«دکتر مسعود پزشکیان» رئیسجمهور منتخب کشورمان در نخستین کنشورزی سیاست خارجی خود طی مکاتبهای با «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان بر تداوم حمایتهای دولت جدید کشورمان از مقاومت تأکید کرد. این پیام که به نوبه خود نشان از هوشمندی رئیسجمهور منتخب در فهم عوامل مؤثر بر حفظ همگرایی بین نهادی و پیشبرد منافع ملی کشورمان دارد، فرای اعلام رویکرد دولت آینده در حوزه سیاست خارجی و خاصه مسئله مهم نحوه تعامل و پیوند آنچه رابطه دیپلماسی و میدان خوانده میشود، شرایط مساعدی را برای افزایش وفاق و همدلی در عرصه داخلی فراهم کرد.
حال با توجه به اهمیت واکاوی مفهوم مورد اشاره و نظر به پژوهشها و تألیفات گوناگونی که نگارنده در حوزه بررسی تجربیات پیوند میدان با دستگاه سیاست خارجی کشورهایی، مانند ایالات متحده آمریکا، انگلیس، روسیه و چین انجام داده است، ضروری است در آستانه تشکیل دولت چهاردهم چرایی اهمیت پیوند و هماهنگی دیپلماسی و میدان بررسی و واکاوی شود.
بدون شک، عرصه روابط بینالملل، عرصهای پیچیده و چندلایه است که در آن بازیگران با اهداف و منافع متضاد در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند. در این میان، «دیپلماسی» و «میدان» دو ابزار مهم در پیشبرد سیاست خارجی کشورها هستند. این دو ابزار، در عین تفاوتهای ظاهری، در عمل مکمل یکدیگر بوده و میتوانند در تعامل با یکدیگر، اثربخشی سیاست خارجی را به حداکثر برسانند.
دیپلماسی به منزله هنر مذاکره و تعامل مسالمتآمیز، با هدف حل و فصل اختلافات، پیشبرد منافع ملی و ایجاد روابط دوستانه با سایر کشورها به کار گرفته میشود. دیپلماسی چه در قالب مذاکرات رسمی و چه در قالب دیپلماسی عمومی، میتواند ابزاری برای ایجاد اعتماد، کاهش تنشها و پیشگیری از وقوع درگیریها استفاده شود. برای نمونه، مذاکرات هستهای ایران و گروه 5+1 نشان داد، چگونه دیپلماسی میتواند به حل و فصل اختلافات پیچیده و دستیابی به توافقات پایدار کمک کند.
در مقابل مفهوم «دیپلماسی»، مفهوم «میدان» به عرصه قدرتنمایی و اعمال نفوذ اشاره دارد. در این عرصه، کشورها با استفاده از ابزارهای سخت و نرم، در پی تغییر موازنه قدرت به نفع خود و تأمین منافع ملیشان در سایه آن هستند. این قبیل ابزارها میتوانند شامل حمایت از گروههای نیابتی، عملیات اطلاعاتی، اعمال تحریمهای اقتصادی و حتی مداخله نظامی باشند. برای نمونه، مداخله نظامی روسیه در سوریه نشان داد چگونه میدان میتواند به مثابه ابزاری برای حفظ منافع ملی و تغییر موازنه قدرت در یک منطقه استفاده شود.
با این حال، دیپلماسی و میدان نباید دو مقوله متضاد و جدا از هم در نظر گرفته شوند؛ چرا که رابطه این دو از سه جنبه ذیل قابل توجه است:
دیپلماسی پیشنیاز میدان: در بسیاری از موارد، دیپلماسی پیشنیاز میدان است. به عبارت دیگر، کشورها ابتدا سعی میکنند از طریق مذاکره و گفتوگو به اهداف خود دست یابند؛ اما در صورتی که دیپلماسی به نتیجه نرسد، ممکن است به استفاده از ابزارهای میدانی روی آورند.
میدان پشتوانه دیپلماسی: در برخی موارد، میدان میتواند پشتوانه دیپلماسی باشد. به عبارت دیگر، کشورها با نشان دادن قدرت و توانایی خود در میدان، میتوانند در مذاکرات دیپلماتیک دست برتر را داشته باشند.
دیپلماسی ابزار مدیریت میدان: در برخی موارد، دیپلماسی میتواند ابزاری برای مدیریت میدان باشد. به عبارت دیگر، یک کشور میتواند با استفاده از دیپلماسی، از تشدید تنشها در میدان جلوگیری کرده و به سمت حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات حرکت کند.
همانگونه که مشخص است این دو مفهوم در عمل مکمل یکدیگر عمل میکنند و در نتیجه میتوانند در تعامل با یکدیگر، اثربخشی سیاست خارجی را به حداکثر برسانند. دیپلماسی میتواند به مثابه پیشنیاز میدان عمل کند، به این معنا که کشورها ابتدا تلاش میکنند از طریق مذاکره به اهداف خود دست یابند و در صورت موفق نشدن، به ابزارهای میدانی متوسل شوند. از سوی دیگر، میدان میتواند پشتوانه دیپلماسی باشد. نمایش قدرت و توانایی در میدان، میتواند در مذاکرات دیپلماتیک دست برتر را به کشورها بدهد و آنها را در موقعیت بهتری برای چانهزنی قرار دهد.
خوشبختانه، تاریخ و تحولات معاصر، نمونههای فراوانی از ارتباط دیپلماسی و میدان را به ما نشان میدهد. برای نمونه، در جنگ سرد، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در عین رقابت در میدان، از دیپلماسی برای جلوگیری از وقوع جنگ هستهای استفاده میکردند.
همانگونه که در کتاب «دیپلماسی نفوذ» به تفصیل توضیح دادهام، در جریان تهاجم ائتلاف نظامی ایالات متحده به عراق در سال 2003 میلادی و حداقل برای حدود یک دهه و به شکل مستقیم پرونده نحوه مدیریت پرونده عراق در اختیار وزارت دفاع ایالات متحده یا همان پنتاگون معروف بود؛ پس از آن نیز تا به امروز پنتاگون که از آن میتوان به عنوان نماد میدان در عرصه سیاست خارجی آمریکا یاد کرد، نقش پر رنگی در نحوه پیشبرد دیپلماسی کاخ سفید در قبال این کشور داشته است.
در تحولات معاصر نیز، میتوان به نمونههایی چون مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 اشاره کرد. در این مذاکرات، ایران با نشان دادن قدرت و توانایی خود در میدان، توانست در مذاکرات دیپلماتیک امتیازاتی کسب کند.
در نتیجه، دیپلماسی و میدان را باید دو روی یک سکه در سیاست خارجی در نظر گرفت؛ لذا استفاده هوشمندانه و همزمان از این دو ابزار، میتواند به هر کشوری در دستیابی به اهداف خود در عرصه بینالمللی کمک کند. در دنیای پیچیده و پویای امروز و بنا بر تجربیات جهانی، کشورهایی که بتوانند تعادل مناسبی بین دیپلماسی و میدان برقرار کنند، در پیشبرد منافع ملی خود موفقتر خواهند بود.
در پایان امید است هوشمندی رئیسجمهور منتخب کشورمان در فهم ضرورت و اهمیت پیوند دو عرصه میدان و دیپلماسی بتواند بیش از پیش زمینه تفاهم و همکاری بین نهادی در کشور را در راستای تأمین منافع ملی در سطح منطقهای و فرامنطقهای فراهم کند.
منبع: هفته نامه صبح صادق