اثر شترمرغ ! / پیامدهای بی توجهی به افکار عمومی
حال و احوال افکار عمومی کشور چطور است؟! در ماهها و هفتههای گذشته این پرسش و پاسخ به آن، یکی از مهمترین اولویتهای پیش روی مدیران و سیاستگذاران دلسوز کشور بوده است؛ چرا که حواشی مجازی و حقیقی شکل گرفته در رابطه با موضوعاتی مانند بحران قره باغ و اعتراضات تجزیهطلبها، پیشنویس قرارداد 25 ساله ایران و چین، ادعاهای رئیس بنیاد مستضعفان، طرح ادعای گشایش اقتصادی، واگذاری خودروهای دنا پلاس به نمایندگان مجلس و مطالبه خودروی شاسی بلند از سوی یکی از آنها و صدها ترند و هشتگ کوچک و بزرگ فضای مجازی دیگر حکایت از این واقعیت دارد که حال و روز نظام مدیریت افکار عمومی کشور آنچنان که باید خوش نیست و افکار عمومی عملاً به حال خود رها شدهاند!
از مرور حوادث و وقایع اخیر میتوان نتیجه گرفت، در چنین شرایطی و در میانه جنگ نرم بیش از آنچه به نظر میرسد، کشور نیازمند باز طراحی سازوکار مدیریت افکار عمومی خود است. البته شاید عجیب به نظر برسد، اما هنوز هم میتوان مدیران و مسئولانی را یافت که توجهی به حوزه افکار عمومی نداشته و هر از گاهی با طرح عمومی موضوعات و وعدههایی مبهم، افکار عمومی را به سخره گرفته و آن را بی اهمیت جلوه میدهند؛ البته بد نیست بدانید که از منظر علم مدیریت این رویکرد اثر شترمرغ یا «Ostrich effect» نامیده میشود!
دلیل این نامگذاری یک باور قدیمی در مورد شترمرغ است که بر مبنای آن هرگاه شترمرغ از چیزی بترسد، سر خویش را زیر خاک فرو میبرد، یعنی از برخی مسائل چشمپوشی میکند هر چند که این رویکرد میتواند به قیمت جان وی تمام شود.
این اصطلاح نخستین بار در سال ۲۰۰۶ مطرح شد، آن هم پس از اینکه پژوهشگران در جریان مطالعه رفتار سرمایهگذاران بازار بورس به این نتیجه رسیدند که وقتی بازار در وضعیت نامطلوبی قرار میگیرد، بسیاری از سهامداران از بررسی مداوم اخبار بازار و وضعیت سرمایهشان خودداری میکنند.
بدون شک، امروزه وضعیت افکار عمومی و نوع سوگیریهای عامه مردم در رابطه با مسائل مبتلابه کشور و منطقه نقشی کلیدی در سرنوشت نهایی سیاستها و برنامههای کلان دولت و نظام اسلامی کشورمان دارد؛ چرا که همسو بودن افکار عمومی با سیاستهای مطلوب حاکمیت، علاوه بر تقویت مشروعیت و مقبولیت سیاستها، زمینه همراهی و همکاری بدون چالش و اصطکاک آحاد مردم در پیشبرد طرحها و برنامههای مد نظر حاکمیت را فراهم میکند. با مرور تجربیات امنیت ملی دیگر کشورهای توسعهیافته میتوان دریافت که مسئله مدیریت کارآمد و مؤثر افکار عمومی نه تنها یک موضوع تشریفاتی نیست؛ بلکه یکی از پایههای امنیت ملی به شمار میآید؛ به همین دلیل در این قبیل کشورها پیش از طراحی و اجرای هر نوع سیاست خرد و کلان، پایش افکار عمومی در دستور کار مسئولان قرار میگیرد تا از این طریق سطح و میزان اقبال و همراهی افکار عمومی با آن سیاست تخمینزده شده و از بروز اصطکاک بین خواست مطلوب حکومت و ملت در مرحله طراحی و اجرای طرحها و برنامههای ملی جلوگیری شود.
لذا با توجه به آنچه بیان شد، اگر به دنبال راهکار عملیاتی برای رفع این مشکل در کشور باشیم، بدون شک اولین گام آموزش و توجیه مسئولان خرد و کلان در رابطه با ماهیت افکار عمومی و چرایی اهمیت آن است. در گام دوم ضروری است که پیش از طراحی هر سیاست، دادههای روزآمد حاصل از نظرسنجیها و افکارسنجیهای معتبر مراکز پژوهشی و مطالعاتی کشور در دسترس مدیران و سیاستگذاران قرار گیرد تا مهندسی طرحها و برنامهها مطلوب و مورد نیاز کشور به گونهای صورت پذیرد که کمترین اصطکاک با افکار عمومی را به همراه داشته باشد.