وبگاه رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

وبگاه رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

پست الکترونیکی : NavidKamali.ir@iran.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۹ مطلب با موضوع «تحلیل سیاسی» ثبت شده است

اگر به مرور اخبار تحولات جهان اسلام و غرب آسیا علاقه داشته باشید حتما طی هفته های اخیر اخبار مربوط به تحولات لیبی توجه شما را به خود جلب کرده است، لیبی که بر اساس برآوردهای بین المللی دارای ذخایر نفتی عظیمی به حجم بیش از 48 میلیارد بشکه است و هنوز میدان‌های نفتی زیادی در این کشور مورد بهره برداری قرار نگرفته، این روزها به یکی از محورهای اصلی و البته جدید تحولات سیاسی جهان مبدل شده و به نظر می رسد که تداوم شرایط فعلی این کشور می تواند موجب شروع یک تنش بین المللی جدید و حتی فراگیرتر از بحران سوریه شود که برخی از آن با عنوان خطر جنگ جهانی سوم یاد می‌کنند.
 
متاسفانه با گذشت قریب به 9 سال از سرنگونی نظام دیکتاتوری قذافی این کشور عربی _ آفریقایی حال و روز خوشی ندارد و از یک سو ترکیه و قطر از سوی دیگر امارات، مصر و دیگر کشورهای غربی در حال جدال بر سر سهم خواهی از منابع عظیم نفتی این کشور هستند زیرا عدم وجود یک دولت مقتدر ملی موجب شده تا این‌گونه دست درازی‌ها با مانعی از جانب ملت لیبی روبرو نگردد، البته تمام متجاوزین و غارتگران امروز منابع لیبی از شعارهای زیبا و مخاطب پسندی برای سرپوش گذاشتن بر نیات واقعی خود بهره می‌برند که مهمترین نمونه آن طرح ادعای تلاش برای برقراری امنیت در این کشور نفت‌خیز است.
 
رقابت سلطان و پادشاه!
عربستان و ترکیه که هر یک خود را در جایگاه رهبری جهان اسلام تعریف و تبلیغ می‌کنند در عمل به دو بازیگر منطقه ای مهم در جریان تحولات لیبی بدل شده اند زیرا سرنوشت این کشور را به عنوان بستری تاثیرگذار بر هژمونی آینده خود ارزیابی می کنند.

به همین دلیل نیز بر اساس گزارشات منتشر شده در رسانه های بین المللی، عربستان به «ژنرال حفتر» در ازای اقدام در جهت تصرف طرابلس پایتخت لیبی وعده ارائه ده‌ها میلیون دلار کمک مالی ارائه کرده است. ترکیه نیز مانند تجربه سوریه و عراق در راستای افزایش بازار تحت نفوذ خود و تبدیل شدن به مهمترین قدرت اقتصادی غرب آسیا، برنامه های سرمایه گذاری اقتصادی وسیعی را برای لیبی طراحی کرده است که ارزش آنها بالغ بر 18 میلیارد دلار برآورد می شود. اما از دیدگاه آنکارا برای حفظ منافع ترکیه در لیبی چاره ای جز حفاظت از دولت وفاق ملی مستقر در طرابلس نیست.
 
البته رقابت ترکیه و عربستان به تشکیل دو جبهه مختلف انجامیده و امروز تونس و قطر در صف آنکارا به حمایت از دولت وفاق ملی مشغول اند و ایتالیا، فرانسه و امارت در صف ریاض در حال حمایت از ژنرال حفتر هستند. البته در پی طرح درخواست لزوم تسلیم طرابلس طی ۷۲ ساعت از سوی قوای نظامی ژنرال حفتر، دولت وفاق ملی مستقر در طرابلس رسما از اردوغان و ارتش ترکیه برای ورود لیبی و جلوگیری از سقوط پایتخت این کشور دعوت کرد و با تایید پارلمان ترکیه رسماً پای این کشور به جنگ نظامی در لیبی علیه قوای تحت حمایت عربستان کشیده شد، آن هم در شرایطی که طرح این درخواست و اعلام موافقت اولیه اردوغان با واکنش شدید کشورهایی مختلفی از جمله عربستان، مصر و امارات روبرو شد و حتی این کشورها خواهان مداخله آمریکا برای ممانعت از حضور ترکیه در جنگ داخلی لیبی شدند.
 


تحرکات جدید ترکیه در لیبی
به دلیل فروپاشی نیروی هوایی لیبی در جریان جنگ داخلی این کشور عملا در طول سالیان گذشته، بحران لیبی اغلب یک جنگ فرسایشی زمینی بوده، لذا اولین درخواست دولت وفاق ملی از ترکیه ایجاد پوشش هوایی بر سر طرابلس و ممانعت از نزدیک شدن ستون های نظامی ژنرال حفتر به این شهر است هر چند که در صف مقابل هم جنگنده های مصری و اماراتی در حال حمایت از لشکرکشی ژنرال حفتر به سوی طرابلس هستند.
 
با این حال با توجه به نزدیکی پایگاه هوایی ترکیه در قبرس به لیبی و همچنین تمایل تونس به همکاری با ترکیه و ارائه بستر بهره برداری نظامی از خاک این کشور به نظر می‌رسد که نیروی هوایی ترکیه امکان حضور پررنگی را در عرصه جنگ داخلی لیبی خواهد داشت، هر چند که این مسئله منجر به حضور فعال‌تر کشورهای رقیب در این بحران خواهد شد، آن هم به این دلیل که مصر در مجاورت لیبی قرار داد و امارات هم دارای چندین پایگاه نظامی و لجستیکی در گوشه و کنار آفریقا است و حداقل بر اساس آمار منتشر شده این دو کشور آمادگی رزم بالایی برای ورود به بحران لیبی دارند.

با این حال فارغ از مباحث مربوط به برتری نظامی هر یک از دو طرف ماجرا، یکی از چالش برانگیزترین اقدامات اخیر ترکیه اعزام گروهی از تروریست‌های سوری تحت حمایت خود به طرابلس است که این مسئله به نوبه خود می‌تواند پیامدهای جدی و خطرناکی برای منطقه بحران زده شمال آفریقا به همراه داشته باشد.
 
همه چیز مربوط به نفت نیست!
شکی نیست که منابع نفتی عظیم لیبی یکی از مهمترین دلایل مداخله کشورهای مختلف در بحران این کشور است اما این بحران یک جنبه برجسته دیگر هم دارد که اهمیت آن برای برخی طرف ها از مسئله انرژی کمتر نیست.
 
ریشه اختلاف ترکیه و عربستان به تفاوت نگاه و ایدئولوژی حاکم بر آنها بر می گردد، زیرا دولت ترکیه خود را میراث دار اخوان مسلمین می داند و با همراهی قطر سعی در حمایت از دولت وفاق ملی لیبی دارد، اما در مقابل امارات و مصر که هر دو به شدت از قدرت‌گیری اخوان المسلمین در شمال آفریقا واهمه دارند و با همراهی عربستان در صدد ریشه کن کردن این تهدید ایدئولوژیک علیه منافع خود هستند و در این بین نگرانی ژنرال سیسی رئیس جمهور مصر، بیش از همه است. زیرا وی شخصا با کودتایی علیه اخوان المسلمین به قدرت رسید و قدرت گیری جریان اخوان در مرزهای غربی این کشور و تکیه زدن آنها بر منابع نفتی عظیم لیبی می‌تواند آینده حکومت نظامی مصر را با تهدید و چالش جدی روبرو کند.
 


اروپا و بحران لیبی
طرف های اروپایی و به طور خاص فرانسه و ایتالیا که از گذشته دارای روابطی نزدیک با لیبی بوده‌اند امروز با همراهی جبهه سعودی در تلاش برای سرنگونی دولتی هستند که فعلا از منظر سازمان ملل متحد به عنوان دولت رسمی لیبی شناخته می‌شود. اما با این تفاوت که این دو کشور اروپایی ترجیح می‌دهند که شخصا داعیه دار حضور نظامی در لیبی نباشند و ناتو به عنوان نماینده نظامی اتحادیه اروپا در این بحران مداخله کند. هرچند که این مسئله با یک چالش جدی به نام ترکیه روبرو است، زیرا ترکیه رسما از اعضای ناتو به شمار می‌رود اما به نظر نمی‌رسد که در شرایط فعلی آنکارا مایل باشد تا بر خلاف سیاست های فعلی خود در قبال طرابلس با ناتو همکاری کند.
 
همچنین آلمان به عنوان یکی از مهمترین کشورهای اروپایی عضو ناتو علاقه ای به مداخله نظامی در بحران لیبی ندارد و بیشتر بر پیگیری فرایند حل و فصل سیاسی تاکید می ورزد. با این حال در صورت جدی شدن بحران لیبی و حضور نظامی ترکیه در این کشور دور از ذهن نیست که قدرت های نگران اروپایی مستقلاً برای حفظ منافع استراتژیک خود در لیبی وارد عمل شوند و شعله های جنگی فراگیر در آن منطقه شکل گیرد.
 
بازی دوگانه قدرت های بزرگ
روسیه هر چند در شرایط فعلی از طریق نیروهای ویژه خود موسوم به «گروه واگنر» از نیروهای ژنرال حفتر حمایت می کند. اما در عمل تمایلی به پایان تنش در لیبی ندارد، زیرا در صورت حاکم شدن ثبات بر این کشور امکان صادرات گاز لیبی به اروپا فراهم خواهد شد و این مسئله نفوذ روسیه بر اروپای نیازمند انرژی را تا حدود زیادی کاهش خواهد داد. لذا به نظر می‌رسد که تا حد امکان مسکو مایل به تداوم بحران در لیبی است.
 
واشنگتن نیز در شرایط فعلی عملا در مقابل ترکیه قرار دارد. اما به جای درگیری مستقیم تلاش می‌کند تا با تحریک قبرس و یونان، آزادی عمل ترکیه برای مداخله نظامی در بحران لیبی را تا حد امکان کاهش دهد. با توجه به آنچه بیان شد بحران لیبی عملا در حال تبدیل شدن به یکی از پیچیده ترین بحران های تاریخ معاصر آن منطقه است، که این مسئله می‌تواند زمینه وقوع یک تنش خون‌بارتر و گسترده تر نسبت به بحران سوریه را بیش از پیش مهیا کند. لذا از هم اکنون بازیگران منطقه ای بایستی خود را برای مواجهه با چالش امنیتی و اقتصادی متعدد ناشی این بحران خود ساخته آماده کنند.


یادداشتی از : نوید کمالی -  تحلیلگر راهبردی حوزه رسانه و دیپلماسی

این یادداشت با عنوان "نگاهی به تحولات اخیر لیبی ائتلاف های منطقه ای از جان لیبی چه می خواهند؟" پیشتر در راسخون منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۲۰:۴۱
روابط عمومی

در میان صدها و بلکه هزاران واقعه‌ای که هر روز در سطح جهان به وقوع می‌پیوندد و انتشار خبرش توجه کاربران را به خود جلب می‌کند، کمتر پیش می‌آید یک خبر واحد به ترند بین‌المللی یا محور توجه اذهان عمومی جهان بدل شود و برای یک مدت طولانی در همین جایگاه باقی بماند، مگر آنکه آن خبر یا رخداد در منظر افکار عمومی جهان اهمیت بالایی داشته باشد و مردم آن رخداد را مهم و بر زندگی و آینده خود تأثیرگذار ارزیابی کنند.


برای نمونه واقعه ۱۱ سپتامبر یا اعلام ظهور و سقوط حکومت تروریستی داعش از جمله رخدادهایی بود که در تمام کشورهای جهان به صورت ویژه به آن توجه کردند؛ زیرا بر همگان آشکار بود که عواقب و آثار مربوط به این رخدادها به یک حوزه خاص جغرافیایی محدود نیست.

از این رو در ماجرای تروریستی اخیر که به شهادت سردار رشید سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یارانش به دست نظامیان تروریست آمریکایی منجر شد، پس از اعلام و تأیید رسمی خبر آن با توجه به ابعاد فرا منطقه‌ای این حادثه تروریستی شاهد بودیم موجی از توجه افکار عمومی جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین پیرامون این موضوع شکل گرفت؛ اما نه به این صورت که صرفاً عبارت Qasem Soleimani به ترند و موضوع بحث و تبادل نظر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کاربران بین‌المللی تبدیل شود؛ بلکه همراه با عبارات مربوط به نام شهید، هشتگ‌های دیگری مانند World War۳، WWIII و Iran به ترند عمومی کاربران فرا منطقه‌ای بدل شد؛ این موضوع اطلاع جامعه جهانی نسبت به اهمیت حادثه ترور سردار رشید جبهه مقاومت و تبعات دامن‌گیر آن برای آمریکا و متحدان تروریستش را نمایان می‌کند.


خوشبختانه، یکی از امید بخش‌ترین جلوه‌های این واقعه استفاده کاربران فضای مجازی از هشتگ «جنگ جهانی سوم» در گفت‌وگوهای مربوط به این حادثه بود، کاربران با چنین عملی این واقعیت را فریاد می‌زنند که فارغ از سلطه نظام رسانه‌ای پلید و استکباری غرب، هنوز هم وجدان‌های‌شان نسبت به آنچه در جهان می‌گذرد، بیدار است و این واقعه تروریستی را یک حادثه معمولی قلمداد نمی‌کنند.
البته دلیل این برداشت نیز مشخص است؛ حاج قاسم فقط یک فرمانده ایرانی نبود، بلکه سلیمانی در عمل، راهبر و نماینده پیشگام جبهه ایستادگی در مقابله با هیمنه استکباری غرب به سرکردگی آمریکا بود و مبارزه نفس‌گیر او با تروریسم بین‌الملل در طول قریب به دو دهه گذشته موجب شد امروز نه تنها غرب آسیا بلکه شرق آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر نقاط جهان از شر تروریسم سیاه دست‌پرورده آمریکا رهایی یابد.
به عبارت بهتر، مخاطب جهانی امروز به مدد رسانه‌های پرتعداد منطقه‌ای، بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های آزاد جبهه مقاومت به خوبی دریافته است ترور اخیر در فرودگاه بغداد، در عمل هدفی جز تقویت تروریسم ندارد؛ زیرا قربانی ترور خود قهرمان مبارزه با تروریسم لقب داشت، آن هم در حالی که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هیلاری کلینتون و دیگر سران این کشور عامل شکل‌گیری این گروه تروریستی جنایتکار بودند؛ بنابراین افکار عمومی جهان به خوبی دریافته است که آمران این اقدام تروریستی و غیرقانونی با صدور فرمان شلیک موشک به خودرو حامل سردار سلیمانی، در عمل کوشیده‌اند تا این قهرمان نامور جهانی را از صحنه بیرون و مسیر بازگشت تروریسم را به منطقه مهیا کنند؛ البته از منظر کاربران جهانی نتیجه این اقدام چیزی جز مهیا شدن زمینه مواجهه جبهه خیر و شر که از آن با نام‌هایی مانند World War III یاد کرده‌اند، نخواهد بود.

شکی نیست که مقیاس و ماهیت جنگ جهانی آتی بشر با دو جنگ جهانی سابق متفاوت خواهد بود؛ زیرا در دو جنگ جهانی گذشته میلیون‌ها انسان فقط به دلیل زیاده‌خواهی مادی و ارضی رهبرانی، مانند استالین، چرچیل و هیتلر به کام مرگ افتادند؛ اما در جنگ جهانی جدید، جهان فارغ از منفعت‌طلبی‌های قومی، نژادی و ایدئولوژیک رایج در تاریخ بشر به دو گروه خیر و شر تقسیم خواهد شد که جبهه شر آن حافظ وضع موجود و خواهان تداوم سلطه استعمار بر نوع بشر است و نمایندگی آن با کاخ سفید و سردمداران تروریست منش آمریکایی است، اما در مقابل جبهه خیر با اولویت بخشی به مفاهیم عالی و متعالی انسانی، مانند آزادگی و نفی طاغوت به مقابله با این جریان محافظه کار استکباری بر خواهد خاست و پرچم‌داری این جبهه با کشور و ملتی جز ایران و سرداران پرتعداد آن نخواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۰۰:۰۲
روابط عمومی

به گزارش خبرگزاری فارس، نوید کمالی نوشت: با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده امریکا سیاست مهار ایران به یکی از مهمترین اولویت های سیاست خارجی آمریکا بدل شد و حتی ترامپ در راستای پیشبرد سریعتر آن و خارج از تمام ضوابط و قوانین بین‌المللی دست به ایجاد کمپین فشار حداکثری علیه ملت ایران زد.

دولت آمریکا پس از خروج یکجانبه از توافق هسته ای سال 2015 یا همان برجام، در قالب کمپین فشار حداکثری یا همان maximum pressure campaign که از آن به عنوان سخت ترین و پیچیده ترین کارزار تحریمی آمریکا علیه یک کشور مستقل جهان یاد می‌شود تلاش کرد تا با تحدید منافع و منابع اقتصادی و سیاسی ایران هزینه تعامل و ارتباط با کشورمان را برای کشورهای جهان به شکل بی سابقه ای افزایش دهد بطوری که حتی خریداران غربی نفت ایران که غالبا جز متحدین و شرکای اقتصادی سنتی آمریکا محسوب می شوند نیز در معرض تحریم های سنگین اقتصادی قرار گرفتند بطوری که افزایش نگرانی ها از اعمال مجازت های تنبیهی آمریکا حتی اتحادیه اروپا را نسبت به پیامدهای بازسازی و تقویت روابط اقتصادی با کشورمان دچار نگرانی کرد که یکی از تبعات مهم به تعویق افتادن راه اندازی عملیاتی کانال تبادل مالی ویژه بین ایران و این اتحادیه یا همان INSTEX است.

ائتلاف دریایی آمریکا

با این حال بازگشت ثبات اقتصادی نسبی به کشور حکایت از ناکارآمدی تحریم‌های حداکثری آمریکا علیه ملت ایران دارد لذا کابینه ترامپ با اطلاع از ناکارآمدی تحریم های ضد ایرانی با یک رویکرد جدید تلاش دارد تا با تشدید جنگ روانی ضد ایرانی خود، رنگ و بوی وجود یک تهدید نظامی بالقوه را هم به آن بیفزاید، البته این فضاسازی نیازمند خلق رویدادهای ویژه ای بود که سازمان سیا از طریق بخش عملیات ویژه خود موسوم به Black Ops یا "عملیات سیاه" انجام آن را بر عهده گرفت. 

در عملیات های سیاه ماموریت ویژه، خرابکاری و بدنام سازی کشور هدف است که در ماجرای انفجارهای بندر فجیره و سواحل بندر جاسک شاهد اجرای این عملیات با همکاری رسانه های آمریکایی و اروپایی بودیم البته سابقه انجام این دست عملیات ها علیه ملت ایران به سال ها قبل باز می گردد زیرا در سال 2007 روزنامه دیلی تلگراف در یک گزارش ویژه از دستور جورج بوش مبنی بر صدور مجوز استفاده از عملیات سیاه علیه ایران پرده برداشت اما این بار پس از گذشته یک دهه از دستور بوش هدف از عملیات سیاه ایجاد همراهی افکار عمومی جهان برای تشدید حضور نظامی امریکا در خلیج فارس به عنوان بزرگترین آبراه انتقال انرژی جهان است.

در ادامه هم وقوع ماجرای هدف قرار گرفتن پهباد فوق پیشرفته آمریکایی موسوم به گلوبال هاوک توسط سامانه های پدافندی ایران و توقیف کشتی نفت کش قانون شکن انگلیسی در تنگه هرمز موجب شد تا دولت آمریکا با همراهی شرکای عبری-عربی و غربی خود بصورت رسمی از طرح ایجاد ائتلاف نظامی دریایی در خلیج فارس و تنگه هرمز رونمایی کند.

بنا بر اظهارات رسمی مقامات کاخ سفید، دولت آمریکا بر مبنای این طرح در تلاش است تا با مشارکت همپیمانان خود ائتلافی نظامی را برای حفاظت از منافع غرب در تنگه هرمز و باب المندب تشکیل دهد که در این رابطه ژنرال جوزف دانفورد به عنوان بالاترین مقام نظامی آمریکا خبر از رایزنی بین المللی کاخ سفید برای ایجاد سازوکاری جهت اسکورت کشتی‌های تجاری در تنگه هرمز و باب‌المندب داده است. 

بر اساس این طرح قرار است که مسئولیت نظارت ، تجسس و تأمین کشتی‌های تجاری عبوری از تنگه هرمز و باب المندب بر عهده نیروی دریایی آمریکا باشد و سایر کشورهای عضو ائتلاف مسئولیت گشت‌زنی در اطراف کشتی‌های تجاری در حال تردید در این دو آبراه را بر عهده داشته باشند. 

این تحولات اخیر منطقه ای حکایت از تقلای دونالد ترامپ برای ایجاد راهی جدید جهت مهار منابع درآمدی ایران دارد از این رو وی می کوشد تا متحدان سنتی آمریکا را به ایجاد یک ائتلاف نظامی دریایی علیه ایران تشویق و تحریک کند هر چند که تاکنون کشورهایی زیادی از جمله آلمان ، ژاپن و اسپانیا مخالفت خود با حضور در این ائتلاف دریایی را اعلام کرده اند.

البته با رصد رسانه های داخلی آمریکا به این نکته پی می بریم که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا هدف از تاکید کاخ سفید بر ایجاد یک ائتلاف بین المللی بیشتر جنبه های تبلیغاتی و انتخاباتی آن است زیرا با توجه به رویکرد تبلیغاتی ترامپ مبنی بر اولویت دار بودن منافع داخلی آمریکا بر مسائل خارجی، وی نمی خواهد که در جریان مناظرات انتخاباتی متهم به عدول از این سیاست اقتصادی و حیف و میل بودجه در حوزه های غیر ضروری نظامی و امنیتی شود.


به نظر می رسد که  تاکید دولت آمریکا بر ایجاد این ائتلاف نظامی وجه دیگری هم دارد و آن اقدامی در جهت پیشبرد سیاست سلطه جویانه افزایش سلطه آمریکا بر روند انتقال انرژی و مهار چین در جنگ تجاری تعرفه ها با استفاده از سلاح نفت است تا به نوعی اعتبار مخدوش شده آمریکا در اذهان کشورهای خریدار امنیت از این کشور را احیاء کند.

البته ایجاد این ائتلاف دریایی هزینه های زیادی برای مشارکت کنندگان در آن خواهد داشت که اولین و مهمترین آن تشدید تنش ها و افزایش احتمال وقوع برخورد نظامی بین دو طرف درگیر در منطقه است.

ائتلاف دریایی

از سوی دیگر بدلیل عدم تعهد شرکت‌های بیمه‌ گر به پرداخت هزینه های ناشی از وقوع ضد و خورد نظامی در خلیج فارس، هزینه بیمه شناورهای عبوری از تنگه هرمز افزایش بی سابقه و تقریبا ده برابری یافته است و با توجه بر تاکید دولت آمریکا بر الزامی بودن تأمین نیرو انسانی ائتلاف توسط اعضای آن و اعزام کشتی‌های نظامی ویژه اسکورت نفتکش ها و کشتی های تجاری توسط آنها در عمل عضویت کشورها در این ائتلاف نظامی دریایی متضمن هزینه‌های سنگین و غیر قابل پیش‌بینی شده است که همه اینها عضویت در ائتلاف دریایی را برای همپیمانان آمریکا به گزینه ای سخت و نامطلوب بدل کرده است.

از این رو با توجه به عدم وابستگی شدید شرکای اروپایی آمریکا به نفت خاورمیانه و همچنین مخالفت چین و روسیه با این سیاست به ظاهر سیاسی-نظامی اما اقتصادی آمریکا که بیشتر جنبه افزایش سیطره آمریکا بر مهمترین آبراه انتقال انرژی جهان را دارد به نظر می رسد که این ائتلاف به سرانجام مطلوب و مورد نظر کاخ سفید نخواهد رسید و در صورت تشکیل نمادین آن که رسانه های آمریکایی به طنز نام ائتلاف تک نفره یا coalition of one بر آن نهاده اند تنها برای مدت محدودی دوام خواهد داشت و در دراز مدت نخواهد توانست به عنوان یک تهدید دائمی در راستای مهار و تحدید منافع ملت ایران عمل کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۴۹
روابط عمومی

صبح صادق- نوید کمالی/ در طول تاریخ پر شکوه چهل ساله انقلاب اسلامی نمی‌توان روزی را یافت که ایران اسلامی دمی را فارغ از تهدیدات و فشارهای دشمنان داخلی و خارجی گذرانده باشد؛ با این حال واکاوی حوادث تلخ و شیرین گوناگون چهل سال گذشته به صورت واضح و مبرهن این واقعیت را برای هر مخاطبی هویدا می‌کند که انقلاب اسلامی به پشتوانه اراده ملت انقلابی خود همواره پیروز میدان نبرد جبهه خیر و شر بوده و خواهد بود. در این باره امام خمینی(ره) به همین مضمون فرموده‌اند که اگر مردم و اراده و عزم آنان نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد؛ بنابراین در دوران زعامت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله) نیز آن چیزی که سبب حفظ و ثبات انقلاب در کوران بحران‌ها و توطئه‌هایی از جنس فتنه ۸۸ شد، اراده ملت ایران در حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن بود. برای اثبات این مدعا و درک نقش و اهمیت اراده ملت ایران در مقابله با توطئه‌های دشمنان انقلاب اسلامی تنها کافی است که نگاهی به مهم‌ترین تحولات اخیر منطقه داشته باشیم تا به صورت مشهود به اهمیت فاکتور «اراده» یا Volition ملت ایران در تحقق پیروزی‌ها و تأمین منافع ملی کشورمان پی ببریم.

صبح صادق - یادداشت - نبرد اراده ها

کاهش تعهدات برجامی

افکار عمومی ایران و جهان پس از خروج یک‌جانبه دولت آمریکا از توافق هسته‌ای موسوم به برجام یا JCPOA شاهد تضعیف پی در پی این توافق از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تمامیت خواه آمریکا بود؛ آن هم در شرایطی که سایر اعضای اروپایی باقی‌مانده در برجام برخلاف مواضع رسانه‌ای خود هیچ اقدام روشن و مشخصی را برای حفاظت از بنیان توافق هسته‌ای و منافع حداقلی برجام برای طرف ایرانی پیگیری نکردند و در عمل موضعی انفعالی را در مواجهه با تحریم‌های گسترده و پیچیده اقتصادی کاخ سفید علیه ملت ایران و خریداران نفت کشورمان در پیش گرفتند.

در نتیجه این رویکرد انفعالی و تحقق‌نیافتن تعهدات طرف غربی، دولتمردان کشورمان در راستای حفظ منافع ملی کشورمان، راهبرد بازگشت مرحله‌ای به وضعیت پیش از توافق هسته‌ای را در صورت اجرا نشدن تعهدات طرف غربی در پیش گرفتند و در اولین گام عملی عبور از محدودیت میزان نگهداری مواد هسته‌ای و آب‌سنگین را مطرح کرده و در گام دوم کاهش تعهدات برجامی نیز عبور از محدودیت ۶۷/۳ درصدی غنی‌سازی و راه‌اندازی راکتور اراک را اعلام کردند.

اعلام طرح گام به گام کاهش تعهدات برجامی به طور صریح این پیام را به طرف غربی توافق هسته‌ای منتقل کرد که دولت و ملت ایران انجام یک‌طرفه تعهدات هسته‌ای را قبول نداشته و تنها زمانی به تعهدات برجامی خود پایبند خواهند بود که طرف غربی نیز به آنچه تعهد کرده پایبند باشد.

نشریه Hill کنگره آمریکا در این باره می‌نویسد: به رغم افزایش شدید تنش‌ها میان ایالات متحده و ایران، مخاطب اصلی ایران در نقض برجام اتحادیه اروپاست؛ زیرا ایالات متحده از توافق خارج شده و تحریم‌های شدیدی علیه ایران اعمال کرده و سبب شده بسیاری از سرمایه‌گذاران خارجی از ایران خارج شوند؛ از این رو تهران قادر نیست از مزایای اقتصادی وعده داده شده در توافق سال ۲۰۱۵استفاده کند؛ بنابراین با اجرای طرح کاهش گام به گام تعهدات برجامی از اروپا خواسته است در عمل اقدامی برای حفظ برجام و منافع آن انجام دهد؛ از این رو اتحادیه اروپا با مشاهده عزم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلاش کرد تا به رغم تحریم‌های ایالات متحده با ایجاد ساز و کار جدید مالی موسوم به INSTEX بتواند تجارت خود با ایران را ادامه دهد.

همان‌گونه که این نشریه آمریکایی اذعان دارد، اراده ملت ایران در مقابله با زیاده‌خواهی‌های طرف غربی موجب شد تا اتحادیه اروپا برای ممانعت از فروپاشی برجام به اقداماتی از جمله ایجاد کانال ویژه تبادلات مالی بپردازد.

نبرد اراده ها

شکار گران‌قیمت‌ترین پهپاد 

بامداد پنجشنبه ۳۰ خردادماه خبر انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا از سوی سامانه پدافندی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوالی «کوه مبارک» استان هرمزگان، فضای رسانه‌ای دنیا را با تکانه‌ای خبری مواجه کرد؛ تکانه‌ای که فضای محاسباتی جامعه جهانی را در حوزه‌های گوناگون نظامی، سیاسی، حقوقی و… جمهوری اسلامی ایران و دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش با متغیر‌هایی مبهم مواجه کرد؛ متغیر‌هایی که در هیچ معادله امنیتی، نظامی، سیاسی و حقوقی احتمالی و پیش رو پاسخی برای آن وجود نداشت؛ رویدادی که ابهام عملیاتی و رویکردی آن در مواضع متناقض، دوگانه و مناقشه‌آمیز ایالات متحده و هم‌پیمانان عربی و غربی او کاملاً هویدا بود.

در این باره «اولریکه فرانکه»، عضو شورای اروپایی روابط خارجی آمریکا (ECFR)، در یادداشت خود در سایت Wired با اشاره به پیچیدگی و پرهزینه بودن پروژه این پهپاد جاسوسی نوشت: از دست دادن یک پهپاد گران‌قیمت گلوبال هاوک خسارت بزرگی برای آمریکاست؛ به ویژه به این دلیل که تصور می‌شد این پهپاد طوری طراحی شده که در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند و آسیب‌ناپذیر باشد. این تحلیلگر بین‌المللی همچنین تأکید کرد: از دست دادن این پهپاد که احتمالاً جدیدترین نسخه از گلوبال هاوک بوده، ضربه بزرگی به اعتبار آمریکا زده است و حتی ممکن است بازار صادرات این پهپادهای جاسوسی را دچار مشکل کند.

توقیف نفت‌کش قانون‌شکن انگلیسی

در آخرین روزهای تیرماه، یک نفت‌کش انگلیسی به نام «استنا ایمپرو» (Stena impero) به دنبال نقض قوانین بین‌المللی دریانوردی در تنگه هرمز توقیف شد. این نفت‌کش در حالی که از سوی ناو جنگی اچ.‌ام.‌اس مونتروز بریتانیا همراهی می‌شد، در طول مسیر عبور از تنگه هرمز به صورت غیرمجاز وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شد و همزمان علاوه بر عدم تمکین به هشدارهای رادیویی کشورمان سامانه مکان‌یاب خود را خاموش کرد؛ آن هم با این تصور که به دلیل هویت انگلیسی خود با هیچ برخورد تند قانونی مواجه نخواهد شد؛ اما برخلاف تصور ناوبران این نفت‌کش، با هماهنگی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کشتی توقیف و به سمت لنگرگاهی در بندرعباس هدایت شد!

بدون‌شک مشابه این رویداد (توقیف نفت‌کش انگلیس) را نمی‌توان در طول تاریخ معاصر جهان مشاهده کرد؛ زیرا در طول سده اخیر کشورهایی از جمله انگلیس و آمریکا همواره به منزله قدرت‌های برتر نظامی و سیاسی جهان بر دریاها حکمروایی کرده بودند و هیچ‌گاه این‌گونه به دلیل تخلفات قانونی خود مؤاخذه و تحقیر نشده‌اند.

در این باره روزنامه انگلیسی Independent نیز گزارش ویژه‌ای منتشر کرد و نوشت: اقدام ایران برای توقیف نفت‌کش بریتانیایی در تنگه ‌هرمز اقدامی اجتناب‌ناپذیر و تاوانی بود که دولت انگلیس با بی‌فکری‌اش داد.

این روزنامه در پایان با اشاره به ماجرای توقیف نفت‌کش ایرانی در تنگه جبل‌الطارق ادامه داد: چطور نخست‌وزیر، کابینه و کارمندان ارشد دولت فکر کردند این تقابل با ایران می‌تواند با چیزی کمتر از یک پاسخ تحقیر‌آمیز برای بریتانیا پایان یابد!

تحلیل سیاسی

جمع‌بندی

امروز آمریکا عملاً وارد نبرد اراده‌ها با ایران شده‌ است که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «جنگ اراده‌ها» نام می‌برند. در حقیقت جنگ اراده‌ها توصیف رهبر معظم انقلاب از شرایط کنونی روابط ایران و آمریکاست؛ به طوری که دشمن می‌کوشد از طریق زور و فریب اراده ملت ایران را در این نبرد تضعیف کند.

به هر حال روشن است که جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، جنگ سرد و… همگی ذیل جنگ اراده‌ها قرار گرفته‌اند. مقاومت و ایستادگی تنها راه موفقیت و پیروزی در این نبرد است که تاکنون به شکست دشمن منجر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۴۷
روابط عمومی

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه گذشته پیش از شروع سخنرانی خود در یک نشست خبری اعلام کرد که یک فروند پهپاد ایرانی توسط ناو نظامی این کشور در تنگه هرمز ساقط شده است.

بنا بر ادعای رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا این پهپاد به فاصله تقریبا ۱۰۰۰ متری شناور نظامی ترابری یواس‌اس باکسر USS Boxer که 28 سال از تاریخ ساخت آن می گذرد نزدیک و موجب تهدید امنیت خدمه آن شده بود!

وی در ادامه ادعاهای توطئه آمیز ضد ایرانی خود از کشورهای دنیا هم خواست تا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه از کشتی‌های تجاریی که از تنگه هرمز عبور می‌کنند، حفاظت کنند!

ادعای جدید ترامپ


این ادعا در حالی از سوی عالی ترین مقام دولت ایالات متحده آمریکا مطرح شد که در فردای انتشار ادعای ضد ایرانی ترامپ، سرتیپ پاسدار ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح کشورمان با تکذیب اظهارات مقامات آمریکایی تاکید کرد که تمامی پهپادهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز از جمله پهپاد مورد نظر رئیس جمهور آمریکا پس از انجام ماموریت شناسایی و کنترل برنامه‌ریزی شده به سلامت به پایگاه‌های خود بازگشته‌اند.

البته پیش از این موضع گیری پیشتر، عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه کشورمان نیز در حساب توییتری خود سرنگونی پهپاد را تکذیب کرده و نوشته بود: "ما هیچ پهپادی را نه در تنگه هرمز و نه هیچ جای دیگر از دست نداده‌ایم، نگرانم که ناو یو ‌اس اس باکسر اشتباهی یکی از پهپادهای خودشان را هدف قرار داده باشد."


طبیعتا با توجه به عدم انتشار هرگونه تصویر و یا سندی در رابطه با هدف قرار گرفتن یک پهپاد ایرانی در آب های خلیج فارس به خوبی می توان این ادعای آمریکایی ها را تکذیب و رد کرد هر چند که پنتاگون نیز با انتشار یک بیانیه رسمی اصرار بر تایید آن دارد! 
حال با توجه به این ماجرا این سوال مرطح می شود که چرا ترامپ و نهادهای نظامی وابسته به دولت آمریکا از جمله وزارت دفاع این کشور بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی مبنی بر هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی این ادعا و بر صحت و سقم آن تاکید می‌کنند؟!
برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته ذیل توجه کرد!؟

نکته اول اینکه دونالد ترامپ در طی روزهای اخیر بدلیل طرح اظهارات نژاد پرستانه علیه چهار نماینده زن دموکرات کنگره آمریکا یعنی الکساندریا اوکاسیو- کورتز نماینده نیویورک، آیانا پرسلی نماینده ماساچوست، رشیده طلیب نماینده میشیگان و ایلهان عمر نماینده مینه‌سوتا به شدت در سطح افکار عمومی آمریکا تحت فشار قرار گرفته است! 

ترامپ پیشتر در پیام هایی در صفحه توییتر خود گفته بود این نمایندگان «باید به کشورهای خود برگردند که حکومت‌های فاجعه باری دارند و از نالایق‌ترین و فاسدترین حکومت‌ها هستند.» البته آنهم به این دلیل که این چهار زن از مخالفان سرسخت سیاست‌های او در کنگره به شمار می روند! لذا با توجه به افزایش اعتراضات مدنی نسبت به این اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا به نظر می رسد که طرح موضوع هدف قرار دادن پهپاد ایرانی در واقع نقش یک  بمب خبری را برای به انحراف کشاندن افکار عمومی آمریکا ایفا می کند.


نکته دوم اینکه در ماجرای ساقط شدن یک فروند پهپاد جاسوسی MQ-4C معروف به گلوبال هاوک جهان به این واقعه بود لذا از دیدگاه تحلیل گران بین المللی این مساله موجب ایجاد تصویری منفعل از ترامپ پرخاش‌گر علیه ایران شده است و این مساله می تواند منجر به کم اعتبار شدن سیاست های آمریکایی در بین همپیمانان عرب و صهیونیست کاخ سفید شود لذا همانگونه که پیشتر انتظار می رفت دولت آمریکا با طرح موضوع هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی درست به اجرای یک عملیات روانی- رسانه‌ای زد تا به واسطه آن از حجم فشارهای انتقادی همپیمانان خود کم کرده و موجب افزایش اعتبار خود در جبهه ضد ایرانی ائتلاف عبری-عربی-غربی شود!

نکته سوم هم اینکه پس از ماجرای انفجار نفتکش‌ها در بندر فجیره و سواحل بندر جاسک دولت آمریکا با کمک همپیمانان منطقه ای خود در صدد تشدید حضور نیروهای دریایی غرب در منطقه  خلیج‌ فارس و دریای‌عمان و خاصه  تنگه هرمز است.


واشینگتن پس از آن که ایران را به دست داشتن در حملات اخیر متهم کرد پیشنهاد تشکیل یک ساز و کار چندملیتی برای افزایش امنیت دریایی در خلیج فارس را مطرح کرد هر چند که این پیشنهاد موجب بروز نگرانی‌هایی در میان آن دسته از کشورهای اروپایی که با تصمیم ترامپ در مورد خروج آمریکا از برجام مخالف بودند شد لذا با مرور اظهارات اخیر ترامپ به نظر می‌رسد که انتشار این خبر در راستای داغ نگه داشتن تنور طرح افزایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در منطقه بوده است.

حال با نظر به سه نکته فوق می توان نتیجه گرفت که خبر انهدام پهپاد ایرانی یک سناریوی از پیش طراحی شده عملیات روانی برای پیشبرد سیاست های داخلی و خارجی دولت آمریکاست و با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 و تقلاهای سیاسی و روانی دولت ترامپ در جهت همراه سازی افکار عمومی آمریکا با سیاست های کاخ سفید به نظر می رسد که در طول هفته ها و ماه های پیش رو می توان انتظار تکرار اینگونه ادعاها را در شکل و ابعاد جدیدتر داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۶
روابط عمومی

دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی : اگر قصد بررسی مهمترین سیاست های استعماری ایالات متحده آمریکا را در طول تاریخ 246 ساله تشکیل و استقلال آن داشته باشیم بدون شک متاخرترین مورد آن مربوط به دوران زمام داری چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا و سیاست اعلان جنگ تعرفه های او علیه اقتصادهای مطرح جهان خواهد بود.


جنگ تعرفه ها  یا جنگ گمرکی که از آن با عنوان Tariff war  یا Customs War نیز یاد می شود در واقع اشاره به سیاست ضد رقابتی جدید ترامپ در قبال رقبای اقتصادی آمریکا دارد و در جریان آن آمریکا در راستای کاهش توان رقابتی دیگر کشورها، روی کالاهای صادراتی آنها تعرفه وارداتی یا مالیات گمرکی سنگین وضع می کند تا در نتیجه قیمت نهایی آنها افزایش یافته و در نتیجه اقبال به خریدشان کم شود!

جنگ تعرفه

ترامپ تاجرپیشه از همان ابتدای شروع کارزار انتخاباتی خود توجه ویژه ای به موضوع چالش های اقتصادی پیش روی ایالات متحده از جمله مساله «کسری تراز تجاری» در مقابل چین و سایر رقبای اقتصادی این کشور داشت آن هم به این دلیل که طبق پیشبینی مراکز معتبر علمی جهان، چین تا سال 2030 به قدرتمندترین اقتصاد جهان بدل خواهد شد و به تبع آن جای آمریکا را در عرصه های سیاسی و اقتصادی جهان خواهد گرفت!


از این رو ترامپ پس از قرار گرفتن در مسند ریاست جمهوری بزرگ ترین اقتصاد جهان تلاش کرد به شعار انتخاباتی خود یعنی "عظمت را دوباره به آمریکا بر می گردانم!" یا "Make America Great Again" جامعه عمل بپوشاند، لذا مهمترین اولویت خود را بهبود شرایط اقتصادی آمریکا اعلام کرد و در همین راستا دستور داد گروهی از کارشناسان طرح اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین را آماده کنند و در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ نیز به وزیر تجارت خود بررسی طرح میزان تاثیر واردات فولاد چین بر امنیت ملی آمریکا را ابلاغ کرد!

ترامپ در سایه افزایش حساسیت مقامات چینی به این اقدام خصمانه اقتصادی در ماه اوت نماینده تجاری ایالات متحده را مسئول بررسی اعمال تجاری ناعادلانه چین کرد که این مساله با واکنش شدید دولت چین روبه رو شد اما واکنش چینی ها مانع از این نشد که در ابتدای سال 2018 تعرفه ۳۰ درصدی و مالیات 20 درصدی بر برخی از کالاهای صادراتی چین اعمال شود.

این اقدام دولت آمریکا هر چند با استقبال تولیدکنندگان داخلی آمریکا روبه رو شد اما واکنش تند و جدی چینی ها را در پی داشت به طوری که دولت چین رسما از اتخاذ سیاست های تقابلی علیه کالاهای آمریکایی خبر داد و در ماه آوریل 2018 بیش از 3 میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات محصولات آمریکایی اعمال کرد آن هم با این امید که دولت آمریکا به عقب نشینی در سیاست انحصارگریانه اقتصادی خود مجبور شود!

با این حال ترامپ قصد کوتاه آمدن از مهمترین برنامه تبلیغاتی خود برای انتخابات 2020 را نداشت و با تاکید بر اولویت حفظ منافع اقتصادی آمریکا در همان ماه بیش از 1300 محصول چینی را مشمول اعمال تعرفه های جدید کرد و در ادامه جنگ اقتصادی خود به حوزه های پر تنش دیگری از جمله حوزه های فناورانه مانند تکنولوژی نسل پنجم تلفن همراه (5th G) و هوش مصنوعی (AI) وارد شد و برخی کشورهای همپیمان را درگیر تنش با آمریکا کرد که تبعات سیاسی آن هم اکنون زمینه را برای عقب نشینی ترامپ از موضع تهاجمی اولیه علیه چین و دیگر رقبای اقتصادی آمریکا مهیا کرده است!

با این حال پر واضح است که ریشه وقوع این درگیری اقتصادی آمریکا با جهان در سیاست های انتخاباتی و انحصارگرایانه مقطعی ترامپ نیست بلکه این مساله ریشه در نگرانی سردمداران آمریکا از خطر افول ارکان قدرت سخت و نرم این کشور در دهه های پیش رو دارد زیرا در پی چندین دهه جنگ طلبی و مداخله جویی فرا منطقه ای آمریکا نه تنها این کشور به عنوان مقروض ترین دولت جهان شناخته می شود بلکه نسبت به سال 1945 در بین متحدین خود از کمترین اعتبار سیاسی برخوردار است لذا بدیهی است که اتخاذ سیاست جنگ تعرفه ها نه یک جنگ پیش دستانه و مقتدرانه بلکه تقلایی از سر ناامیدی سردمداران آمریکا نسبت به احیای اقتدار آمریکا است!

از این رو به نظر می رسد که طی هفته ها و ماه های پیش رو با افزایش هزینه های جنگ تعرفه ها شاهد عقب نشینی دولت آمریکا در اجرای این سیاست انحصارگرایانه اقتصادی خواهیم بود خصوصا به این دلیل که به زودی شاهد پر رنگ شدن فعالیت های انتخاباتی 2020 در ایالات متحده هستیم و ترامپ مایل نیست که تبلیغات انتخاباتی‌اش تحت تاثیر فشارهای سیاسی-اقتصادی چین و رقبای فرامنطقه ای قرار می گیرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۲۳:۳۷
روابط عمومی

| نوید کمالی| روزنامه رسالتبدون شک خبر هدف قرار گرفتن مهم‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا در آسمان استان هرمزگان را می‌توان مهم‌ترین خبر سیاسی و نظامی چند روز گذشته جهان دانست، زیرا این واقعه به‌نوبه خود دارای پیام‌هایی سیاسی و نظامی متعددی است که بیش از هرجایی در کاخ‌سفید دیده و شنیده می‌شود، آن‌هم زمانی که دولت آمریکا برای  پیشبرد سیاست فشار حداکثری و تحت فشار قرار دادن ملت ایران به‌صورت مستمر خبر از اعزام نیرو و تجهیزات نظامی به منطقه می‌دهد.

حال اگر قصد بررسی پیام‌های این واقعه را داشته باشیم در ابتدا بایستی توان و ظرفیت‌های نظامی ارتش ایالات‌متحده آمریکا در مقابل سایر قدرت‌های نظامی جهان را بدون احتساب تسلیحات و تجهیزات نامتعارف بررسی نماییم که در بین تمام موارد آن بدون شک مهم‌ترین وجه تمایز ارتش آمریکا از سایر قدرت‌های نظامی جهان، بهره‌مندی ارتش این کشور از قدرت هوایی و فضائی فوق‌پیشرفته است که آنهم به مدد  توان اقتصادی بالا و سرمایه‌گذاری سنگین این کشور در حوزه اقتصاد دانش‌محور به‌دست آمده است و دیگر کشورها در این حوزه کم‌تر قابل قیاس و رقابت با آمریکایی‌ها هستند.

اما اگر بخواهیم مهم‌ترین دستاوردهای نظامی آمریکا را در عرصه هوا و فضا را براساس اهمیت فهرست نماییم بدون شک هواپیماهای جاسوسی و چندمنظوره رادارگریز این کشور در صدر فهرست ما قرار خواهند گفت، زیرا براساس محاسبات نظری و تئوریک کارشناسان پنتاگون ، ارتش آمریکا به مدد این نوع تجهیزات رادارگریز قادر است تا در تمام میدان‌های نبرد بدون جلب کم‌ترین مزاحمت ازسوی پدافندهای معمول جهان اقدام به اجرای عملیات تجسسی و جنگی در آسمان دیگر کشورها کرده و با کم‌ترین هزینه به اهداف خود دست یابد.

از همین‌رو هم طی سالیان اخیر و خصوصا بعد از افزایش تنش‌ها در رابطه با پرونده هسته‌ای کشورمان، یکی از رایج‌ترین ترفندهای آمریکا برای تشدید جنگ روانی و بی‌ثباتی در منطقه، انتشار خبر استقرار جنگنده‌های رادار گریز در پایگاه های نظامی حوزه خلیج فارس بوده است.

پهباد جاسوسی

اما حالا با انتشار خبر هدف قرار گرفتن یک پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکایی در آسمان استان هرمزگان دیگر این ترفند آمریکایی‌ها نیز نقش بر آب شد، زیرا پهپاد هدف قرار گرفته شده از نوع RQ-4 و معروف به گلوبال هاوک یا عقاب جهانی است که تکنولوژی فوق‌پیشرفته رادارگریز به‌کار رفته در آن تا حدود زیادی مشابه همان فناوری‌های به‌کار رفته در جنگنده های F-22 و F-35 است که هرچند وقت یک‌بار خبر استقرار آن در منطقه منتشر می شود.

برای درک اهمیت این پهپاد رادارگریز تنها کافی است بدانید که هزینه تحقیق و توسعه این پهپاد بالغ بر 10میلیارد دلار شده و قیمت هر فروند از آن نیز در حدود 222 میلیون دلار است؛ آن‌هم درحالی که قیمت هر فروند جنگنده F-16 تنها 18 میلیون دلار است.

البته سرمایه‌گذاری کلان آمریکایی‌ها برروی این پروژه دارای دو دلیل عمده است که اولین آن افزایش اشراف اطلاعاتی بر میدان نبرد و دوم ارتقاء ظرفیت‌ اقدام پیش‌دستانه علیه اهداف از پیش تعیین شده است، زیرا جنگنده‌های مسلح به این نوع فناوری‌های ضد‌رادار به‌راحتی و بر خلاف جنگنده بمب افکن‌های رایج، می‌توانند اهداف استراتژیک دشمن را در پشت خطوط دفاعی مورد هجوم قرار دهند، آن‌هم بدون اینکه سامانه‌های پدافندی و جنگ الکترونیک آنها قادر به مقابله با این تهاجم باشد.

در این رابطه بد نیست بدانید که پهپاد گلوبال هاوک به‌دلیل طراحی فوق‌پیشرفته خود قادر به انجام ماموریت در برد 22هزار کیلومتری است و 32ساعت بدون سوخت‌گیری مجدد امکان پرواز دارد.

ازسوی دیگر این پرنده رادارگریز، به‌دلیل دوربین‌ها و سنسورهای مختلف تعبیه شده در آن قادر است تا محوطه‌ای به ابعاد 100هزار کیلومتر را در یک روز اسکن و نقشه‌برداری کند و به‌صورت برخط و با سرعت 50مگابایت بر ثانیه آن را در اختیار اتاق فرماندهی و کنترل (C&C) خود قرار دهد ، لذا به‌همین دلیل به‌نظر می‌رسد این غول چند صد میلیون دلاری با هدف نقشه‌برداری از مناطق دفاعی و استراتژیکی کشورمان عازم سواحل هرمزگان شده بود.

با این‌همه البته این دیدگاه در دو مقطع تاریخی به‌شدت نقض شده که اولین آن مربوط به  ماجرای شکار پهپاد RQ-170 در دسامبر 2011 است و مورد اخیر هم که مربوط به ساقط کردن پهپاد RQ-4 است به خوبی اثبات می کند که توان پدافندی و جنگ الکترونیک ایران از آن‌چه آمریکایی‌های مستقر در اتاق‌های جنگ پنتاگون و سیا تصور می‌کنند پیشرفته‌تر و حتی مخوف‌تر است، لذا دیگر برای آنها گزینه اقدام پیش‌دستانه علیه منافع ایران نه تنها دور از دسترس بلکه در واقعیت غیرقابل دسترس است.

از این‌رو در پایان به‌نظر می رسد درپی این واقعه در روزها و هفته‌های آتی شاهد تشدید فشارهای کنگره و سنای آمریکا بر دولت ترامپ در راستای کاهش تنش‌آفرینی وی و گروه B خواهیم بود، زیرا ماجرای امروز تصویر جدیدی از هزینه‌ها و تبعات احتمالی هرگونه تقابل نظامی با ایران را پیش‌روی سیاست‌مدارن آمریکایی قرار داده است و همزمانی این مسئله با شروع برنامه‌های انتخاباتی آمریکا می‌تواند زمینه را برای عبور از ترامپ و بازگشت دموکرات‌ها به قدرت مهیا کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۸ ، ۲۳:۰۱
روابط عمومی

دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه سیاست می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند! 

البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای سیاسی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه سیاست آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان «ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به سیاست بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه سیاست داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست. 

دیپلماسی ایرانی

برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل سیاسی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در سیاست های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم سیاسی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان سیاسی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد سیاست‌های انزواگرایی، حمایت‌گرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه سیاست عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوری‌خواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای سیاست های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد! 

در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و سیاسی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پرونده‌های پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۰
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ نوید کمالی: رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دیدار چهارشنبه هفته گذشته با جمعی از استادان و اعضای هیئت های علمی دانشگاه‌ها با اشاره به جنجال اخیر رسانه های بین المللی و بعضا داخلی در مورد اظهارات جدید دونالد ترامپ در رابطه با ابراز تمایل به شروع مذاکرات با کشورمان و نفی پروژه آمریکایی-صهیونیستی «تغییر نظام» توسط این مقام آمریکایی، با اشاره به هوشیاری ایران در مقابل این فریب و توطئه جدید آمریکا از این اظهارات به عنوان «تاکتیک مذاکره در سایه‌ راهبرد فشار» یاد کردند که نشان از اهمیت آگاهی مسئولین و آحاد افکار عمومی کشور در مورد آن دارد.

ماجرای شروع جنجال های اخیر به سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ژاپن باز می گردد زیرا پیام های این رویداد بیش از یک سفر دیپلماتیک عادی در سطح جهان دنبال و شنیده شد و موجی از واکنش ها را در کشور ما و بلکه در سطح منطقه برانگیخت که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

ماجرا از این قرار است که ترامپ در سفر خود به ژاپن علاوه بر پیگیری عقد قراردادهای بزرگ نظامی و اقتصادی گریزی نیز به مسائل مهم منطقه ای زده و از سفر پیش روی شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به کشورمان استقبال کرد و حتی بنا بر گزارش رسانه های ژاپنی از آبه درخواست کرد که هر چه سریعتر برای میانجیگری میان آمریکا و ایران به تهران سفر کند.

در همین ارتباط حتی روزنامه واشنگتن‌پست با تایید این اظهارات مدعی شده است که ترامپ با اشاره به آنچه "روابط خوب ژاپن با دشمنان آمریکا در غرب آسیا" خوانده شده که از تلاش‌های تلاش نخست وزیر ژاپن برای باز کردن باب گفتگو با ایران حمایت کرده است.

اما در بین این اظهارات ترامپ آنچه بیش از همه مورد توجه رسانه های بین المللی و همچنین داخلی قرار گرفت تاکید او بر عدم پیگیری سیاست براندازی یا Regime Change علیه کشورمان بود که البته این اظهارات دقیقا عکس آن چیزی است که پیشتر بصورت رسمی توسط ترامپ و سایر مقامات آمریکایی علیه کشورمان مطرح می شد زیرا اخیرا نیز ترامپ در یک سخنرانی عمومی از کشورمان به عنوان "ملت ترور" یاد کرده و از لزوم برخورد با کشورمان سخن گفته بود.

اما حال ترامپ در یک چرخش نمایشی با رد کردن گزینه تغییر نظام علیه کشورمان و ترغیب شینزو آبه به میانجگری فی ما بین تهران و واشینگتن فصل جدیدی را در تاریخ دو کشور گشوده است هر چند که عمر این باب جدید می تواند کمتر چند روز تا چند هفته باشد همانگونه که رویکرد مشابهه ترامپ با کره شمالی جز چند شوی تبلیغاتی دوام و نتیجه چندانی نداشت! با این حال برای درک ابعاد این چرخش «ضد ایرانی ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر آمریکا» لازم است که نگاهی دقیق تر به چرایی وقوع این تحولات داشته باشیم.

برای درک موقعیت کنونی باید توجه داشت که فصل جدید تنش و بحران در روابط  ایران و آمریکا از ۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری و اعلام خبر اعزام یک ناو هواپیمابر و شماری بمب‌افکن  به منطقه خلیج فارس توسط جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید آغاز گردید. 

بولتون که می توان از او به عنوان ضد ایرانی ترین عنصر هئیت حاکمه آمریکا یاد کرد این اقدام را در راستای واکنش به «نشانه‌های نگران‌کننده و تنش‌آفرین» موجود علیه منافع منطقه ای آمریکا و متحدانش اعلام کرد و تاکید کرد که ایجاد تهدید علیه منافع آمریکا با واکنش جدی این کشور روبرو خواهد شد البته وی بر این نکته نیز تاکید داشت که آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست هر چند که ظاهر و محتوای اظهارات او و سایر مقامات آمریکایی تصویری کاملا متفاوت را به مخاطبین جهانی ارائه می داد تا جایی که حتی در شبکه های مجازی آمریکا، مخالفین جنگ شروع به ایجاد کمپین های ضد جنگ با ایران کردند که البته با استقبال مالیات دهندگان آمریکایی نیز روبرو شد.

اظهارات جنگ افروزانه و ضد امنیتی بولتون اگر چه هیچ سند و منبع قابل اعتنایی نداشت اما تحرکات منطقه ای مقامات آمریکایی و اخبار ضد و نقیض از اعزام نظامیان آمریکایی به منطقه بر حساسیت این اظهارات افزود آنهم در شرایطی که هم زمان با این تحولات تعدادی کشتی بین المللی از جمله چند نفت کش سعودی در اطراف ساحل فجیره امارات طعمه انفجار و حریق شدند که البته بلافاصله منابع صهیونیستی و آمریکا اعضای جبهه مقاومت با محوریت کشورمان را به عنوان متهم این ماجرا معرفی کردند.

وقوع این حادثه و همچنین حمله پهپادهای یمنی به خطوط انتقال نفت عربستان زنگ خطر ایجاد تنش در تنگه هرمز را که یکی از مهترین شاهراه های انتقال انرژی در جهان محسوب می شود به صدا درآورد زیرا که هر گونه تنش در این تنگه  به عنوان یک تهدید جدی علیه ثبات اقتصادی جهان محسوب می شود از همین رو پس از وقوع این حوادث کشورهای بزرگ جهان بر سطح تلاش‌های خود برای مهار بحران در منطقه افزودند که از جمله این تلاش ها می توان به سفر دیپلماتیک اخیر چندین مقام عالی رتبه منطقه ای و بین المللی به کشورمان اشاره کرد.

با این حال به نظر می رسد که آنچه بیش از همه موجب تغییر رویکرد ترامپ در مواجهه با کشورمان شده است نه فشار قدرت های جهانی بلکه مشاهده سطح بالای اتحاد ملی و آمادگی دفاعی کشورمان در راستای دفع هر گونه تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای علیه منافع کشورمان است.

در واقع برآورد آمریکایی ها این بود که با انتشار خبر اعزام ناو هواپیما بر آبراهم لینکلن و شماری از بمب افکن ها به منطقه کشورمان از موضع سیاسی خود در مقابل زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا عقب نشینی خواهد کرد و وارد عرصه پذیرش شروط 12 گانه ترامپ خواهد شد، اما درست بر خلاف این تصور، دولت در یک اقدام تقابلی اعلام کرد که در نتیجه زیاده خواهی های آمریکا و تشدید تحریم ها دیگر به بخش هایی از توافق هسته ای موسوم به «برجام» پایبند نخواهد بود مگر آن‌که طرف‌های اروپایی طی دو ماه آینده عملا موجب کاهش تحریم‌ها علیه ایران شوند.

این اقدام که با استقبال افکار عمومی کشورمان روبرو شد درست برخلاف انتظار آمریکایی ها نشان از وحدت ملی ایرانیان در مقابل دشمن زیاده خواهشان داشت و به مقامات کاخ سفید اثبات کرد که ماه ها سرمایه گذاری آنها در راستای ایجاد شکاف های سیاسی ، اقتصادی و قومیتی در کشورمان راه به جایی نبرده است.

از این رو به نظر می رسد که ترامپ با مطرح کردن تمایل به انجام مذاکره با ایران و عبور از سیاست براندازی ایران در سفر ژاپن در واقع دست به یک تغییر تاکتیک در جهت بر هم زدن صفوف متحد و فشرده ملت ایران در مقابل آمریکا زده است زیرا پس از انتشار این خبر بلافاصله شاهدیم که برخی از لیدرهای سیاسی همسو با جریانات غربگرا با تقدیس این اظهارات در بستر فضای مجازی از شروع مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و رد آن را فرصت سوزی و ضد منافع ملی بر شمرده اند!

طبیعتا همزمان با طرح مطالبه پذیرش درخواست ترامپ و قبول مذاکره با آمریکا از سوی جریان غربگرا، احتمال می رود که مافیای اقتصادی همسو با این جریان در راستای مساعد سازی فضای روانی جامعه دست به تلطیف شرایط اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در بازار نمایند تا این تصور واهی در بخشی از افکار عمومی شکل گیرد که تداوم این شرایط مشروط به قبول مذاکره با آمریکاست آنهم در شرایطی که همه به خوبی می دانند که مذاکره با آمریکا بدلیل بدعهدی های هئیت حاکمه فعلی این کشور آنهم در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب نهی شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که در نهایت هدف جریان غربگرا از استقبال از ایده جدید ترامپ مبنی بر حل و فصل تنش از طریق مذاکره مستقیم چیزی جز گره زدن معیشت عمومی به مذاکره و تحمیل هزینه مخالفت با آن به رهبری نیست. حال آنکه ترامپ با این حربه قصد بر هم زدن وحدت ملی و در نهایت اقدام در راستای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد تا از این طریق علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی مانع از رشد و گسترش اسلام اصیل انقلابی در جهان تحت سلطه غرب گردد.

از این رو با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با جمعی از اساتید لازم است که آحاد مردم و مسئولین و البته رسانه ها و فعالین رسانه ای جبهه انقلاب نسبت به این توطئه جدید آمریکایی ها هوشیار باشند و با باز خوانی تاریخچه بدعهدی های آمریکا مانع از پیشبرد اهداف این توطئه توسط جریان غربگرا گردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۳
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / نوید کمالی : طی روزهای گذشته و پس از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس ، وقوع حادثه آتش سوزی در بندر فجیره و شلیک موشک کاتیوشا به منطقه سبز بغداد ، رسانه های مهم و برجسته خبری جهان بخش مهمی از توجه خود را معطوف به تحولات غرب آسیا و گمانه زنی در مورد وقوع تنش احتمالی در این منطقه کرده اند اما در بین صدها مقاله ای که ناکنون در خروجی این رسانه قرار گرفته است مقاله جدید "مکس بوت" مقاله نویس برجسته واشینگتن پست دارای نکات مهم و قابل تاملی است که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
بوت که عضو ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین نویسنده کتاب "جاده ای که انتخاب نشد" است در مقاله خود با عنوان "جنگ با ایران مادر همه باتلاق ها است" به بررسی احتمال وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا پرداخته و گزینه های نظامی دو طرف را در کنار سرنوشت احتمالی ایران بعد از جنگ احتمالی را مورد بررسی قرار داده است.
وی پس از افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع زد و خورد بین قوای ایرانی و آمریکایی در مقاله خود می نویسد: هفته گذشته را صرف بررسی توانمندی نظامی ایران کردم و هیچ گزینه نظامی سرنوشت سازی و کم هزینه ای را برای آمریکا -در عرصه مقابله با ایران- ندیدم! در عوض جنگ با ایران را مادر همه باتلاق ها دیدم، جنگی که جنگ عراق در برابر آن مثل آب خوردن است!


وی سپس با مقایسه تجهیزات نظامی و انسانی ایران و آمریکا بر این نکته تاکید می ورزد که فارغ از تجهیزات پیشرفته دریایی و هوایی آمریکا، در نبرد زمینی ارتش این کشور هیچ گزینه واقعی و قابل اعتنائی در برابر ایران ندارد  از سوی دیگر ارتش آمریکا برای تسلط بر ایران به 1.6 میلیون نظامی نیازمند است که این رقم چیزی بیش از دو برابر نیروهای وظیفه ارتش آمریکا در حال جاضر است.
وی حتی کسب توفیق در مهار ایران را نیازمند تداوم بخشی به سیاست تثبیت قوای نظامی پر شمار در ایران و منطقه می داند که این گزینه هم بصورت طبیعی منجر به تحمیل تلفات سنگین نظامی و انسانی به ارتش آمریکا خواهد شد که در نتیجه آن هزینه مالی بالا و کمرشکنی به دولت آمریکا تحمیل خواهد شد!
مکس بوت در ادامه با اشاره به گزارش سال 2011 مرکز ارزیابی استراتژیک و بودجه ای آمریکا (CSBA)، پاسخ ایران به هرگونه تجاوز نظامی آمریکا را در قالب گزینه هایی از جمله حملات نامتقارن توسط موشک ، زیردریایی ، پهباد ، حملات سایبری و حتی بهره گیری از ظرفیت های گروه های مقاومت علیه منافع آمریکا متصور شده و نتیجه گرفته که آمریکا برای دفع و مقابله با این حملات نا متقارن فعلا چاره مشخص و موثری ندارد.
این تحلیل گر شناخته شده آمریکایی با تاکید بر بهانه تکراری دولتمردان امریکا در مورد برنامه هسته ای کشورمان به برآوردهای اطلاعاتی موجود اشاره کرده و مدعی شده که هر گونه حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر چهار ساله در پیشرفت برنامه هسته ای کشورمان می شود در حالی که "برجام" به تنهایی زمینه ساز تاخیر 15 ساله ایران در پیشبرد برنامه هسته ای شده است لذا بوت در نتیجه گیری خود بر این نکته اصرار می ورزد اگر هدف دولت آمریکا واقعا توقف برنامه اتمی ایران است، کاخ سفید باید به برجام برگردد!
با توجه به این مقاله و همچنین با نظر به سایر تحلیل های منتشر شده در رسانه های مطرح و شناخته شده آمریکایی می توان نتیجه گرفت که فضای تشتت آراء در بین قدرت های سیاسی حاکم بر این کشور هر روز بیش از پیش جدی و جدی تر می شود و طبیعتا اصرار ترامپ بر ایجاد تنش می تواند با تحریک قدرت های بزرگ سیاسی مخالف، زمینه را برای به ناکام ماندن او در انتخابات پیش روی آمریکا مهیا کند از این رو به نظر می رسد که ترامپ نیز خارج از فضای جنگ روانی تمایل چندانی به ورود به تنش با ایران ندارد.
با این حال در فضای جنگ روانی غفلت از کید دشمن آنهم از نوع آمریکایی اش هوشمندانه نیست خصوصا که تجربیات تاریخی مهمی مانند آنچه در خلیج تونکین رخ داد پیش روی ماست لذا در شرایط فعلی بیش از از هر چیر بایستی بر تقویت بنیه دفاعی و وحدت ملی تاکید کرد و با ستون های پنجمی که در قالب رسانه قصد ایجاد تفرقه و فشار داخلی را دارند –مانند ماجرای اخیر نشریه صدا - بدون اغماض برخورد کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۹
روابط عمومی