معمولیهای خشمگین!: نگاهی به ریشه های شکل گیری خشونت سیاسی
بدون شک ماجرای سرقت گردنبند طلای کاپیتان اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان از پرحاشیهترین خبر فضای مجازی ایران در طول هفته گذشته بود!
البته خبر سرقت و کلیپ مربوط به صحنه وقوع آن، تنها یکی از دهها خبر پربازدید بود و بخش اصلی و محوری ماجرا واکنشهای پس از اعلام شناسایی و دستگیری سارقان است؛ زیرا بلافاصله پس از اعلام خبر در رسانهها، برخی کاربران فضای مجازی با مقایسه سرعت رسیدگی به این پرونده از پیگیری نکردن جدی و سریع پروندههای شهروندان عادی و معمولی انتقاد کردند!
برای نمونه یک کاربر نوشت: «ماجرای دزدی گردنبند... و گوشی دختر... این پیام رو به دزدها میده که برید سراغ مردم عادی! سراغ سلبریتیها بیایید زود میگیریمتون!»
تحلیل محتوای صدها پیام منتشر شده در واکنش به این ماجرا نشان از وجود حس تبعیض در بخشی از افکار عمومی کشورمان دارد و ماجرای سادهای، مانند دستگیری زودهنگام سارق گردنبند یک سلبریتی میتواند موجب خشم آنها شود!
فارغ از صحت و سقم برداشت این قبیل افراد، باید این نوع واکنشها را زنگ هشداری در رابطه با افزایش حس تبعیض در جامعه در نظر گرفت که بیتوجهی به آن میتواند هزینههای سنگینی را برای کشور و جامعه به همراه داشته باشد.
از نگاه علمی و جامعهشناسانه، «تبعیض» یا «Discrimination»موقعیتی است که افراد در برابر نقشها و موقعیتهای برابر از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار میشوند و برخی بر دیگران و بدونِ برتری داشتن، برتری داده میشوند.
با توجه به این تعریف، احساس تبعیض را میتوان مهمترین محرک بروز نارضایتی و ناآرامی هر جامعهای در نظر گرفت و به همین دلیل نیز جامعهشناسان یکی از راهکارهای مقابله با ناآرامیهای اجتماعی را ممانعت از شکلگیری احساس تبعیض در جامعه میدانند. بدون شک نقش رسانهها در ایجاد و تقویت حس تبعیض در جامعه انکارپذیر نیست؛ چرا که رسانهها اعم از رسانههای خبری، فرهنگی و هنری نقش کلیدی در ذهنیتسازی و ادراکسازی در سطح افکار عمومی جامعه دارند.
برای نمونه، چند سریال تلویزیونی و شبکه خانگی را میتوان یافت که به جای نمایش تجملات افراطی، نمایشگر سبک زندگی عادی مردم و مشکلات روزمره آنها باشند؟! یا چرا در حالی که افکار عمومی دغدغه افزایش روزمره گوشت مرغ، برنج و دیگر ضروریات زندگی را دارند، رسانهها سرقت یک گردنبند 250 میلیونی را برجسته میکنند؟!
البته تمام حس تبعیض القا شده به جامعه ماحصل فعالیت رسانهها نیست و بخش قابل توجهی از آن برآیند سیاستگذاریهای غلط شهری و خدماتی است؛ برای نمونه سیاست جداگزینی مکانی مسئولان و مدیران یا ایجاد خطهای ویژه در خیابان و اعطای امتیازات ویژه به برخی از افراد خود زمینهساز تبدیل شدن ذهنیت تبعیض به عینیت شده است.
البته دشمن هم به خوبی از این خطای مسئولان ما بهره برده و تولیدات محتوایی رسانههایی مانند ایران اینترنشنال یا بیبیسی به خوبی این واقعیت را نشان میدهد که جریان رسانهای دشمن به صورت ویژه بعد از حوادث آبان ماه 1398 در تلاش برای تحریک حس تبعیض و محرومیت نسبی در جامعه ماست و این جریان تلاش میکند در قالبهای مختلف نظام و ارزشهای حاکم در جامعه را تبعیضآمیز جلوه داده و راه عبور از تبعیض را عبور از نظام و ارزشهای فعلی معرفی کند.
از این رو برای خنثیسازی توطئه دشمن و در گام دوم انقلاب باید از بین بردن قواعد، قوانین و حتی رویههای تبعیضآمیز بیش از هر زمانی در دستور کار قوای سهگانه و تمام دلسوزان حقیقی کشورمان قرار گیرد.