در گفتگو با ایرنا مطرح شد: معادلات راهبردی را بایستی متناسب با منافع ملی پیش برد
به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ حمله رژیم صهیونیستی به مقر دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در دمشق و به شهادت رساندن تنی چند از نیروهای ایرانی این سوال را ایجاد کرده است که هدف اصلی رژیم صهیونیستی از این جنایت آشکار چه بوده است؟ آیا این اقدام با پشتیبانی آمریکا انجام شده است و اینکه تحولات کنونی با اتفاقات اخیر منطقه و به خصوص جنگ غزه چه نسبتی دارد.
در این خصوص با نوید کمالی کارشناس مسائل راهبردی گفتوگو کردیم. متن این مصاحبه به شرح زیر است:
ارزیابی شما از جنایت اخیر رژیم صهیونیستی چیست؟
در ماههای اخیر خصوصاً پس از وقوع عملیات طوفان الاقصی شاهد افزایش اقدامات خصمانه و بیپروای رژیم صهیونیستی علیه مواضع و شخصیتهای مقاومت خصوصاً جمهوری اسلامی ایران در منطقه با محوریت کشور سوریه هستیم که حادثه اخیر حمله به کنسولگری ایران در دمشق یکی از خونبارترین آنها است.
بدون شک این اقدامات در راستای سیاستهای خصمانه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران قابل ارزیابی است. این رژیم به دنبال ایجاد ناامنی و بیثباتی در منطقه و همچنین ممانعت از گسترش نفوذ جبهه مقاومت و خاصه ایران در منطقه است.
از سوی دیگر، این حمله به واسطه جنبههای حقوق بینالملی آن خصوصا اقدام علیه یک مکان دارای مصونیت دیپلماتیک نشاندهنده ضعف و ناتوانی رژیم صهیونیستی در مقابله با ایران در عرصههای دیگر است. بدون شک اگر رژیم صهیونیستی کمترین امکانی برای واردکردن ضربه به جمهوری اسلامی ایران در سایر عرصهها را داشت هیچگاه با حمله به یک نهاد دارای مصونیت دیپلماتیک برای خود هزینه حقوقی و بین المللی آن هم در این ابعاد ایجاد نمیکرد.
لذا اقدام اخیر اسرائیل در چهارچوب شکستها این رژیم در جنگ غزه قابل تحلیل است و هر چه بیشتر این رژیم با واقعیت شکست در این جنگ فرسایشی روبرو شود بیشتر به تقلا برای خروج از بن بست از طریق گشودن جبههای جدید در منطقه خواهد پرداخت.
چه نسبتی بین تحولات اخیر منطقه در دوران پساطوفان الاقصی با حمله اخیر وجود دارد؟
همانگونه که پیشتر اشاره شد اقدام اخیر هر چند بر اساس قواعد و قوانین بین المللی تعرض به خاک جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و طرف اسرائیلی نیز به خوبی به این اصل حقوقی واقف است اما رصد اندیشکدهها و مراکز صهیونیستی نشان میدهد که طرفهای اسرائیلی هیچگاه به تنهایی و بدون پیشتیبانی رسمی و تمام قد ایالات متحده آمریکا حاضر به پذیرش خطر درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران نبوده و نیستند چرا که چنین درگیری می تواند موجودیت رژیم صهیونیستی را به دلیل فقدان عمق جغرافیایی راهبردی با خطر جدی روبرو کند.
علاوه بر این با توجه به در پییش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پر واضح است که جریان مستقر در کاخ سفید با وجود پیوندهای ناگسستنی با صهیونیسم به هیچ وجه حاضر نیست به واسطه ماجراجوییها بیسرانجام نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مسیر واگذاری قدرت به جریان رقیب و با احتمال بالا دونالد ترامپ قرار بگیرد.
مضاف بر این شرکای اروپایی نتانیاهو نیز فرای پرونده جنگ غزه در جبهه شرق اروپا با بحران جنگ اوکراین روبرو هستند و عملاً دست و پای آنها نیز برای هر گونه حمایت حداقلی از درگیری مستقیم اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران بسته است.
اکنون این سوال مطرح میشود که چرا رژیم صهیونیستی در چنین شرایطی دست به این اقدام زد؟
برای فهم بهتر شرایط پیچیده و پرفشار حاکم بر رژیم صهیونیستی که زمینه ساز انجام این اقدام جنایتکارانه شد، بایستی به این نکته دقت کرد که در پی طولانی و فرسایشی شدن جنگ غزه و تبدیل این جنگ و میدان نوار غزه به باتلاقی برای قوای اسرائیلی دیگر امیدی به تامین اهداف اولیه این جنگ خصوصا نابودی حماس باقی نمانده است، از قضا این نکته هم به خوبی از سوی حامیان غربی تلاویو خصوصا کاخ سفید درک شده است.
در واقع حتی آمریکا که به شکل سنتی از روابط عمیق راهبردی با اسرائیل برخوردار است مایل نیست که عوارض جنگ غزه بیش از این افزایش یابد خصوصا عوارض روانی و رسانهای این جنگ، چرا که این دست عوارض افکار عمومی را به شدت تحریک کرده و در نتیجه میتواند فضای سیاسی و انتخاباتی آمریکا را به سمت و سویی مخالف منافع جریان حاکم و پیروزی جناح مخالف در انتخایات حساس ریاست جمهوری هدایت کند.
علاوه بر این دیگر به خوبی این واقعیت پیش روی ائتلاف غربی پشتیبان جنگ غزه قرار گرفته که نتانیاهو از طریق ادامه جنگ بیسرانجام تنها به دنبال ادامه حیات سیاسی خود در منصب نخست وزیر است لذا از قربانی کردن منافع حامیان داخلی و خارجی خود هیچ ابایی ندارد.
بایستی به این نکته توجه داشت که بازگشت مخالفان نتانیاهو به خیابانها خود نشان دهنده پایان صبر استراتژیک مخالفان او و شروع مجدد تنشهای ویرانگر داخلی در بطن فضای سیاسی داخل رژیم است که دیر یا زود به منجر به پایان عمر سیاسی نتانیاهو منجر خواهد شد.
از این رو و در چنین شرایطی شاهد تحرکاتی هستیم که آن را میتوان تقلا برای خروج از بن بست جنگ غزه و باز کردن جبههای جدید در منطقه یاد کرد؛ در همین راستا رژیم صهیونیستی عملیات هدف قرار دادن ساختمان کنسولگری کشورمان در شهر دمشق را اجرا کرد تا از طریق تحمل خسارت سنگین انسانی و تولید فشار مضاعف بر تصمیمگیران راهبردی کشورمان، پای تهران را به نقشه از پیش طراحی شده خود بکشانند.
این راهبرد اسرائیل مبنای تاریخی دارد که تبیین آن برای افکار عمومی ضروری است. بر اساس این راهبرد که اولین بار توسط سون تزو، فیلسوف و متفکر چینی حوزه علوم استراتژیک در شش قرن پیش از میلاد مسیح مطرح شده است بهترین راه کسب پیروزی بر جریان مقابل تحریک او به وارد شدن به میدانی است که از پیش برای ضربه زدن به او برنامه ریزی شده است.
سان تزو در کتاب معروف «هنر جنگ» می نویسد: یک فرمانده مدبر نیروهای طرف مقابل یا همان دشمن خود را وادار به اطاعت می کند! این جمله به معنای «شکل دادن به رقیب» از طریق تحریک او به تغییر معادلات راهبردیاش در صحنه نبرد متناسب با خواست و نقشه دشمن است.
در حملات اخیر نیز رژیم صهیونیستی در قالب جنگ ترکیبی پس از هدف قرار دادن کنسولگری کشورمان در دمشق از تریبونهای مختلف رسانهای تلاش برای تحریک افکار عمومی و ایجاد مطالبه ورود مستقیم کشورمان به جنگ غزه را شروع کرده است تا از این طریق و تحت فشار افکار عمومی زمینه برای عبور از سیاست صبر استراتژیک مهیا شده و دیگر زمان و مکان انتقام آنگونه که باید در انتخاب کشورمان نباشد.
البته برخی اظهارات نسنجیده در رسانههای کشورمان نیز به پیشبرد این توطئه صهیونیستی کمک میکند، به طور مثال در ساعات اولیه اعلام خبر این اقدام تروریسستی شاهد انتشار گسترده اظهاراتی در شبکههای تلویزیونی کشورمان بودیم که به نوعی میتوان آنها را تحقیر سیاست راهبردی و قطعی انتقام سخت در نظر گرفت. در خوشبینانهترین حالت طرح این دست اظهارات ناشی از عدم فهم مسائل مرتبط با منافع و امنیت ملی است و نهادهای رسانهای و نظارتی باید دقت بیشتری در این زمینه داشته باشند.
نقش آمریکا در جنایت اخیر را چطور تحلیل میکنید؟
از دید جمهوری اسلامی ایران ایالات متحده آمریکا به عنوان حامی رژیم صهیونیستی همواره شریک جنایات این رژیم محسوب میشود لذا دولت آمریکا نیز به نوبه خود باید پاسخگوی جنایتی که علیه نمایندگی دیپلماتیک کشورمان در دمشق رخ داد باشد. با این حال از روند تحولات مشخص است که ایالات متحده به دلیل در پیش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری به سمت تلاش برای توقف جنگ غزه حرکت خواهد کرد چرا که هر روز بر حجم مخالفت افکار عمومی ایالات متحده با حمایت این کشور از جنگ غزه و رژیم اسرائیل افزوده میشود و در نتیجه تنها راه پیش روی دولت آمریکا فراهم کردن زمینه پایان جنگ غزه است.
البته احتمالا دولت آمریکا برای ارائه تصویری موفق از اسرائیل در این جنگ و پیشگیری از نمایش تصویری شکست خورده از سیاست های خود در قبال جنگ غزه تلاشهایی خواهد کرد که یکی از جنبههای احتمالی آن مشارکت در شناسایی و ترور تعدادی از فرماندهان ارشد مقاومت فلسطین خواهد بود با این حال به طور کلی ایالات متحده راهی جز حرکت در مسیر توقف جنگ غزه ندارد.
در پایان بایستی به این نکته اشاره کرد که امروزه منطقه غرب آسیا در شرایط حساسی قرار دارد و دشمن در راستای تحمیل نظم جدیدی به منطقه از تمام ظرفیتهای سخت و نرم خود در قالب جنگ ترکیبی علیه جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران استفاده میکند؛ طبیعتاً در چنین شرایطی آحاد مردم و خاصه نخبگان دارای تریبون بایستی با دقت نظر در تحولات به شکل آگاهانه به این مسائل و تحولات نگاه کرده و به این واقعیت باور داشته باشند که سیاست گذاران جبهه مقاومت در چهارچوب سیاست قطعی انتقام سخت در پی دشمن بوده و هستند و همانگونه که پیشتر ضربات جدی را به دشمن در عرصههای گوناگون وارد کردهاند اینبار نیز با لحاظ تمام جنبهها خصوصاً منافع ملی در وقت و زمان مناسب سیلی ویرانگری را به پیکره رژیم صهیونیستی وارد خواهند کرد.