ایران نیز اکنون در دست پیام‌رسان خارجی است. 

فارس: چه قانونی؟ 
مشکل این است که ما نیامدیم به شکل قانونی و مناسب برای اعتماد سازی مخاطب فعالیت کنیم، قانونی هم برای این اعتمادسازی وجود نداشت. 

کمالی: در کشورهای مختلف دنیا حتی اتحادیه اروپا قانونی با تحت عنوان حفاظت از حریم خصوصی دیجیتال کاربران وضع شده که این قانون به کاربران کمک می‌کند در صورتی که متوجه شوند پیام‌‌رسانی که در حال استفاده از آن هستند از اطلاعاتشان سوء استفاده می‌کند سریع به مرجع قانونی رجوع کرده و از آن پیام‌رسان شکایت می‌کنند. 

قوانین کهنه سایبری نیاز به بازنگری دارد

متاسفانه در ایران چنین قانونی وجود ندارد و قانون مبارزه با جرائم سایبری مربوط به سال 88 است؛ در حالی که باید قوانین در این حوزه به روز رسانی شود؛‌در سال 88 با موضوعاتی نظیر واقعیت افزوده و پیام‌رسان‌های متعدد روبرو نبودیم لذا در قوانین سایبری نیاز به روزآمدسازی با پدیده‌های نو داریم. همین موضوعات منجر شد تا پروژه پیام‌رسان داخلی نتواند با موفقیت به اتمام برسد و بازار شبکه‌های اجتماعی ایران نیز اکنون در دست پیام‌رسان خارجی است. 

نوید کمالی - Navid Kamali

فیلترینگ بدون آگاه سازی مخاطب یک پروژه شکست خورده است 

فارس: به نظر شما فیلترینگ راه حل مناسبی  است؟ 

کمالی: موضوع ایجاد محدودیت برای هدایت کاربران به یک سمت مدنظر دولت یک پروژه‌ شکست خورده است چرا که این پروژه فیلترینگ در هر کشوری که اعمال شده با شکست مواجه شده مگر آنکه با آگاه‌سازی مخاطب و بالا بردن سواد رسانه‌ای بتوانیم مردم را از دلایل فیلترینگ آگاه کنیم.  

همچنین فیلتر کردن محتوا از طریق فنی باعث می‌شود دشمنان و رقبای منطقه‌ای با ایجاد راه‌هایی برای دور زدن فیلتر روی کشور سرمایه گذاری کنند و تکنولوژی‌های عبور از فیلتر را در اختیار مردم قرار دهند با این کار دسترسی به بار ترافیکی کشور به کشورهای دیگر سپرده می‌شود و آنها با استفاده از این اطلاعات می‌توانند سلیقه و ذائقه مردم با بشناسند و از عملیات روانی برای تاثیرگذاری در افکار عمومی استفاده کنند. 

در کشور چین نرم‌افزار وی چت به عنوان نرم افزار مرجع برای تمامی مردم چین در نظر گرفته شد بر همین اساس چینی‌ها برای استفاده از خدمات مختلف از قبیل خدمات بانکی و شهروندی باید نرم‌افزار وی چت را روی گوشی تلفن همراه خود نصب می‌کردند تا بتوانند از خدمات دولت بهره‌مند شوند . همین امر باعث شد تا وی چت توسعه و تمرکز بیشتری پیدا کند و حالا به عنوان پیام‌رسان ملی چین شناخته می‌شود. 


فارس: اگر فقط یک پیام‌رسان در زمان فیلتر تلگرام معرفی می‌شد آیا می‌توان امیدی به مهاجرت مردم به آن پیام‌رسان داشت؟ 

کمالی: به نظر می‌رسد این کار توفیق بیشتری نسبت به معرفی چند پیام‌رسان بومی دارد چرا که وقتی یک بستر معرفی می‌شود بخش خصوصی و دولت نیز می‌تواند حمایت مالی و تکنولوژی خوبی از پیام‌رسان انجام دهد. اما معرفی پوسته‌های تلگرام این موضوع را با مشکل مواجه کرد. طبیعتا اگر این سیاست غیرهوشمندانه اتفاق نمی‌ افتاد شاهد نتیجه دیگری بودیم. 

فارس: با اجماع پیام‌رسان‌های داخلی و ارتباط آنها با یکدیگر موافقید؟ 

کمالی: این موضوع که اگر یک شخص یک نوع پیام‌رسان را بر روی  گوشی تلفن همراه داشته باشد و شخص دیگری با یک پیام‌رسان دیگر بتواند به وی پیام دهد مشکلات و هزینه های بالایی را در پی دارد.البته اکنون به این نتیجه رسیدیم که توانمندسازی پیام‌رسان‌های بومی می‌تواند به اقتصاد کشور نیز کمک کند. به عنوان مثال در کشور چین نرم‌افزار وی چت به عنوان نرم افزار مرجع برای تمامی مردم چین در نظر گرفته شد بر همین اساس چینی‌ها برای استفاده از خدمات مختلف از قبیل خدمات بانکی و شهروندی باید نرم‌افزار وی چت را روی گوشی تلفن همراه خود نصب می‌کردند تا بتوانند از خدمات دولت بهره‌مند شوند. همین امر باعث شد تا وی چتتوسعه و تمرکز بیشتری پیدا کند و حالا به عنوان پیام‌رسان ملی چین شناخته می‌شود. 

اگر ما نیز در موضوع پیام‌رسان‌ها چنین کاری را انجام دهیم دیگر نیازی به اجماع پیام‌رسان‌ها وجود ندارد چرا که این کار هزینه‌های زیادی را هم به پیا‌م‌رسان‌ها و هم به دولت وارد می‌کند.  از لحاظ فنی نیز برای ایجاد زیرساخت لازم در جهت تحقق این کار هزینه و انرژی و زمان زیادی می‌طلبد لذا به نظر می‌رسد این کار نمی‌تواند موفقیت را برای سیاست‌گذاران و پیام‌رسان‌های داخلی به همراه بیاورد. 

 چند ماه قبل اعلام شد که سه پیام‌رسان سروش، گپ و بله به عنوان سه پیام‌رسان مورد حمایت نهادهای دولتی هستند که به صورت رسمی می‌توان از آنها استفاده کرد. البته زمزمه‌هایی در این خصوص وجود دارد که بعد از مدتی بعضی از این پیام‌رسان‌ها حذف شده و درنهایت از یک پیام‌رسان به عنوان پیام‌رسان بومی حمایت می‌شود. اما اگر این کار از همان ابتدا انجام می‌شد دیگر نیاز به صرف این میزان هزینه و زمان در این بازار پررقابت فناوری نبود. 

فارس: حمایت از چند پیا‌م‌رسان داخلی راهکار مناسبی نیست ؟ 

کمالی: اتفاقاً چند ماه قبل اعلام شد که سه پیام‌رسان سروش، گپ و بله به عنوان سه پیام‌رسان مورد حمایت نهادهای دولتی هستند که به صورت رسمی می‌توان از آنها استفاده کرد. البته زمزمه‌هایی در این خصوص وجود دارد که بعد از مدتی بعضی از این پیام‌رسان‌ها حذف شده و درنهایت از یک پیام‌رسان به عنوان پیام‌رسان بومی حمایت می‌شود. اما اگر این کار از همان ابتدا انجام می‌شد دیگر نیاز به صرف این میزان هزینه و زمان در این بازار پررقابت فناوری نبود. 

نوید کمالی - Navid Kamali

دور شدن پیام رسان‌های بومی از هدف اصلی

فارس:  در مجموع عملکرد پیام‌رسان‌های داخلی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

کمالی:متاسفانه نهادهای مرتبط با فعالیت پیام‌رسان‌های داخلی به خوبی از این پیام‌رسان‌ها حمایت نکردند در همان ابتدای فیلترینگ تلگرام مخاطبان به شدت به سمت پیام‌‌رسان بومی گرایش پیدا کردند چرا که این پیام‌‌رسان‌ها در ابتدای کار با ارائه تسهیلاتی نظیر اینترنت رایگان توانسته بودند مخاطبان را به خود جلب کنند اما در مسیر کار ناگهان این تسهیلات حذف شد و حمایت‌ها و وعده‌های داده شده ارائه نشد که همه این مسائل منجر شد تا این پیا‌م‌رسان‌ها گام به گام از مسیرشان دور شوند. 

حمله تروریستی داعش از عواقب استفاده از تلگرام بود

فارس: حمایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از پیام‌رسان‌های داخلی را کافی می‌دانید؟ 

کمالی: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به عنوان نهاد متولی برای پیشرفت حوزه فناوری اطلاعات در کشور از ابتدا تلاش کرد تا مردم به سمت پیا‌م‌رسان‌های بومی و ملی سوق پیدا کنند. همچنین مشکلات و نیازهای پیام‌رسان‌های داخلی را بررسی و به دنبال جایگزینی آنها به جای تلگرام بودند. اما مشکل از اینجا شروع شد که اختلاف نظر بین این موضوع وجود داشت که آیا تلگرام از سبد مخاطب حذف شده است یا نه؟ چرا که پیش از این تلگرام به عنوان یک بستر ارتباطی بین شهروندان اطلاعات آنها را رد و بدل می‌کرد وهمین امر موجب شده بود تا سرویس‌های جاسوسی و مجرمین از آن استفاده کنند چنان که عملیات تروریستی داعش در مجلس شورای اسلامی نیز در بستر تلگرام صورت گرفت. 

طبیعتا همه کشورها به محض تهدیدات این چنینی سعی می‌کنند تا موضوع را رفع کنند ما نیز برای این کار تلاش کردیم اما در ابتدا رقیب بومی مناسبی برای تلگرام نداشتیم و در این حالت اگر تلگرام را حذف می‌کردیم باز هم مردم به سمت یک پیام‌رسان خارجی دیگر سوق پیدا می‌کردند. 

چنانچه تجربه فیلتر وایبر را داشتیم که مردم و مخاطبان به سمت چند پیام‌رسان خارجی سوق پیدا کردند اما وقتی مخاطبان دیدند که تلگرام یک بستری است که آماده پذیرش حجم بالای مخاطب را دارد دیگر پیا‌م‌رسان‌های خارجی را رها کرده و عضو تلگرام شدند. به همین دلیل تلگرام کاربران بیشتری  را در ایران و غرب آسیا پیدا کرد. 

 وقتی تلگرام فیلتر شد برای آن پوسته‌های مختلفی تعریف کردند که امکان نظارت نسبی را برای دولت فراهم می‌کرد.  این کار برای این موضوع انجام شد تا بتوانند به تدریج پیام‌رسان‌های بومی را جایگزین کنند اما حفظ پوسته‌های تلگرام نه تنها باعث شد که مردم از این نرم‌افزار و اپلیکیشن دل نکنند بلکه رقابت را برای پیام‌رسان‌های داخلی سخت‌تر کرد. 

فارس: به نظر شما جایگزین مناسبی برای تلگرام ارائه شده است؟

 کمالی: با وجود آنچه که تاکنون مشاهده کردیم تاکنون نتوانستند بستر یک جایگزین قوی و قدرتمند را برای تلگرام فراهم کنند؛ حتی اگر این بستر جایگزین وجود داشته اما به دلیل حذف خدمات ویژه مانند اینترنت رایگان و برخی تسهیلات اقبال زیادی نسبت به آن جایگزینی نشان داده نشده است. 

به تجربیات موفق جهانی رجوع کنیم

فارس: به نظر شما راهکار چیست؟ 

کمالی: با بررسی برخی از تجربیات موفق جهانی متوجه می‌شویم که باید تغییراتی در موضوع حمایت و استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی ایجاد کنیم اولین موضوع این است که باید بخش خصوصی را تقویت کرد چرا که در این بخش جوانان متخصصی حضور دارند که در حوزه فناوری فعال هستند اگر می‌خواهیم در حوزه فناوری اطلاعات حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از شرکت‌‌های دانش بنیان علی‌الخصوص شرکت‌های فعال در حوزه پیام‌رسان‌های بومی حمایت کنیم. همچنین باید از لحاظ بودجه‌ای نیز این پیام‌رسان‌ها دغدغه‌ای نداشته باشند. 

نوید کمالی - Navid Kamali

فارس: یعنی دولت به آنها بودجه‌ای اختصاص دهد؟ 

کمالی: بله؛ باید مجلس و دولت یک تصمیم قاطع بگیرند و بودجه مناسب و مشخصی را برای مسیرهای نوین ارتباطی اختصاص دهند؛ یکی از مهمترین موضوعات به خصوص در انتخابات مجلس شورای اسلامی همین پیام‌رسان‌ها هستند که اگر به آنها توجه شود می‌تواند کمک زیادی به برگزاری یک انتخابات مطلوب کند. 

اگر می‌خواهیم در حوزه فناوری اطلاعات حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از شرکت‌‌های دانش بنیان علی‌الخصوص شرکت‌های فعال در حوزه پیام‌رسان‌های بومی حمایت کنیم. همچنین باید از لحاظ بودجه‌ای نیز این پیام‌رسان‌ها دغدغه‌ای نداشته باشند. 

فارس: ارائه وام به شرکت های دانش‌بنیان به این موضوع کمک می‌کند؟ 

کمالی: متاسفانه حمایت از طریق ارائه وام باعث می‌شود که تنها برخی از این شرکت ها از این تسهیلات استفاده کنند و منجر به ایجاد رانت می‌‌شود اما تخصیص بودجه به شرکت‌های دانش‌بنیان و دارای ایده‌های خوب در حوزه پیام‌رسان‌های داخلی می‌تواند تا حدودی مشکلات این قشر را برطرف کند. 

فارس: و سخن آخر... 

کمالی: حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان فعال در حوزه فناوری اطلاعات و بخصوص پیام‌رسا‌ن‌ها و حمایت رسمی دولت و مجلس و اختصاص بودجه به فناوری‌های نوین ارتباطی تنها راهی است که می‌تواند به فعالیت و حیات این پیام‌رسان‌ها کمک کند. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۹
روابط عمومی

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه گذشته پیش از شروع سخنرانی خود در یک نشست خبری اعلام کرد که یک فروند پهپاد ایرانی توسط ناو نظامی این کشور در تنگه هرمز ساقط شده است.

بنا بر ادعای رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا این پهپاد به فاصله تقریبا ۱۰۰۰ متری شناور نظامی ترابری یواس‌اس باکسر USS Boxer که 28 سال از تاریخ ساخت آن می گذرد نزدیک و موجب تهدید امنیت خدمه آن شده بود!

وی در ادامه ادعاهای توطئه آمیز ضد ایرانی خود از کشورهای دنیا هم خواست تا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه از کشتی‌های تجاریی که از تنگه هرمز عبور می‌کنند، حفاظت کنند!

ادعای جدید ترامپ


این ادعا در حالی از سوی عالی ترین مقام دولت ایالات متحده آمریکا مطرح شد که در فردای انتشار ادعای ضد ایرانی ترامپ، سرتیپ پاسدار ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح کشورمان با تکذیب اظهارات مقامات آمریکایی تاکید کرد که تمامی پهپادهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز از جمله پهپاد مورد نظر رئیس جمهور آمریکا پس از انجام ماموریت شناسایی و کنترل برنامه‌ریزی شده به سلامت به پایگاه‌های خود بازگشته‌اند.

البته پیش از این موضع گیری پیشتر، عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه کشورمان نیز در حساب توییتری خود سرنگونی پهپاد را تکذیب کرده و نوشته بود: "ما هیچ پهپادی را نه در تنگه هرمز و نه هیچ جای دیگر از دست نداده‌ایم، نگرانم که ناو یو ‌اس اس باکسر اشتباهی یکی از پهپادهای خودشان را هدف قرار داده باشد."


طبیعتا با توجه به عدم انتشار هرگونه تصویر و یا سندی در رابطه با هدف قرار گرفتن یک پهپاد ایرانی در آب های خلیج فارس به خوبی می توان این ادعای آمریکایی ها را تکذیب و رد کرد هر چند که پنتاگون نیز با انتشار یک بیانیه رسمی اصرار بر تایید آن دارد! 
حال با توجه به این ماجرا این سوال مرطح می شود که چرا ترامپ و نهادهای نظامی وابسته به دولت آمریکا از جمله وزارت دفاع این کشور بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی مبنی بر هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی این ادعا و بر صحت و سقم آن تاکید می‌کنند؟!
برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته ذیل توجه کرد!؟

نکته اول اینکه دونالد ترامپ در طی روزهای اخیر بدلیل طرح اظهارات نژاد پرستانه علیه چهار نماینده زن دموکرات کنگره آمریکا یعنی الکساندریا اوکاسیو- کورتز نماینده نیویورک، آیانا پرسلی نماینده ماساچوست، رشیده طلیب نماینده میشیگان و ایلهان عمر نماینده مینه‌سوتا به شدت در سطح افکار عمومی آمریکا تحت فشار قرار گرفته است! 

ترامپ پیشتر در پیام هایی در صفحه توییتر خود گفته بود این نمایندگان «باید به کشورهای خود برگردند که حکومت‌های فاجعه باری دارند و از نالایق‌ترین و فاسدترین حکومت‌ها هستند.» البته آنهم به این دلیل که این چهار زن از مخالفان سرسخت سیاست‌های او در کنگره به شمار می روند! لذا با توجه به افزایش اعتراضات مدنی نسبت به این اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا به نظر می رسد که طرح موضوع هدف قرار دادن پهپاد ایرانی در واقع نقش یک  بمب خبری را برای به انحراف کشاندن افکار عمومی آمریکا ایفا می کند.


نکته دوم اینکه در ماجرای ساقط شدن یک فروند پهپاد جاسوسی MQ-4C معروف به گلوبال هاوک جهان به این واقعه بود لذا از دیدگاه تحلیل گران بین المللی این مساله موجب ایجاد تصویری منفعل از ترامپ پرخاش‌گر علیه ایران شده است و این مساله می تواند منجر به کم اعتبار شدن سیاست های آمریکایی در بین همپیمانان عرب و صهیونیست کاخ سفید شود لذا همانگونه که پیشتر انتظار می رفت دولت آمریکا با طرح موضوع هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی درست به اجرای یک عملیات روانی- رسانه‌ای زد تا به واسطه آن از حجم فشارهای انتقادی همپیمانان خود کم کرده و موجب افزایش اعتبار خود در جبهه ضد ایرانی ائتلاف عبری-عربی-غربی شود!

نکته سوم هم اینکه پس از ماجرای انفجار نفتکش‌ها در بندر فجیره و سواحل بندر جاسک دولت آمریکا با کمک همپیمانان منطقه ای خود در صدد تشدید حضور نیروهای دریایی غرب در منطقه  خلیج‌ فارس و دریای‌عمان و خاصه  تنگه هرمز است.


واشینگتن پس از آن که ایران را به دست داشتن در حملات اخیر متهم کرد پیشنهاد تشکیل یک ساز و کار چندملیتی برای افزایش امنیت دریایی در خلیج فارس را مطرح کرد هر چند که این پیشنهاد موجب بروز نگرانی‌هایی در میان آن دسته از کشورهای اروپایی که با تصمیم ترامپ در مورد خروج آمریکا از برجام مخالف بودند شد لذا با مرور اظهارات اخیر ترامپ به نظر می‌رسد که انتشار این خبر در راستای داغ نگه داشتن تنور طرح افزایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در منطقه بوده است.

حال با نظر به سه نکته فوق می توان نتیجه گرفت که خبر انهدام پهپاد ایرانی یک سناریوی از پیش طراحی شده عملیات روانی برای پیشبرد سیاست های داخلی و خارجی دولت آمریکاست و با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 و تقلاهای سیاسی و روانی دولت ترامپ در جهت همراه سازی افکار عمومی آمریکا با سیاست های کاخ سفید به نظر می رسد که در طول هفته ها و ماه های پیش رو می توان انتظار تکرار اینگونه ادعاها را در شکل و ابعاد جدیدتر داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۶
روابط عمومی

دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی : اگر قصد بررسی مهمترین سیاست های استعماری ایالات متحده آمریکا را در طول تاریخ 246 ساله تشکیل و استقلال آن داشته باشیم بدون شک متاخرترین مورد آن مربوط به دوران زمام داری چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا و سیاست اعلان جنگ تعرفه های او علیه اقتصادهای مطرح جهان خواهد بود.


جنگ تعرفه ها  یا جنگ گمرکی که از آن با عنوان Tariff war  یا Customs War نیز یاد می شود در واقع اشاره به سیاست ضد رقابتی جدید ترامپ در قبال رقبای اقتصادی آمریکا دارد و در جریان آن آمریکا در راستای کاهش توان رقابتی دیگر کشورها، روی کالاهای صادراتی آنها تعرفه وارداتی یا مالیات گمرکی سنگین وضع می کند تا در نتیجه قیمت نهایی آنها افزایش یافته و در نتیجه اقبال به خریدشان کم شود!

جنگ تعرفه

ترامپ تاجرپیشه از همان ابتدای شروع کارزار انتخاباتی خود توجه ویژه ای به موضوع چالش های اقتصادی پیش روی ایالات متحده از جمله مساله «کسری تراز تجاری» در مقابل چین و سایر رقبای اقتصادی این کشور داشت آن هم به این دلیل که طبق پیشبینی مراکز معتبر علمی جهان، چین تا سال 2030 به قدرتمندترین اقتصاد جهان بدل خواهد شد و به تبع آن جای آمریکا را در عرصه های سیاسی و اقتصادی جهان خواهد گرفت!


از این رو ترامپ پس از قرار گرفتن در مسند ریاست جمهوری بزرگ ترین اقتصاد جهان تلاش کرد به شعار انتخاباتی خود یعنی "عظمت را دوباره به آمریکا بر می گردانم!" یا "Make America Great Again" جامعه عمل بپوشاند، لذا مهمترین اولویت خود را بهبود شرایط اقتصادی آمریکا اعلام کرد و در همین راستا دستور داد گروهی از کارشناسان طرح اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین را آماده کنند و در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ نیز به وزیر تجارت خود بررسی طرح میزان تاثیر واردات فولاد چین بر امنیت ملی آمریکا را ابلاغ کرد!

ترامپ در سایه افزایش حساسیت مقامات چینی به این اقدام خصمانه اقتصادی در ماه اوت نماینده تجاری ایالات متحده را مسئول بررسی اعمال تجاری ناعادلانه چین کرد که این مساله با واکنش شدید دولت چین روبه رو شد اما واکنش چینی ها مانع از این نشد که در ابتدای سال 2018 تعرفه ۳۰ درصدی و مالیات 20 درصدی بر برخی از کالاهای صادراتی چین اعمال شود.

این اقدام دولت آمریکا هر چند با استقبال تولیدکنندگان داخلی آمریکا روبه رو شد اما واکنش تند و جدی چینی ها را در پی داشت به طوری که دولت چین رسما از اتخاذ سیاست های تقابلی علیه کالاهای آمریکایی خبر داد و در ماه آوریل 2018 بیش از 3 میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات محصولات آمریکایی اعمال کرد آن هم با این امید که دولت آمریکا به عقب نشینی در سیاست انحصارگریانه اقتصادی خود مجبور شود!

با این حال ترامپ قصد کوتاه آمدن از مهمترین برنامه تبلیغاتی خود برای انتخابات 2020 را نداشت و با تاکید بر اولویت حفظ منافع اقتصادی آمریکا در همان ماه بیش از 1300 محصول چینی را مشمول اعمال تعرفه های جدید کرد و در ادامه جنگ اقتصادی خود به حوزه های پر تنش دیگری از جمله حوزه های فناورانه مانند تکنولوژی نسل پنجم تلفن همراه (5th G) و هوش مصنوعی (AI) وارد شد و برخی کشورهای همپیمان را درگیر تنش با آمریکا کرد که تبعات سیاسی آن هم اکنون زمینه را برای عقب نشینی ترامپ از موضع تهاجمی اولیه علیه چین و دیگر رقبای اقتصادی آمریکا مهیا کرده است!

با این حال پر واضح است که ریشه وقوع این درگیری اقتصادی آمریکا با جهان در سیاست های انتخاباتی و انحصارگرایانه مقطعی ترامپ نیست بلکه این مساله ریشه در نگرانی سردمداران آمریکا از خطر افول ارکان قدرت سخت و نرم این کشور در دهه های پیش رو دارد زیرا در پی چندین دهه جنگ طلبی و مداخله جویی فرا منطقه ای آمریکا نه تنها این کشور به عنوان مقروض ترین دولت جهان شناخته می شود بلکه نسبت به سال 1945 در بین متحدین خود از کمترین اعتبار سیاسی برخوردار است لذا بدیهی است که اتخاذ سیاست جنگ تعرفه ها نه یک جنگ پیش دستانه و مقتدرانه بلکه تقلایی از سر ناامیدی سردمداران آمریکا نسبت به احیای اقتدار آمریکا است!

از این رو به نظر می رسد که طی هفته ها و ماه های پیش رو با افزایش هزینه های جنگ تعرفه ها شاهد عقب نشینی دولت آمریکا در اجرای این سیاست انحصارگرایانه اقتصادی خواهیم بود خصوصا به این دلیل که به زودی شاهد پر رنگ شدن فعالیت های انتخاباتی 2020 در ایالات متحده هستیم و ترامپ مایل نیست که تبلیغات انتخاباتی‌اش تحت تاثیر فشارهای سیاسی-اقتصادی چین و رقبای فرامنطقه ای قرار می گیرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۲۳:۳۷
روابط عمومی

نوید کمالی - طی روزهای گذشته خبر انتخاب جانشین جدید فدریکا موگرینی مسئول سابق دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا به محور خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های فارسی زبان عرصه سیاست خارجی بدل شده است و این گمانه زنی به جامعه سیاسی کشور تزریق می شود که با انتخاب جوزف بورل فونتلز 74 ساله فصل جدیدی از روابط ایران و اروپا رقم خواهد خورد که اولین آن هم تقویت برجام و باز طراحی سازوکار مالی اتحادیه برای تداوم همکاری اقتصادی با کشورمان است!

اما آیا به راستی جایگاه «نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی» فارغ از اینکه چه کسی بر مسند آن نشسته باشد در حد و اندازه ای هست که قدرت و توان تاثیرگذاری بر آینده روابط ایران و اروپا را داشته باشد؟ و یا تمام این فضاسازی های رسانه ای  با هدف به تاخیر انداختن روند کاهش تعهدات برجامی کشورمان و تحمیل فرصت سوزی به نظام دنبال می شود تا حداقل در دولت دوازدهم که پایه و اساس آن مبتنی بر طراحی و اجرای برجام شکل یافته شاهد خروج از برجام نباشیم و میراث بد عهدی اروپا به دولت بعدی و فردای انتخابات ریاست جمهوری 1400 منتقل شود!؟

جوزف بورل

برای بررسی این سوال در ابتدا بایستی نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب روابط ایران و اتحادیه اروپا در طول چهار دهه گذشته داشته باشیم که البته مهمترین بخش آن هم به دوران شروع هزاره جدید میلادی باز می گردد زیرا با روی کار آمدن بوش پسر و در پی وقوع حوادث 11 سپتامبر، دولت ایالات متحده آمریکا با شعار مقابله با تروریسم بین الملل اقدام به معرفی کشورمان به عنوان محور شرارت یا Axis of Evilکرد و پس از ائتلاف سازی به افغانستان و عراق حمله ور شد!

همزمان با این تحولات و در مرداد ماه 1381، همزمان با تشدید حضور نظامی دولت آمریکا در منطقه ، کاخ سفید در راستای پیشبرد سیاست مهار ایران و با همکاری سازمان منافقین اقدام به انتشار گزارشاتی ساختگی در مورد ماهیت برنامه هسته ای کشورمان کرد که بر مبنای آن کشورمان متهم به تلاش در راستای ساخت سلاح اتمی شد!

این ادعای بی اساس موجب شد تا در سال 1382 مذاکرات اتمی کشورمان با غرب آغاز شود و برای نخستین بار سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس در کاخ سعد آباد در مقابل برنامه صلح آمیز اتمی کشورمان صف آرایی کنند و در پی تحمیل اراده خودبر هیئت مذاکره کننده، کشورمان به سمت تعلیق فعالیت های هسته ای هدایت شود.

در آن ایام اگر چه خاویر سولانا نماینده عالی سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا بوداما محور سیاست های اتحادیه اروپا که متشکل از 28 کشور اروپایی است همواره در جایی خارج از مقر این اتحادیه در شهر بروکسل و عملا در پایتخت سه کشور اروپایی فوق الذکرتعیین می شد!

این روند حتی در دوران پس از سولانا و روی کارآمدن کاترین اشتون در سال 2009 ادامه داشت و هر چند ظاهرا رهبری مذاکرات پیچیده بر عهده اشتون بود اما به دلیل بهانه جویی های سه طرف اروپایی و همنوایی آنها با کاخ سفید فضا برای به بن بست رسیدن مذاکرات مهیا شد!


اما آنچه موجب شد تا دوران ابتدایی روی کار آمدن فدریکاموگرینی در سال 2014 متفاوت از دوران مسئولیت سولانا و اشتون شود نه توانایی بالقوه او در مدیریت سیاست خارجی اتحادیه بلکه چرخش سیاسی کاخ سفید و تمایل دولت وقت آمریکا به مذاکره و حل و فصل برنامه اتمی کشورمان از طریق تفاهم سیاسی و اقتصادی بود که طبیعتا موجب شد مافیای سه گانه اروپایی هم پای کار برجام بیاید!

در واقع اگر دولت وقت آمریکا با هدف کسب یک موفقیت تاریخی در مهار ایران تمایلی به مذاکره از خود نشان نمی داد هرگز سه قدرت اصلی اروپایی همسو با آمریکا مجال و فرصت پیشبرد مذاکرات هسته ای را به دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا و شخص موگرینی نمی دادند لذا عملا هیچ وقت نمی توان نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی را محور کنترل و هدایت سیاست خارجی اروپا دانست.

از این رو توافق هسته ای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک بیش از این که دستاورد موگرینی باشد دستاورد خواست جمعی ائتلاف آمریکایی- اروپایی است لذا امروز نباید درگیر خطای محاسباتی القاء شده توسط برخی رسانه ها شد و تغییر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را به مثابه یک  فرصت طلائی برای کشورمان تلقی نمود زیرا در شرایط فعلی بیش از اینکه سلایق شخصی و حرفه ای جوزف بورل فونتلز نقشی در سیاست خارجه آینده اتحادیه اروپا داشته باشد این رفتار و سیاست های ضد ایرانی آلمان ، فرانسه و انگلیس است که ابعاد و کیفیت روابط اروپا با ایران را مشخص می کند که تنها یک نمونه اخیر آن هم اقدام ارتش انگلیس نسبت به توقیف یک نفت کش ایرانی در تنگه جبل الطارق است.

در واقع می توان نتیجه گرفت در شرایطی که سه قدرت اروپایی همنوا با ترامپ در حال تهدید منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فرا منطقه هستند دور از منطق است که انتخاب یک پیرمرد 74 ساله اسپانیایی را که از قضا سال ها از دنیای سیاست به دور بوده را به عنوان یک فرصت ارزیابی نماییم و منافع ملی خود را به او که شاید به دلیل سن بالا فرصت حیات بالایی هم نداشته باشد گره بزنیم!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۴
روابط عمومی

| نوید کمالی| روزنامه رسالتبدون شک خبر هدف قرار گرفتن مهم‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا در آسمان استان هرمزگان را می‌توان مهم‌ترین خبر سیاسی و نظامی چند روز گذشته جهان دانست، زیرا این واقعه به‌نوبه خود دارای پیام‌هایی سیاسی و نظامی متعددی است که بیش از هرجایی در کاخ‌سفید دیده و شنیده می‌شود، آن‌هم زمانی که دولت آمریکا برای  پیشبرد سیاست فشار حداکثری و تحت فشار قرار دادن ملت ایران به‌صورت مستمر خبر از اعزام نیرو و تجهیزات نظامی به منطقه می‌دهد.

حال اگر قصد بررسی پیام‌های این واقعه را داشته باشیم در ابتدا بایستی توان و ظرفیت‌های نظامی ارتش ایالات‌متحده آمریکا در مقابل سایر قدرت‌های نظامی جهان را بدون احتساب تسلیحات و تجهیزات نامتعارف بررسی نماییم که در بین تمام موارد آن بدون شک مهم‌ترین وجه تمایز ارتش آمریکا از سایر قدرت‌های نظامی جهان، بهره‌مندی ارتش این کشور از قدرت هوایی و فضائی فوق‌پیشرفته است که آنهم به مدد  توان اقتصادی بالا و سرمایه‌گذاری سنگین این کشور در حوزه اقتصاد دانش‌محور به‌دست آمده است و دیگر کشورها در این حوزه کم‌تر قابل قیاس و رقابت با آمریکایی‌ها هستند.

اما اگر بخواهیم مهم‌ترین دستاوردهای نظامی آمریکا را در عرصه هوا و فضا را براساس اهمیت فهرست نماییم بدون شک هواپیماهای جاسوسی و چندمنظوره رادارگریز این کشور در صدر فهرست ما قرار خواهند گفت، زیرا براساس محاسبات نظری و تئوریک کارشناسان پنتاگون ، ارتش آمریکا به مدد این نوع تجهیزات رادارگریز قادر است تا در تمام میدان‌های نبرد بدون جلب کم‌ترین مزاحمت ازسوی پدافندهای معمول جهان اقدام به اجرای عملیات تجسسی و جنگی در آسمان دیگر کشورها کرده و با کم‌ترین هزینه به اهداف خود دست یابد.

از همین‌رو هم طی سالیان اخیر و خصوصا بعد از افزایش تنش‌ها در رابطه با پرونده هسته‌ای کشورمان، یکی از رایج‌ترین ترفندهای آمریکا برای تشدید جنگ روانی و بی‌ثباتی در منطقه، انتشار خبر استقرار جنگنده‌های رادار گریز در پایگاه های نظامی حوزه خلیج فارس بوده است.

پهباد جاسوسی

اما حالا با انتشار خبر هدف قرار گرفتن یک پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکایی در آسمان استان هرمزگان دیگر این ترفند آمریکایی‌ها نیز نقش بر آب شد، زیرا پهپاد هدف قرار گرفته شده از نوع RQ-4 و معروف به گلوبال هاوک یا عقاب جهانی است که تکنولوژی فوق‌پیشرفته رادارگریز به‌کار رفته در آن تا حدود زیادی مشابه همان فناوری‌های به‌کار رفته در جنگنده های F-22 و F-35 است که هرچند وقت یک‌بار خبر استقرار آن در منطقه منتشر می شود.

برای درک اهمیت این پهپاد رادارگریز تنها کافی است بدانید که هزینه تحقیق و توسعه این پهپاد بالغ بر 10میلیارد دلار شده و قیمت هر فروند از آن نیز در حدود 222 میلیون دلار است؛ آن‌هم درحالی که قیمت هر فروند جنگنده F-16 تنها 18 میلیون دلار است.

البته سرمایه‌گذاری کلان آمریکایی‌ها برروی این پروژه دارای دو دلیل عمده است که اولین آن افزایش اشراف اطلاعاتی بر میدان نبرد و دوم ارتقاء ظرفیت‌ اقدام پیش‌دستانه علیه اهداف از پیش تعیین شده است، زیرا جنگنده‌های مسلح به این نوع فناوری‌های ضد‌رادار به‌راحتی و بر خلاف جنگنده بمب افکن‌های رایج، می‌توانند اهداف استراتژیک دشمن را در پشت خطوط دفاعی مورد هجوم قرار دهند، آن‌هم بدون اینکه سامانه‌های پدافندی و جنگ الکترونیک آنها قادر به مقابله با این تهاجم باشد.

در این رابطه بد نیست بدانید که پهپاد گلوبال هاوک به‌دلیل طراحی فوق‌پیشرفته خود قادر به انجام ماموریت در برد 22هزار کیلومتری است و 32ساعت بدون سوخت‌گیری مجدد امکان پرواز دارد.

ازسوی دیگر این پرنده رادارگریز، به‌دلیل دوربین‌ها و سنسورهای مختلف تعبیه شده در آن قادر است تا محوطه‌ای به ابعاد 100هزار کیلومتر را در یک روز اسکن و نقشه‌برداری کند و به‌صورت برخط و با سرعت 50مگابایت بر ثانیه آن را در اختیار اتاق فرماندهی و کنترل (C&C) خود قرار دهد ، لذا به‌همین دلیل به‌نظر می‌رسد این غول چند صد میلیون دلاری با هدف نقشه‌برداری از مناطق دفاعی و استراتژیکی کشورمان عازم سواحل هرمزگان شده بود.

با این‌همه البته این دیدگاه در دو مقطع تاریخی به‌شدت نقض شده که اولین آن مربوط به  ماجرای شکار پهپاد RQ-170 در دسامبر 2011 است و مورد اخیر هم که مربوط به ساقط کردن پهپاد RQ-4 است به خوبی اثبات می کند که توان پدافندی و جنگ الکترونیک ایران از آن‌چه آمریکایی‌های مستقر در اتاق‌های جنگ پنتاگون و سیا تصور می‌کنند پیشرفته‌تر و حتی مخوف‌تر است، لذا دیگر برای آنها گزینه اقدام پیش‌دستانه علیه منافع ایران نه تنها دور از دسترس بلکه در واقعیت غیرقابل دسترس است.

از این‌رو در پایان به‌نظر می رسد درپی این واقعه در روزها و هفته‌های آتی شاهد تشدید فشارهای کنگره و سنای آمریکا بر دولت ترامپ در راستای کاهش تنش‌آفرینی وی و گروه B خواهیم بود، زیرا ماجرای امروز تصویر جدیدی از هزینه‌ها و تبعات احتمالی هرگونه تقابل نظامی با ایران را پیش‌روی سیاست‌مدارن آمریکایی قرار داده است و همزمانی این مسئله با شروع برنامه‌های انتخاباتی آمریکا می‌تواند زمینه را برای عبور از ترامپ و بازگشت دموکرات‌ها به قدرت مهیا کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۱
روابط عمومی

دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه سیاست می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند! 

البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای سیاسی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه سیاست آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان «ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به سیاست بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه سیاست داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست. 

دیپلماسی ایرانی

برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل سیاسی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در سیاست های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم سیاسی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان سیاسی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد سیاست‌های انزواگرایی، حمایت‌گرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه سیاست عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوری‌خواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای سیاست های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد! 

در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و سیاسی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پرونده‌های پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۰
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ نوید کمالی: رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دیدار چهارشنبه هفته گذشته با جمعی از استادان و اعضای هیئت های علمی دانشگاه‌ها با اشاره به جنجال اخیر رسانه های بین المللی و بعضا داخلی در مورد اظهارات جدید دونالد ترامپ در رابطه با ابراز تمایل به شروع مذاکرات با کشورمان و نفی پروژه آمریکایی-صهیونیستی «تغییر نظام» توسط این مقام آمریکایی، با اشاره به هوشیاری ایران در مقابل این فریب و توطئه جدید آمریکا از این اظهارات به عنوان «تاکتیک مذاکره در سایه‌ راهبرد فشار» یاد کردند که نشان از اهمیت آگاهی مسئولین و آحاد افکار عمومی کشور در مورد آن دارد.

ماجرای شروع جنجال های اخیر به سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ژاپن باز می گردد زیرا پیام های این رویداد بیش از یک سفر دیپلماتیک عادی در سطح جهان دنبال و شنیده شد و موجی از واکنش ها را در کشور ما و بلکه در سطح منطقه برانگیخت که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

ماجرا از این قرار است که ترامپ در سفر خود به ژاپن علاوه بر پیگیری عقد قراردادهای بزرگ نظامی و اقتصادی گریزی نیز به مسائل مهم منطقه ای زده و از سفر پیش روی شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به کشورمان استقبال کرد و حتی بنا بر گزارش رسانه های ژاپنی از آبه درخواست کرد که هر چه سریعتر برای میانجیگری میان آمریکا و ایران به تهران سفر کند.

در همین ارتباط حتی روزنامه واشنگتن‌پست با تایید این اظهارات مدعی شده است که ترامپ با اشاره به آنچه "روابط خوب ژاپن با دشمنان آمریکا در غرب آسیا" خوانده شده که از تلاش‌های تلاش نخست وزیر ژاپن برای باز کردن باب گفتگو با ایران حمایت کرده است.

اما در بین این اظهارات ترامپ آنچه بیش از همه مورد توجه رسانه های بین المللی و همچنین داخلی قرار گرفت تاکید او بر عدم پیگیری سیاست براندازی یا Regime Change علیه کشورمان بود که البته این اظهارات دقیقا عکس آن چیزی است که پیشتر بصورت رسمی توسط ترامپ و سایر مقامات آمریکایی علیه کشورمان مطرح می شد زیرا اخیرا نیز ترامپ در یک سخنرانی عمومی از کشورمان به عنوان "ملت ترور" یاد کرده و از لزوم برخورد با کشورمان سخن گفته بود.

اما حال ترامپ در یک چرخش نمایشی با رد کردن گزینه تغییر نظام علیه کشورمان و ترغیب شینزو آبه به میانجگری فی ما بین تهران و واشینگتن فصل جدیدی را در تاریخ دو کشور گشوده است هر چند که عمر این باب جدید می تواند کمتر چند روز تا چند هفته باشد همانگونه که رویکرد مشابهه ترامپ با کره شمالی جز چند شوی تبلیغاتی دوام و نتیجه چندانی نداشت! با این حال برای درک ابعاد این چرخش «ضد ایرانی ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر آمریکا» لازم است که نگاهی دقیق تر به چرایی وقوع این تحولات داشته باشیم.

برای درک موقعیت کنونی باید توجه داشت که فصل جدید تنش و بحران در روابط  ایران و آمریکا از ۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری و اعلام خبر اعزام یک ناو هواپیمابر و شماری بمب‌افکن  به منطقه خلیج فارس توسط جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید آغاز گردید. 

بولتون که می توان از او به عنوان ضد ایرانی ترین عنصر هئیت حاکمه آمریکا یاد کرد این اقدام را در راستای واکنش به «نشانه‌های نگران‌کننده و تنش‌آفرین» موجود علیه منافع منطقه ای آمریکا و متحدانش اعلام کرد و تاکید کرد که ایجاد تهدید علیه منافع آمریکا با واکنش جدی این کشور روبرو خواهد شد البته وی بر این نکته نیز تاکید داشت که آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست هر چند که ظاهر و محتوای اظهارات او و سایر مقامات آمریکایی تصویری کاملا متفاوت را به مخاطبین جهانی ارائه می داد تا جایی که حتی در شبکه های مجازی آمریکا، مخالفین جنگ شروع به ایجاد کمپین های ضد جنگ با ایران کردند که البته با استقبال مالیات دهندگان آمریکایی نیز روبرو شد.

اظهارات جنگ افروزانه و ضد امنیتی بولتون اگر چه هیچ سند و منبع قابل اعتنایی نداشت اما تحرکات منطقه ای مقامات آمریکایی و اخبار ضد و نقیض از اعزام نظامیان آمریکایی به منطقه بر حساسیت این اظهارات افزود آنهم در شرایطی که هم زمان با این تحولات تعدادی کشتی بین المللی از جمله چند نفت کش سعودی در اطراف ساحل فجیره امارات طعمه انفجار و حریق شدند که البته بلافاصله منابع صهیونیستی و آمریکا اعضای جبهه مقاومت با محوریت کشورمان را به عنوان متهم این ماجرا معرفی کردند.

وقوع این حادثه و همچنین حمله پهپادهای یمنی به خطوط انتقال نفت عربستان زنگ خطر ایجاد تنش در تنگه هرمز را که یکی از مهترین شاهراه های انتقال انرژی در جهان محسوب می شود به صدا درآورد زیرا که هر گونه تنش در این تنگه  به عنوان یک تهدید جدی علیه ثبات اقتصادی جهان محسوب می شود از همین رو پس از وقوع این حوادث کشورهای بزرگ جهان بر سطح تلاش‌های خود برای مهار بحران در منطقه افزودند که از جمله این تلاش ها می توان به سفر دیپلماتیک اخیر چندین مقام عالی رتبه منطقه ای و بین المللی به کشورمان اشاره کرد.

با این حال به نظر می رسد که آنچه بیش از همه موجب تغییر رویکرد ترامپ در مواجهه با کشورمان شده است نه فشار قدرت های جهانی بلکه مشاهده سطح بالای اتحاد ملی و آمادگی دفاعی کشورمان در راستای دفع هر گونه تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای علیه منافع کشورمان است.

در واقع برآورد آمریکایی ها این بود که با انتشار خبر اعزام ناو هواپیما بر آبراهم لینکلن و شماری از بمب افکن ها به منطقه کشورمان از موضع سیاسی خود در مقابل زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا عقب نشینی خواهد کرد و وارد عرصه پذیرش شروط 12 گانه ترامپ خواهد شد، اما درست بر خلاف این تصور، دولت در یک اقدام تقابلی اعلام کرد که در نتیجه زیاده خواهی های آمریکا و تشدید تحریم ها دیگر به بخش هایی از توافق هسته ای موسوم به «برجام» پایبند نخواهد بود مگر آن‌که طرف‌های اروپایی طی دو ماه آینده عملا موجب کاهش تحریم‌ها علیه ایران شوند.

این اقدام که با استقبال افکار عمومی کشورمان روبرو شد درست برخلاف انتظار آمریکایی ها نشان از وحدت ملی ایرانیان در مقابل دشمن زیاده خواهشان داشت و به مقامات کاخ سفید اثبات کرد که ماه ها سرمایه گذاری آنها در راستای ایجاد شکاف های سیاسی ، اقتصادی و قومیتی در کشورمان راه به جایی نبرده است.

از این رو به نظر می رسد که ترامپ با مطرح کردن تمایل به انجام مذاکره با ایران و عبور از سیاست براندازی ایران در سفر ژاپن در واقع دست به یک تغییر تاکتیک در جهت بر هم زدن صفوف متحد و فشرده ملت ایران در مقابل آمریکا زده است زیرا پس از انتشار این خبر بلافاصله شاهدیم که برخی از لیدرهای سیاسی همسو با جریانات غربگرا با تقدیس این اظهارات در بستر فضای مجازی از شروع مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و رد آن را فرصت سوزی و ضد منافع ملی بر شمرده اند!

طبیعتا همزمان با طرح مطالبه پذیرش درخواست ترامپ و قبول مذاکره با آمریکا از سوی جریان غربگرا، احتمال می رود که مافیای اقتصادی همسو با این جریان در راستای مساعد سازی فضای روانی جامعه دست به تلطیف شرایط اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در بازار نمایند تا این تصور واهی در بخشی از افکار عمومی شکل گیرد که تداوم این شرایط مشروط به قبول مذاکره با آمریکاست آنهم در شرایطی که همه به خوبی می دانند که مذاکره با آمریکا بدلیل بدعهدی های هئیت حاکمه فعلی این کشور آنهم در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب نهی شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که در نهایت هدف جریان غربگرا از استقبال از ایده جدید ترامپ مبنی بر حل و فصل تنش از طریق مذاکره مستقیم چیزی جز گره زدن معیشت عمومی به مذاکره و تحمیل هزینه مخالفت با آن به رهبری نیست. حال آنکه ترامپ با این حربه قصد بر هم زدن وحدت ملی و در نهایت اقدام در راستای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد تا از این طریق علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی مانع از رشد و گسترش اسلام اصیل انقلابی در جهان تحت سلطه غرب گردد.

از این رو با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با جمعی از اساتید لازم است که آحاد مردم و مسئولین و البته رسانه ها و فعالین رسانه ای جبهه انقلاب نسبت به این توطئه جدید آمریکایی ها هوشیار باشند و با باز خوانی تاریخچه بدعهدی های آمریکا مانع از پیشبرد اهداف این توطئه توسط جریان غربگرا گردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۳
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / نوید کمالی : طی روزهای گذشته و پس از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس ، وقوع حادثه آتش سوزی در بندر فجیره و شلیک موشک کاتیوشا به منطقه سبز بغداد ، رسانه های مهم و برجسته خبری جهان بخش مهمی از توجه خود را معطوف به تحولات غرب آسیا و گمانه زنی در مورد وقوع تنش احتمالی در این منطقه کرده اند اما در بین صدها مقاله ای که ناکنون در خروجی این رسانه قرار گرفته است مقاله جدید "مکس بوت" مقاله نویس برجسته واشینگتن پست دارای نکات مهم و قابل تاملی است که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
بوت که عضو ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین نویسنده کتاب "جاده ای که انتخاب نشد" است در مقاله خود با عنوان "جنگ با ایران مادر همه باتلاق ها است" به بررسی احتمال وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا پرداخته و گزینه های نظامی دو طرف را در کنار سرنوشت احتمالی ایران بعد از جنگ احتمالی را مورد بررسی قرار داده است.
وی پس از افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع زد و خورد بین قوای ایرانی و آمریکایی در مقاله خود می نویسد: هفته گذشته را صرف بررسی توانمندی نظامی ایران کردم و هیچ گزینه نظامی سرنوشت سازی و کم هزینه ای را برای آمریکا -در عرصه مقابله با ایران- ندیدم! در عوض جنگ با ایران را مادر همه باتلاق ها دیدم، جنگی که جنگ عراق در برابر آن مثل آب خوردن است!


وی سپس با مقایسه تجهیزات نظامی و انسانی ایران و آمریکا بر این نکته تاکید می ورزد که فارغ از تجهیزات پیشرفته دریایی و هوایی آمریکا، در نبرد زمینی ارتش این کشور هیچ گزینه واقعی و قابل اعتنائی در برابر ایران ندارد  از سوی دیگر ارتش آمریکا برای تسلط بر ایران به 1.6 میلیون نظامی نیازمند است که این رقم چیزی بیش از دو برابر نیروهای وظیفه ارتش آمریکا در حال جاضر است.
وی حتی کسب توفیق در مهار ایران را نیازمند تداوم بخشی به سیاست تثبیت قوای نظامی پر شمار در ایران و منطقه می داند که این گزینه هم بصورت طبیعی منجر به تحمیل تلفات سنگین نظامی و انسانی به ارتش آمریکا خواهد شد که در نتیجه آن هزینه مالی بالا و کمرشکنی به دولت آمریکا تحمیل خواهد شد!
مکس بوت در ادامه با اشاره به گزارش سال 2011 مرکز ارزیابی استراتژیک و بودجه ای آمریکا (CSBA)، پاسخ ایران به هرگونه تجاوز نظامی آمریکا را در قالب گزینه هایی از جمله حملات نامتقارن توسط موشک ، زیردریایی ، پهباد ، حملات سایبری و حتی بهره گیری از ظرفیت های گروه های مقاومت علیه منافع آمریکا متصور شده و نتیجه گرفته که آمریکا برای دفع و مقابله با این حملات نا متقارن فعلا چاره مشخص و موثری ندارد.
این تحلیل گر شناخته شده آمریکایی با تاکید بر بهانه تکراری دولتمردان امریکا در مورد برنامه هسته ای کشورمان به برآوردهای اطلاعاتی موجود اشاره کرده و مدعی شده که هر گونه حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر چهار ساله در پیشرفت برنامه هسته ای کشورمان می شود در حالی که "برجام" به تنهایی زمینه ساز تاخیر 15 ساله ایران در پیشبرد برنامه هسته ای شده است لذا بوت در نتیجه گیری خود بر این نکته اصرار می ورزد اگر هدف دولت آمریکا واقعا توقف برنامه اتمی ایران است، کاخ سفید باید به برجام برگردد!
با توجه به این مقاله و همچنین با نظر به سایر تحلیل های منتشر شده در رسانه های مطرح و شناخته شده آمریکایی می توان نتیجه گرفت که فضای تشتت آراء در بین قدرت های سیاسی حاکم بر این کشور هر روز بیش از پیش جدی و جدی تر می شود و طبیعتا اصرار ترامپ بر ایجاد تنش می تواند با تحریک قدرت های بزرگ سیاسی مخالف، زمینه را برای به ناکام ماندن او در انتخابات پیش روی آمریکا مهیا کند از این رو به نظر می رسد که ترامپ نیز خارج از فضای جنگ روانی تمایل چندانی به ورود به تنش با ایران ندارد.
با این حال در فضای جنگ روانی غفلت از کید دشمن آنهم از نوع آمریکایی اش هوشمندانه نیست خصوصا که تجربیات تاریخی مهمی مانند آنچه در خلیج تونکین رخ داد پیش روی ماست لذا در شرایط فعلی بیش از از هر چیر بایستی بر تقویت بنیه دفاعی و وحدت ملی تاکید کرد و با ستون های پنجمی که در قالب رسانه قصد ایجاد تفرقه و فشار داخلی را دارند –مانند ماجرای اخیر نشریه صدا - بدون اغماض برخورد کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۹
روابط عمومی

طی روزهای گذشته با شدت یافتن تنش های خونین در خیابان های کاراکاس پایتخت کشور چپ گرای ونزوئلا به نظر می رسد که بحران سیاسی و اقتصادی این کشور لاتین تبار آمریکای جنوبی به سرنوشت سازترین روزهای خود رسیده است و دور از ذهن نیست که با تشدید فشارهای کمپین کشورهای غربی به رهبری آمریکا علیه نیکولاس مادورو رئیس جمهور قانونی ونزوئلا شاهد روزهای بحرانی تری در این کشور باشیم.

البته کاراکاس با این دست تنش آفرینی های غرب نا آشنا نیست زیرا کشور ونزوئلا از دو دهه قبل و با تشکیل جمهوری سوسیالیستی ونزوئلا توسط هوگو چاوز رهبر فقید این کشور که از آن بصورت رسمی با عنوان "جمهوری بولیواری ونزوئلا" یا " Bolivarian Republic of Venezuela" یاد می شود به مدار تقابل با سیاست های منطقه ای و حتی بین المللی کاخ سفید وارد شد و در پی آن همواره آماج تهدید ها و توطئه های آمریکایی ها بوده است.

اخبار ونزوئلا

بدون شک مهمترین ریشه  تنش های دو دهه گذشته  ونزوئلا و حتی رویدادهای اخیر خیابان های کاراکاس را باید در عرصه اقتصاد و نقش تعیین کننده منابع نفتی ونزوئلا در سیاست های اقتصادی بازار جهانی نفت مشاهده کرد زیرا چاوز بلافاصله پس از پیروزی انقلاب استقلال طلبانه خود در سال 2000 میلادی، ساختار اقتصادی ونزوئلا را بر خلاف نظر سرمایه گذاران آمریکایی صنعت نفت کشورش تغییر داد و مدیران آمریکایی شرکت ملی نفت و گاز ونزوئلا موسوم به "PDVSA" را اخراج کرد، بالطبع کاخ سفید نیز در پی این تغییر و تحول استراتژیک سیاستهای چاوز و بعدها جانشین او یعنی مادورو را در تقابل و تضاد با منافع استعماری خود ارزیابی کرد که برآیند این ارزیابی به حمایت از ده ها کودتا و توطئه ترور علیه مقامات عالی رتبه ونزوئلا منجر شد که هر بار نیز این تلاش ها با حمایت توده های مردم از رهبران انقلاب بولیواری با شکست مواجهه شده است.

اما در سال 2016 با خارج شدن جریان حزم اندیش واشینگتن از مدار قدرت و روی کار آمدن جریان تهاجم طلب در کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ، فصل جدید و متفاوتی از تقابل آمریکا با ونزوئلا آغاز شد زیرا ترامپ با هدایت مشاورین جنگ طلبی از جمله جان بولتون سیاست "تهاجم مستمر" را همراه با تکیه بر ابزارهای فشار همه جانبه علیه دولت قانونی ونزوئلا بکار بسته و همزمان با اعلام حمایت از کودتاگران ونزوئلایی به رهبری خوان گوایدو و تشکیل یک کمپین بین المللی در راستای حمایت از آنها، شروع به تحمیل تحریم های گسترده اقتصادی علیه مردم انقلابی ونزوئلا کرده و حتی برای تشدید فشار از اعلام احتمال تجاوز نظامی به این کشور هم دریغ نکرده است!

اگر قصد واکاوی چرایی عجله ترامپ برای سرنگونی دولت قانونی مادورو را داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که کشور ونزوئلا با داشتن منابع نفتی به حجم تقریبی 300 میلیارد بشکه نفت، رتبه اول و در حدود 20 درصد کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد لذا در شرایطی که کاخ سفید در تلاش برای پیشبرد سیاست مهار ایران از طریق اعمال ممنوعیت در عرصه نفت کشورمان در بازارهای جهانی است طبیعتا دولت ضد آمریکایی حاکم بر ونزوئلا می تواند به عنوان یک هم پیمان ضد آمریکایی کشورمان با مداخله در بازار نفت، بازی آمریکا را علیه کشورمان بهم بریزد لذا پر واضح است که آمریکا برای پشیبرد پروژه ضد ایرانی خود با تمام وجود تلاش می کند تا دولت ونزوئلا را که توان خنثی سازی سیاست های نفتی ترامپ علیه کشورمان را دارد از هستی ساقط کند.

با این حال مهمترین مشکل بر سر راه کودتاگران و حامیان آمریکایی آنها حمایت توده های مردم از دولت قانونی این کشور است زیرا بخش عمده ای از مردم ونزوئلا به خوبی دوران سیاه تسلط کارتل های نفتی آمریکایی بر منابع نفتی این کشور را به یاد می‌آورند و به خوبی می دانند که شکست انقلاب بولیواری به معنای بازگشت تسلط استثمارگران آمریکایی بر منابع نفتی این کشور خواهد بود که این مساله نتیجه ای جز از دست رفتن مهمترین سرمایه اقتصادی این کشور ندارد لذا طراحان کودتا در کاخ سفید با درک عدم همراهی توده های مردم با سیاست براندازانه آنها تلاش دارند تا با تنگ تر کردن حلقه فشار اقتصادی بر اقشار متوسط و ضعیف ونزوئلا آنها را وادار به انتخاب گزینه سرنگونی میراث چاوز کنند.

از این رو دولت ترامپ در نخستین گام خود با ایجاد تدابیری اقتصادی موجب کاهش شدید ارزش پول ملی ونزوئلا موسوم به بولیوار شد آنهم با این نیت که مردم با از دست دادن بخش عمده ای از ارزش دارایی های خود  به خیابان ها ریخته و خواستار تجدید نظر دولت در سیاست های خارجی این کشور شوند و در صورت مقاومت دولت نیز سرنگونی نظام را مطالبه کنند.

در ادامه دولت آمریکا با حمایت از خوان گوایدو 35 ساله که از قضا پرورش یافته در یک خانواده ثروتمند ونزوئلائی است و دوره های تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه جورج واشینگتن آمریکا گذرانده است تلاش کرد تا مشروعیت رئیس دولت قانونی ونزوئلا را به چالش بکشد و با خلق چالش مشروعیت بر آتش فتنه سیاسی بدمد با این حال پس از هفته ها فتنه آفرینی بدلیل حمایت مردم و ارتش از دولت آمریکا نتوانست موفق به سرنگونی مادورو گردد لذا در روزهای اخیر با تشویق و تحریک فرماندهان و سربازان ارتش ونزوئلا به جدایی از نظام قانونی کشورشان و حمایت از آنها برای پیوستن به صفوف مخالفین دولت، تلاش دارد تا ارتش ونزوئلا را که بعد از توده های مردم مهمترین پشتیبان دولت انقلابی این کشور است با تجزیه و فروپاشی روبرو کند که در نتیجه آن امکان بروز درگیری های خونین در خیابان های کاراکاس وجود دارد که در صورت تشدید حتی می‌تواند منجر به شکل گیری جنگ داخلی و تجزیه این کشور منجر شود که به ظن آمریکایی ها در هر صورت تبعات آن منجر به تضعیف و حتی پایان نقش آفرینی ونزوئلا در جبهه ضد آمریکایی جهان خواهد شد.

دولت آمریکا برای تضمین تحقق این توطئه مذبوحانه تلاش دارد تا با تبلیغ احتمال مداخله نظامی آمریکا در ونزوئلا زمینه را برای تضعیف موضع حامیان دولت و تقویت کودتاگران مهیا کند با این حال با توجه به تداوم حمایت مردم و متحدین بین المللی از جمله مسکو و پکن از دولت نیکولاس مادورو به نظر می رسد که دولت آمریکا همچنان راه پر سنگلاخی پیش روی تحقق اهداف توطئه سیاسی و اقتصادی خود دارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۱۷
روابط عمومی