وبگاه رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

وبگاه رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

پست الکترونیکی : NavidKamali.ir@iran.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه سیاست می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند! 

البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای سیاسی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه سیاست آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان «ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به سیاست بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه سیاست داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست. 

دیپلماسی ایرانی

برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل سیاسی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در سیاست های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم سیاسی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان سیاسی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد سیاست‌های انزواگرایی، حمایت‌گرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه سیاست عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوری‌خواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای سیاست های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد! 

در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و سیاسی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پرونده‌های پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۰
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ نوید کمالی: رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دیدار چهارشنبه هفته گذشته با جمعی از استادان و اعضای هیئت های علمی دانشگاه‌ها با اشاره به جنجال اخیر رسانه های بین المللی و بعضا داخلی در مورد اظهارات جدید دونالد ترامپ در رابطه با ابراز تمایل به شروع مذاکرات با کشورمان و نفی پروژه آمریکایی-صهیونیستی «تغییر نظام» توسط این مقام آمریکایی، با اشاره به هوشیاری ایران در مقابل این فریب و توطئه جدید آمریکا از این اظهارات به عنوان «تاکتیک مذاکره در سایه‌ راهبرد فشار» یاد کردند که نشان از اهمیت آگاهی مسئولین و آحاد افکار عمومی کشور در مورد آن دارد.

ماجرای شروع جنجال های اخیر به سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ژاپن باز می گردد زیرا پیام های این رویداد بیش از یک سفر دیپلماتیک عادی در سطح جهان دنبال و شنیده شد و موجی از واکنش ها را در کشور ما و بلکه در سطح منطقه برانگیخت که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

ماجرا از این قرار است که ترامپ در سفر خود به ژاپن علاوه بر پیگیری عقد قراردادهای بزرگ نظامی و اقتصادی گریزی نیز به مسائل مهم منطقه ای زده و از سفر پیش روی شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به کشورمان استقبال کرد و حتی بنا بر گزارش رسانه های ژاپنی از آبه درخواست کرد که هر چه سریعتر برای میانجیگری میان آمریکا و ایران به تهران سفر کند.

در همین ارتباط حتی روزنامه واشنگتن‌پست با تایید این اظهارات مدعی شده است که ترامپ با اشاره به آنچه "روابط خوب ژاپن با دشمنان آمریکا در غرب آسیا" خوانده شده که از تلاش‌های تلاش نخست وزیر ژاپن برای باز کردن باب گفتگو با ایران حمایت کرده است.

اما در بین این اظهارات ترامپ آنچه بیش از همه مورد توجه رسانه های بین المللی و همچنین داخلی قرار گرفت تاکید او بر عدم پیگیری سیاست براندازی یا Regime Change علیه کشورمان بود که البته این اظهارات دقیقا عکس آن چیزی است که پیشتر بصورت رسمی توسط ترامپ و سایر مقامات آمریکایی علیه کشورمان مطرح می شد زیرا اخیرا نیز ترامپ در یک سخنرانی عمومی از کشورمان به عنوان "ملت ترور" یاد کرده و از لزوم برخورد با کشورمان سخن گفته بود.

اما حال ترامپ در یک چرخش نمایشی با رد کردن گزینه تغییر نظام علیه کشورمان و ترغیب شینزو آبه به میانجگری فی ما بین تهران و واشینگتن فصل جدیدی را در تاریخ دو کشور گشوده است هر چند که عمر این باب جدید می تواند کمتر چند روز تا چند هفته باشد همانگونه که رویکرد مشابهه ترامپ با کره شمالی جز چند شوی تبلیغاتی دوام و نتیجه چندانی نداشت! با این حال برای درک ابعاد این چرخش «ضد ایرانی ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر آمریکا» لازم است که نگاهی دقیق تر به چرایی وقوع این تحولات داشته باشیم.

برای درک موقعیت کنونی باید توجه داشت که فصل جدید تنش و بحران در روابط  ایران و آمریکا از ۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری و اعلام خبر اعزام یک ناو هواپیمابر و شماری بمب‌افکن  به منطقه خلیج فارس توسط جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید آغاز گردید. 

بولتون که می توان از او به عنوان ضد ایرانی ترین عنصر هئیت حاکمه آمریکا یاد کرد این اقدام را در راستای واکنش به «نشانه‌های نگران‌کننده و تنش‌آفرین» موجود علیه منافع منطقه ای آمریکا و متحدانش اعلام کرد و تاکید کرد که ایجاد تهدید علیه منافع آمریکا با واکنش جدی این کشور روبرو خواهد شد البته وی بر این نکته نیز تاکید داشت که آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست هر چند که ظاهر و محتوای اظهارات او و سایر مقامات آمریکایی تصویری کاملا متفاوت را به مخاطبین جهانی ارائه می داد تا جایی که حتی در شبکه های مجازی آمریکا، مخالفین جنگ شروع به ایجاد کمپین های ضد جنگ با ایران کردند که البته با استقبال مالیات دهندگان آمریکایی نیز روبرو شد.

اظهارات جنگ افروزانه و ضد امنیتی بولتون اگر چه هیچ سند و منبع قابل اعتنایی نداشت اما تحرکات منطقه ای مقامات آمریکایی و اخبار ضد و نقیض از اعزام نظامیان آمریکایی به منطقه بر حساسیت این اظهارات افزود آنهم در شرایطی که هم زمان با این تحولات تعدادی کشتی بین المللی از جمله چند نفت کش سعودی در اطراف ساحل فجیره امارات طعمه انفجار و حریق شدند که البته بلافاصله منابع صهیونیستی و آمریکا اعضای جبهه مقاومت با محوریت کشورمان را به عنوان متهم این ماجرا معرفی کردند.

وقوع این حادثه و همچنین حمله پهپادهای یمنی به خطوط انتقال نفت عربستان زنگ خطر ایجاد تنش در تنگه هرمز را که یکی از مهترین شاهراه های انتقال انرژی در جهان محسوب می شود به صدا درآورد زیرا که هر گونه تنش در این تنگه  به عنوان یک تهدید جدی علیه ثبات اقتصادی جهان محسوب می شود از همین رو پس از وقوع این حوادث کشورهای بزرگ جهان بر سطح تلاش‌های خود برای مهار بحران در منطقه افزودند که از جمله این تلاش ها می توان به سفر دیپلماتیک اخیر چندین مقام عالی رتبه منطقه ای و بین المللی به کشورمان اشاره کرد.

با این حال به نظر می رسد که آنچه بیش از همه موجب تغییر رویکرد ترامپ در مواجهه با کشورمان شده است نه فشار قدرت های جهانی بلکه مشاهده سطح بالای اتحاد ملی و آمادگی دفاعی کشورمان در راستای دفع هر گونه تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای علیه منافع کشورمان است.

در واقع برآورد آمریکایی ها این بود که با انتشار خبر اعزام ناو هواپیما بر آبراهم لینکلن و شماری از بمب افکن ها به منطقه کشورمان از موضع سیاسی خود در مقابل زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا عقب نشینی خواهد کرد و وارد عرصه پذیرش شروط 12 گانه ترامپ خواهد شد، اما درست بر خلاف این تصور، دولت در یک اقدام تقابلی اعلام کرد که در نتیجه زیاده خواهی های آمریکا و تشدید تحریم ها دیگر به بخش هایی از توافق هسته ای موسوم به «برجام» پایبند نخواهد بود مگر آن‌که طرف‌های اروپایی طی دو ماه آینده عملا موجب کاهش تحریم‌ها علیه ایران شوند.

این اقدام که با استقبال افکار عمومی کشورمان روبرو شد درست برخلاف انتظار آمریکایی ها نشان از وحدت ملی ایرانیان در مقابل دشمن زیاده خواهشان داشت و به مقامات کاخ سفید اثبات کرد که ماه ها سرمایه گذاری آنها در راستای ایجاد شکاف های سیاسی ، اقتصادی و قومیتی در کشورمان راه به جایی نبرده است.

از این رو به نظر می رسد که ترامپ با مطرح کردن تمایل به انجام مذاکره با ایران و عبور از سیاست براندازی ایران در سفر ژاپن در واقع دست به یک تغییر تاکتیک در جهت بر هم زدن صفوف متحد و فشرده ملت ایران در مقابل آمریکا زده است زیرا پس از انتشار این خبر بلافاصله شاهدیم که برخی از لیدرهای سیاسی همسو با جریانات غربگرا با تقدیس این اظهارات در بستر فضای مجازی از شروع مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و رد آن را فرصت سوزی و ضد منافع ملی بر شمرده اند!

طبیعتا همزمان با طرح مطالبه پذیرش درخواست ترامپ و قبول مذاکره با آمریکا از سوی جریان غربگرا، احتمال می رود که مافیای اقتصادی همسو با این جریان در راستای مساعد سازی فضای روانی جامعه دست به تلطیف شرایط اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در بازار نمایند تا این تصور واهی در بخشی از افکار عمومی شکل گیرد که تداوم این شرایط مشروط به قبول مذاکره با آمریکاست آنهم در شرایطی که همه به خوبی می دانند که مذاکره با آمریکا بدلیل بدعهدی های هئیت حاکمه فعلی این کشور آنهم در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب نهی شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که در نهایت هدف جریان غربگرا از استقبال از ایده جدید ترامپ مبنی بر حل و فصل تنش از طریق مذاکره مستقیم چیزی جز گره زدن معیشت عمومی به مذاکره و تحمیل هزینه مخالفت با آن به رهبری نیست. حال آنکه ترامپ با این حربه قصد بر هم زدن وحدت ملی و در نهایت اقدام در راستای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد تا از این طریق علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی مانع از رشد و گسترش اسلام اصیل انقلابی در جهان تحت سلطه غرب گردد.

از این رو با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با جمعی از اساتید لازم است که آحاد مردم و مسئولین و البته رسانه ها و فعالین رسانه ای جبهه انقلاب نسبت به این توطئه جدید آمریکایی ها هوشیار باشند و با باز خوانی تاریخچه بدعهدی های آمریکا مانع از پیشبرد اهداف این توطئه توسط جریان غربگرا گردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۳
روابط عمومی

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / نوید کمالی : طی روزهای گذشته و پس از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس ، وقوع حادثه آتش سوزی در بندر فجیره و شلیک موشک کاتیوشا به منطقه سبز بغداد ، رسانه های مهم و برجسته خبری جهان بخش مهمی از توجه خود را معطوف به تحولات غرب آسیا و گمانه زنی در مورد وقوع تنش احتمالی در این منطقه کرده اند اما در بین صدها مقاله ای که ناکنون در خروجی این رسانه قرار گرفته است مقاله جدید "مکس بوت" مقاله نویس برجسته واشینگتن پست دارای نکات مهم و قابل تاملی است که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
بوت که عضو ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین نویسنده کتاب "جاده ای که انتخاب نشد" است در مقاله خود با عنوان "جنگ با ایران مادر همه باتلاق ها است" به بررسی احتمال وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا پرداخته و گزینه های نظامی دو طرف را در کنار سرنوشت احتمالی ایران بعد از جنگ احتمالی را مورد بررسی قرار داده است.
وی پس از افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع زد و خورد بین قوای ایرانی و آمریکایی در مقاله خود می نویسد: هفته گذشته را صرف بررسی توانمندی نظامی ایران کردم و هیچ گزینه نظامی سرنوشت سازی و کم هزینه ای را برای آمریکا -در عرصه مقابله با ایران- ندیدم! در عوض جنگ با ایران را مادر همه باتلاق ها دیدم، جنگی که جنگ عراق در برابر آن مثل آب خوردن است!


وی سپس با مقایسه تجهیزات نظامی و انسانی ایران و آمریکا بر این نکته تاکید می ورزد که فارغ از تجهیزات پیشرفته دریایی و هوایی آمریکا، در نبرد زمینی ارتش این کشور هیچ گزینه واقعی و قابل اعتنائی در برابر ایران ندارد  از سوی دیگر ارتش آمریکا برای تسلط بر ایران به 1.6 میلیون نظامی نیازمند است که این رقم چیزی بیش از دو برابر نیروهای وظیفه ارتش آمریکا در حال جاضر است.
وی حتی کسب توفیق در مهار ایران را نیازمند تداوم بخشی به سیاست تثبیت قوای نظامی پر شمار در ایران و منطقه می داند که این گزینه هم بصورت طبیعی منجر به تحمیل تلفات سنگین نظامی و انسانی به ارتش آمریکا خواهد شد که در نتیجه آن هزینه مالی بالا و کمرشکنی به دولت آمریکا تحمیل خواهد شد!
مکس بوت در ادامه با اشاره به گزارش سال 2011 مرکز ارزیابی استراتژیک و بودجه ای آمریکا (CSBA)، پاسخ ایران به هرگونه تجاوز نظامی آمریکا را در قالب گزینه هایی از جمله حملات نامتقارن توسط موشک ، زیردریایی ، پهباد ، حملات سایبری و حتی بهره گیری از ظرفیت های گروه های مقاومت علیه منافع آمریکا متصور شده و نتیجه گرفته که آمریکا برای دفع و مقابله با این حملات نا متقارن فعلا چاره مشخص و موثری ندارد.
این تحلیل گر شناخته شده آمریکایی با تاکید بر بهانه تکراری دولتمردان امریکا در مورد برنامه هسته ای کشورمان به برآوردهای اطلاعاتی موجود اشاره کرده و مدعی شده که هر گونه حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر چهار ساله در پیشرفت برنامه هسته ای کشورمان می شود در حالی که "برجام" به تنهایی زمینه ساز تاخیر 15 ساله ایران در پیشبرد برنامه هسته ای شده است لذا بوت در نتیجه گیری خود بر این نکته اصرار می ورزد اگر هدف دولت آمریکا واقعا توقف برنامه اتمی ایران است، کاخ سفید باید به برجام برگردد!
با توجه به این مقاله و همچنین با نظر به سایر تحلیل های منتشر شده در رسانه های مطرح و شناخته شده آمریکایی می توان نتیجه گرفت که فضای تشتت آراء در بین قدرت های سیاسی حاکم بر این کشور هر روز بیش از پیش جدی و جدی تر می شود و طبیعتا اصرار ترامپ بر ایجاد تنش می تواند با تحریک قدرت های بزرگ سیاسی مخالف، زمینه را برای به ناکام ماندن او در انتخابات پیش روی آمریکا مهیا کند از این رو به نظر می رسد که ترامپ نیز خارج از فضای جنگ روانی تمایل چندانی به ورود به تنش با ایران ندارد.
با این حال در فضای جنگ روانی غفلت از کید دشمن آنهم از نوع آمریکایی اش هوشمندانه نیست خصوصا که تجربیات تاریخی مهمی مانند آنچه در خلیج تونکین رخ داد پیش روی ماست لذا در شرایط فعلی بیش از از هر چیر بایستی بر تقویت بنیه دفاعی و وحدت ملی تاکید کرد و با ستون های پنجمی که در قالب رسانه قصد ایجاد تفرقه و فشار داخلی را دارند –مانند ماجرای اخیر نشریه صدا - بدون اغماض برخورد کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۹
روابط عمومی