وبگاه رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

وبگاه رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

پست الکترونیکی : NavidKamali.ir@iran.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

بعد از ماجرای ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یاران شهیدش افکار عمومی ایران و جهان شاهد وقوع سلسله وار حوادث گوناگونی در سطح ایران و منطقه بود. اما در بین همه آنها، فعال شدن مکانیسم ماشه توسط طرف‌های اروپایی باقی مانده در برجام بود که اکنون به سرخط تحلیل های رسانه های مطرح جهان بدل شده است. با توجه به تاثیرگذار بودن تحولات سیاسی بر اقتصاد و معیشت عمومی حال این سوال در افکار عمومی کشور مطرح شده است که مکانیسم ماشه چیست و چه تاثیری بر زندگی آنها خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به ساز و کار حل اختلاف توافق هسته ای معروف به برجام یا JCPOA  داشته باشیم.

 

مکانیسم ماشه

مکانیسم ماشه یا SnapBack  همان «ساز و کار حل اختلافات» یا dispute mechanism است که جزئیات آن در بند‌های ۳۶ و ۳۷ این توافق بین المللی ذکر شده است، در این بندها مسائل مربوط به حل و فصل اختلاف میان طرف‌های دخیل در توافق هسته که شامل کشورهای ایران، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین یا همان 1+5 است ذکر شده و در صورت بروز هر گونه اختلاف و مناقشه در طول توافق باید به آن مراجعه کرد.

بر اساس این دو بند طرف های توافق در صورت ناکام ماندن فرایند پیش‌برد تعهدات تعهد شده، می‌توانند با فعال کردن مکانیسم ماشه موجب بازگشت خودکار تحریم‌های بین المللی علیه کشورمان شوند. البته در سوی دیگر توافق کشور ما نیز می‌تواند به طور آزادانه فرایند اتمی پیش از برجام را مجددا پیگیری نماید.

بر اساس بندهای 36 و 37 در صورتی که طرف های مقابل کشورمان را به عدم پایبندی اساسی به مفاد توافق هسته‌ای متهم کنند، خواهند توانست این اتهام را به کمیسیون مشترک برجام کشانده و کشورمان را وادار به جلب رضایت طرف‌های شاکی کنند. البته فرصت جلب رضایت به 30 روز محدود شده است و در صورتی که در این زمان رضایت طرف شاکی جلب نشود، پرونده شکایت از کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال خواهد شد.

 

شورای امنیت نیز که شامل پنج عضو دائم و ده عضو غیر دائم است بایستی حداکثر طی یک ماه پس از دریافت پرونده شکایت درباره بازگشت تحریم‌های ایران رأی‌گیری کند.

 

البته باید به این نکته توجه داشت که اعضای دائم این شورا عبارتند از روسیه، چین، آمریکا، فرانسه و انگلیس و با توجه به روابط راهبردی کشورمان با دو کشور روسیه و چین انتظار عمومی بر این است که تصمیمات ضد ایرانی طرف های غربی برجام که از قضا عضو دائم شورای امنیت با وتوی این دو کشور روبرو شود. اما در عمل این انتظار آن‌چنان نزدیک به واقعیت نیست، زیرا کشور‌های غربی عضو برجام در مذاکرات هسته ای ساختار این رأی‌گیری را به گونه‌ای مهندسی کرده اند که امکان وتوی نظرشان درباره تحمیل مجدد تحریم‌ها علیه کشورمان برای روسیه و چین مقدور نخواهد بود.

 

بر اساس مکانیسم ماشه اعضای شورای امنیت به جای رأی‌گیری درباره رفع تحریم‌ها بر سر ادامه رفع تحریم‌ها رأی‌گیری خواهند کرد در این صورت هم طبیعتا نظر طرف های غربی مخالفت با روند ادامه رفع تحریم ها خواهد بود که نتیجه آن چیزی جز بازگشت قطعنامه‌های تحریمی پیشین سازمان ملل متحد علیه کشورمان نخواهد بود.

 

البته طرف های دشمنان کشورمان از جمله ایالات متحده امریکا می کوشند تا دور جدید تحریم ها شامل قرار گرفتن کشورمان در ذیل فصل هفت سازمان ملل متحد باشد.

 

فصل هفت سازمان ملل متحد چیست!؟

عنوان فصل هفت منشور ملل متحد که این روزها زیاد از آن صحبت می شود، چیزی نیست جز «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز» و شورای امنیت در هر زمانی که بخواهد بصورت جدی به پرونده یک کشور رسیدگی کند، آن کشور را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار می‌دهد.

 

اما در بین بندهای متعدد فصل هفت بند‌های ۴۱ و ۴۲ بیش از همه دارای اهمیت هستند. زیرا بر مبنای بند ۴۱ شورای امنیت می‌تواند برای اجرای تصمیمات خود می‌تواند از اعضای ملل متحد درخواست همکاری نماید که بر اساس تعریف این بند این اقدامات ممکن است که شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات لجستیکی زمینی، هوایی و دریایی و حتی قطع روابط سیاسی باشد.

بند ۴۲ فصل هفت نیز شامل استفاده از زور و گزینه نظامی برای مهار کشور و تهدید مورد نظر شورای امنیت است و بر اساس تعریف آن در صورتی که شورا تشخیص دهد که اقدامات پیش‌بینی‌شده در ماده ۴۱ برای مهار تهدید کافی نیست یا نخواهد بود، می‌تواند به وسیله نیروهای نظامی اعضای سازمان ملل متحد برای آنچه حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی خوانده شده وارد عمل شود.

یک نکته جالب اینکه اگر در قطعنامه شورای امنیت، صرفا عبارت قرار گرفتن در ذیل فصل هفت درج شود به صورت همزمان آن کشور شامل بند 41 و 42 یعنی مواجه با تحریم و اقدام نظامی خواهد شد. اما اگر عبارتی مانند ذیل بند 41 فصل هفت در بیانیه اعلام شود صرفا کشور هدف با تحریم روبرو خواهد شد.

 

راهکارهای پیش روی ایران

عملا باید پذیرفت تحریم‌های شورای امنیت نسبت به تحریم‌های گوناگون و چند وجهی آمریکا دارای اهمیت کم‌تری هستند و اگر حتی با نهایی شدن بازگشت تحریم ها هر شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان بازگردد، باز هم توانی در حد تحریم‌های آمریکا نخواهد داشت. لذا نباید با برجسته سازی تحریم‌های احتمالی، اذهان عمومی را مطابق میل برخی جریان ها مشتاق حمایت از مذاکره با شیطان بزرگ کرد.

 

البته در برابر این اقدام غیر اخلاقی سه کشور اروپایی عضو برجام، کشورمان بایستی رسما پنج گام اعلام شده کاهش تعهدات برجامی را به حالت اجرایی در آورده  و بلافاصله غنی‌سازی ۲۰ درصد را آغاز نماید.

 

همزمان کشورمان بایستی تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش داده و روند افزایش ذخایر هسته‌ای را پیگیری نماید. زیرا بر اساس بند سوم توافق هسته ای مصوب مجلس شورای اسلامی دولت کشورمان موظف است که هرگونه عدم ‌پایبندی طرف مقابل را در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغوشده و یا وضع تحریم جدید تحت هر عنوان دیگر را به‌ دقت رصد کرده و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد. به‌طوری‌که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد.

 

پر واضح است که با اجرای این روند و اطلاع رسانی آن در سطح گسترده افکار عمومی غرب علیه تمایل دولت هایشان برای شروع دور جدیدی از تنش فرا منطقه ای بسیج خواهد شد و همزمان دولت های غربی بر مصمم بودن کشورمان برای پیگیری حقوق اساسی هسته ای خود پی خواهد برد که این مسئله می تواند زمینه عقب نشینی آنها از موضع فعلی را فراهم کند. خصوصا به این دلیل که طرف های غربی و خاصه اروپایی تمایلی به شروع رقابت تسلیحاتی گسترده در غرب آسیا ندارند و شروع این دست رقابت ها را زمینه ساز بروز تهدیدات مهلکی علیه امنیت ملی خود ارزیابی می کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۸ ، ۲۳:۳۶
روابط عمومی
خبرگزاری فارس؛ یادداشت میهمان ـ نوید کمالی کارشناس مسائل سیاسی: از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان محبوب ترین و مقتدرترین چهره تاثیرگذار جهان اسلام یاد می شود و برخی وی را همسان مالک بن حارث نخعی یا همان مالک اشتر علی (ع) که شخصیتی شناخته شده در تاریخ صدر اسلام است ارزیابی کرده و در عمل وی را قهرمانی ملی و منطقه ای که نام و یادش در صفحات تاریخ ایران و بلکه جهان اسلام و خاصه تشییع ماندگار خواهد شد معرفی می کنند.

حاج قاسم سلیمانی که ماجرای شهادتش به مهمترین رخداد ایران و جهان اسلام بدل شد، در ظاهر یک شخصیت نظامی است که در کسوت فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیش از دو دهه از عمر با برکت خویش را که برابر با نیمی از عمر انقلاب اسلامی است صرف پیشبرد آرمان های انقلاب اسلامی در پشتیبانی از مستضعفین عالم و مبارزه با استعمار و استکبار کشورهایی از جمله امریکا نمود و در آخرین لحظات عمر نیز در حال پیگیری پیشبرد همین مبارزه مقدس بود که بدست آمریکایی ها به شهادت رسید.

شکی نیست که در یک برداشت باینری، این مختصات شغلی و جایگاه مسئولیتی آنهم در قالب یک فرمانده ارشد نظامی این تصویر را در ذهن مخاطب نا آشنا با شخصیت آسمانی سردار دل ها تداعی می کند که وی بطور قطع بایستی دارای روحیات خشک امنیتی، نظامی داشته باشد اما در عمل و برخلاف این برداشت کلاسیک از شخصیت چهره های نظامی، وی بیش از هر چهره فرهنگی ، سیاسی و حتی نظامی کشور در بین افکار عمومی دارای محبوبیت داشت و امروز حتی پس از شهادتش بر حجم دوستداران او بیش از پیش افزوده شده بطوری که حتی برخی محبوبیت این فرمانده نظامی را در تاریخ ایران کم نظیر و بی سابقه ارزیابی می کنند.
در واقع اگر چه حاج قاسم یک فرمانده نظامی بود اما در عمل شخصیت او بزرگتر از این بود که در چهارچوب یک شغل یا مسئولیت محصور شده و صرفا در همان چهارچوب نقش آفرینی نماید بلکه وی با بهره گیری از شخصیت چند وجهی خود در جبهه جنگ یک فرمانده بی همتای نظامی، در مواجه با رهبران سیاسی منطقه و جهان یک دیپلمات کار کشته و در برخورد با رزمندگان و خانواده های شهدا و توده های مردم یک همدل، همراه و پشتیبان بی بدیل بود بطوری که فرزندان شهداء در حضور و آغوش پر مهر او انعکاسی از پدر شهید خود را مشاهد می کردند و عاشقانه دوستدار سردار بودند و بعد از شهادتش گفتند و نوشتند که گویی دگر بار پدر خویش را از دست داده اند.

پس اگر بخواهیم راز محبوبیت حاج قاسم را بازشناسایی کنیم باید از جنبه های گوناگون این شهید که موجب نفوذ حب و محبت او در قلب های توده های مردم در این سو و آنسوی مرزهای خاکی کشورمان شده مطلع شویم.

اولین مورد از مهمترین و محوری ترین دلایل محبوبیت حاج قاسم مربوط به ماجرای حضور و مبارزه داهیانه و شجاعانه او در برابر داعش و جماعت تکفیری است بطوری که این حضور خالصانه خود زمینه سازی و مشوق حضور داوطلبانه هزاران رزمنده محب اهل بیت(ع) در جبهه مقابله با داعش شد که نتیجه آن را می‌توان در فروپاشی امپراطوری وحشت داعش مشاهده کرد.

در واقع حضور شجاعانه حاج قاسم در عراق و سوریه و متوقف نشدن او در سنگرهای فرماندهی و کنترل جنگ و قرار گرفتن بر فراز خاکریزها و کنترل میدانی صحنه نبرد بود که باعث شد در عمل حاج قاسم به قهرمان بی بدیل رزمندگان جبهه مقاومت و همچنین توده های مردم بدل شود.

اما فرای از این جنبه های حرفه ای حاج قاسم در حوزه فرماندهی جنگ، یک از مهمترین ویژگی های وی حضور موثر در عرصه های اجتماعی بود، بطوری که می توان این ویژگی های شهید را به عنوان تجلی عملی مردمی بودن در معنای صحیح و دقیق آن دانست.

حاج قاسم اگر امروز محبوب دل هاست رازش را باید در مهرورزی و تعامل او با همه اقشار مردم دانست زیرا هر چند یکی از مهمترین مسئولیت های نظام و کشور و انقلاب را بر عهده داشت اما این مسئولیت ها و عناوین و ستاره ها موجب نشد تا از ارتباط با مردم فاصله بگیرد و تنها آنها را از پشت شیشه خودروها بنگرد.

حاج قاسم اگر چه مرد جنگ بود اما می دانست که امروز مهمترین عرصه جنگ با دشمن عرصه جنگ نرم است و برایش تاکید بر اهمیت جنگ نرم صرفا تکرار یک حرف قشنگ نبود و بلکه در عمل از هر فرصتی برای بیان و پیگیری دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و بیدار کردن مسئولین از خواب غفلت بهره می برد.

بطور مثال حاج قاسم سلیمانی در سال  96 و در یک سخنرانی رسمی در جمع ائمه جماعات مساجد با انتقاد بی پرده از برخی روحانیون بی توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی روز اظهار داشته بود: "وقتی یک برادر چند شغله و خسته را امام جماعت یک مسجد می‌کنیم، این فرد چطور می‌خواهد محیط مسجد را حفظ کند؟"

شهید سلیمانی اما نقد خود را محدود به بی توجهی برخی مسئولین فرهنگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نکرده و به نقد جزم‌گرایی در مواجهه با مسائل فرهنگی و اجتماعی که در برخی حوزه های حساس اجتماعی که بیش از همه نیاز به جلب مشارکت عمومی دارد هم می پرداخت: "من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست."

این ویژگی ها و دیدگاه ها در کنار ساده زیستی و عدم ظهور و بروز به عنوان یک چهره سیاسی عرفی و صادق بودن در کلام و روش و منش منجر به این امر شد که سلیمانی در اذهان عمومی به عنوان یک چهره محبوب و قابل اتکا جلوه کند و محبوب قلب ها باشد و این محبوبیت در کنار اقدامات نظامی و راهبردی او در جبهه مقاومت و در کنار سایر ویژگی ها گفته و ناگفته موجب شد تا سرمایه عظیمی تحت عنوان سرمایه اجتماعی اقتدار محور مقاومت خلق شود و سلیمانی به عنوان نماد این اقتدار به محور توجه قلوب همراهان مقاومت اسلامی در مواجهه استکبار بدل گردد.

اما امروز که شهید در بین ما نیست، بر خلاف انتظار دشمن نه تنها این سرمایه و اقتدار ناشی از عملکرد و کردار حاج قاسم در داخل و خارج کشور کاهش نیافت بلکه شهادت او زمینه ساز اجماع ملی و منطقه ای علیه استکبار جهانی و خاصه آمریکای جنایتکار شد و امروز مسئولین بایستی از این سرمایه به خوبی حراست و حفاظت کرده و در بسط آن در حوزه منطقه ای و فرا منطقه ای کوشا باشند.

حادثه غمبار سقوط هواپیمای مسافری، بهانه ای به دست دشمنان حاج قاسم داده است تا با سواستفاده از احساسات جریحه دار شده مردم، کینه خود از راه و میراث این سردار پرافتخار را به نمایش بگذارند. این کینه نه عجیب است و نه غیرمنتظره؛ آمریکا و مزدوران آن از حاج قاسم کم سیلی نخورده اند. او همانقدر که در بین آحاد مردم محبوب است، از سوی دشمنان این مردم، مورد غضب و کینه است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۸ ، ۲۳:۳۶
روابط عمومی

اگر به مرور اخبار تحولات جهان اسلام و غرب آسیا علاقه داشته باشید حتما طی هفته های اخیر اخبار مربوط به تحولات لیبی توجه شما را به خود جلب کرده است، لیبی که بر اساس برآوردهای بین المللی دارای ذخایر نفتی عظیمی به حجم بیش از 48 میلیارد بشکه است و هنوز میدان‌های نفتی زیادی در این کشور مورد بهره برداری قرار نگرفته، این روزها به یکی از محورهای اصلی و البته جدید تحولات سیاسی جهان مبدل شده و به نظر می رسد که تداوم شرایط فعلی این کشور می تواند موجب شروع یک تنش بین المللی جدید و حتی فراگیرتر از بحران سوریه شود که برخی از آن با عنوان خطر جنگ جهانی سوم یاد می‌کنند.
 
متاسفانه با گذشت قریب به 9 سال از سرنگونی نظام دیکتاتوری قذافی این کشور عربی _ آفریقایی حال و روز خوشی ندارد و از یک سو ترکیه و قطر از سوی دیگر امارات، مصر و دیگر کشورهای غربی در حال جدال بر سر سهم خواهی از منابع عظیم نفتی این کشور هستند زیرا عدم وجود یک دولت مقتدر ملی موجب شده تا این‌گونه دست درازی‌ها با مانعی از جانب ملت لیبی روبرو نگردد، البته تمام متجاوزین و غارتگران امروز منابع لیبی از شعارهای زیبا و مخاطب پسندی برای سرپوش گذاشتن بر نیات واقعی خود بهره می‌برند که مهمترین نمونه آن طرح ادعای تلاش برای برقراری امنیت در این کشور نفت‌خیز است.
 
رقابت سلطان و پادشاه!
عربستان و ترکیه که هر یک خود را در جایگاه رهبری جهان اسلام تعریف و تبلیغ می‌کنند در عمل به دو بازیگر منطقه ای مهم در جریان تحولات لیبی بدل شده اند زیرا سرنوشت این کشور را به عنوان بستری تاثیرگذار بر هژمونی آینده خود ارزیابی می کنند.

به همین دلیل نیز بر اساس گزارشات منتشر شده در رسانه های بین المللی، عربستان به «ژنرال حفتر» در ازای اقدام در جهت تصرف طرابلس پایتخت لیبی وعده ارائه ده‌ها میلیون دلار کمک مالی ارائه کرده است. ترکیه نیز مانند تجربه سوریه و عراق در راستای افزایش بازار تحت نفوذ خود و تبدیل شدن به مهمترین قدرت اقتصادی غرب آسیا، برنامه های سرمایه گذاری اقتصادی وسیعی را برای لیبی طراحی کرده است که ارزش آنها بالغ بر 18 میلیارد دلار برآورد می شود. اما از دیدگاه آنکارا برای حفظ منافع ترکیه در لیبی چاره ای جز حفاظت از دولت وفاق ملی مستقر در طرابلس نیست.
 
البته رقابت ترکیه و عربستان به تشکیل دو جبهه مختلف انجامیده و امروز تونس و قطر در صف آنکارا به حمایت از دولت وفاق ملی مشغول اند و ایتالیا، فرانسه و امارت در صف ریاض در حال حمایت از ژنرال حفتر هستند. البته در پی طرح درخواست لزوم تسلیم طرابلس طی ۷۲ ساعت از سوی قوای نظامی ژنرال حفتر، دولت وفاق ملی مستقر در طرابلس رسما از اردوغان و ارتش ترکیه برای ورود لیبی و جلوگیری از سقوط پایتخت این کشور دعوت کرد و با تایید پارلمان ترکیه رسماً پای این کشور به جنگ نظامی در لیبی علیه قوای تحت حمایت عربستان کشیده شد، آن هم در شرایطی که طرح این درخواست و اعلام موافقت اولیه اردوغان با واکنش شدید کشورهایی مختلفی از جمله عربستان، مصر و امارات روبرو شد و حتی این کشورها خواهان مداخله آمریکا برای ممانعت از حضور ترکیه در جنگ داخلی لیبی شدند.
 


تحرکات جدید ترکیه در لیبی
به دلیل فروپاشی نیروی هوایی لیبی در جریان جنگ داخلی این کشور عملا در طول سالیان گذشته، بحران لیبی اغلب یک جنگ فرسایشی زمینی بوده، لذا اولین درخواست دولت وفاق ملی از ترکیه ایجاد پوشش هوایی بر سر طرابلس و ممانعت از نزدیک شدن ستون های نظامی ژنرال حفتر به این شهر است هر چند که در صف مقابل هم جنگنده های مصری و اماراتی در حال حمایت از لشکرکشی ژنرال حفتر به سوی طرابلس هستند.
 
با این حال با توجه به نزدیکی پایگاه هوایی ترکیه در قبرس به لیبی و همچنین تمایل تونس به همکاری با ترکیه و ارائه بستر بهره برداری نظامی از خاک این کشور به نظر می‌رسد که نیروی هوایی ترکیه امکان حضور پررنگی را در عرصه جنگ داخلی لیبی خواهد داشت، هر چند که این مسئله منجر به حضور فعال‌تر کشورهای رقیب در این بحران خواهد شد، آن هم به این دلیل که مصر در مجاورت لیبی قرار داد و امارات هم دارای چندین پایگاه نظامی و لجستیکی در گوشه و کنار آفریقا است و حداقل بر اساس آمار منتشر شده این دو کشور آمادگی رزم بالایی برای ورود به بحران لیبی دارند.

با این حال فارغ از مباحث مربوط به برتری نظامی هر یک از دو طرف ماجرا، یکی از چالش برانگیزترین اقدامات اخیر ترکیه اعزام گروهی از تروریست‌های سوری تحت حمایت خود به طرابلس است که این مسئله به نوبه خود می‌تواند پیامدهای جدی و خطرناکی برای منطقه بحران زده شمال آفریقا به همراه داشته باشد.
 
همه چیز مربوط به نفت نیست!
شکی نیست که منابع نفتی عظیم لیبی یکی از مهمترین دلایل مداخله کشورهای مختلف در بحران این کشور است اما این بحران یک جنبه برجسته دیگر هم دارد که اهمیت آن برای برخی طرف ها از مسئله انرژی کمتر نیست.
 
ریشه اختلاف ترکیه و عربستان به تفاوت نگاه و ایدئولوژی حاکم بر آنها بر می گردد، زیرا دولت ترکیه خود را میراث دار اخوان مسلمین می داند و با همراهی قطر سعی در حمایت از دولت وفاق ملی لیبی دارد، اما در مقابل امارات و مصر که هر دو به شدت از قدرت‌گیری اخوان المسلمین در شمال آفریقا واهمه دارند و با همراهی عربستان در صدد ریشه کن کردن این تهدید ایدئولوژیک علیه منافع خود هستند و در این بین نگرانی ژنرال سیسی رئیس جمهور مصر، بیش از همه است. زیرا وی شخصا با کودتایی علیه اخوان المسلمین به قدرت رسید و قدرت گیری جریان اخوان در مرزهای غربی این کشور و تکیه زدن آنها بر منابع نفتی عظیم لیبی می‌تواند آینده حکومت نظامی مصر را با تهدید و چالش جدی روبرو کند.
 


اروپا و بحران لیبی
طرف های اروپایی و به طور خاص فرانسه و ایتالیا که از گذشته دارای روابطی نزدیک با لیبی بوده‌اند امروز با همراهی جبهه سعودی در تلاش برای سرنگونی دولتی هستند که فعلا از منظر سازمان ملل متحد به عنوان دولت رسمی لیبی شناخته می‌شود. اما با این تفاوت که این دو کشور اروپایی ترجیح می‌دهند که شخصا داعیه دار حضور نظامی در لیبی نباشند و ناتو به عنوان نماینده نظامی اتحادیه اروپا در این بحران مداخله کند. هرچند که این مسئله با یک چالش جدی به نام ترکیه روبرو است، زیرا ترکیه رسما از اعضای ناتو به شمار می‌رود اما به نظر نمی‌رسد که در شرایط فعلی آنکارا مایل باشد تا بر خلاف سیاست های فعلی خود در قبال طرابلس با ناتو همکاری کند.
 
همچنین آلمان به عنوان یکی از مهمترین کشورهای اروپایی عضو ناتو علاقه ای به مداخله نظامی در بحران لیبی ندارد و بیشتر بر پیگیری فرایند حل و فصل سیاسی تاکید می ورزد. با این حال در صورت جدی شدن بحران لیبی و حضور نظامی ترکیه در این کشور دور از ذهن نیست که قدرت های نگران اروپایی مستقلاً برای حفظ منافع استراتژیک خود در لیبی وارد عمل شوند و شعله های جنگی فراگیر در آن منطقه شکل گیرد.
 
بازی دوگانه قدرت های بزرگ
روسیه هر چند در شرایط فعلی از طریق نیروهای ویژه خود موسوم به «گروه واگنر» از نیروهای ژنرال حفتر حمایت می کند. اما در عمل تمایلی به پایان تنش در لیبی ندارد، زیرا در صورت حاکم شدن ثبات بر این کشور امکان صادرات گاز لیبی به اروپا فراهم خواهد شد و این مسئله نفوذ روسیه بر اروپای نیازمند انرژی را تا حدود زیادی کاهش خواهد داد. لذا به نظر می‌رسد که تا حد امکان مسکو مایل به تداوم بحران در لیبی است.
 
واشنگتن نیز در شرایط فعلی عملا در مقابل ترکیه قرار دارد. اما به جای درگیری مستقیم تلاش می‌کند تا با تحریک قبرس و یونان، آزادی عمل ترکیه برای مداخله نظامی در بحران لیبی را تا حد امکان کاهش دهد. با توجه به آنچه بیان شد بحران لیبی عملا در حال تبدیل شدن به یکی از پیچیده ترین بحران های تاریخ معاصر آن منطقه است، که این مسئله می‌تواند زمینه وقوع یک تنش خون‌بارتر و گسترده تر نسبت به بحران سوریه را بیش از پیش مهیا کند. لذا از هم اکنون بازیگران منطقه ای بایستی خود را برای مواجهه با چالش امنیتی و اقتصادی متعدد ناشی این بحران خود ساخته آماده کنند.


یادداشتی از : نوید کمالی -  تحلیلگر راهبردی حوزه رسانه و دیپلماسی

این یادداشت با عنوان "نگاهی به تحولات اخیر لیبی ائتلاف های منطقه ای از جان لیبی چه می خواهند؟" پیشتر در راسخون منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۲۰:۴۱
روابط عمومی

در میان صدها و بلکه هزاران واقعه‌ای که هر روز در سطح جهان به وقوع می‌پیوندد و انتشار خبرش توجه کاربران را به خود جلب می‌کند، کمتر پیش می‌آید یک خبر واحد به ترند بین‌المللی یا محور توجه اذهان عمومی جهان بدل شود و برای یک مدت طولانی در همین جایگاه باقی بماند، مگر آنکه آن خبر یا رخداد در منظر افکار عمومی جهان اهمیت بالایی داشته باشد و مردم آن رخداد را مهم و بر زندگی و آینده خود تأثیرگذار ارزیابی کنند.


برای نمونه واقعه ۱۱ سپتامبر یا اعلام ظهور و سقوط حکومت تروریستی داعش از جمله رخدادهایی بود که در تمام کشورهای جهان به صورت ویژه به آن توجه کردند؛ زیرا بر همگان آشکار بود که عواقب و آثار مربوط به این رخدادها به یک حوزه خاص جغرافیایی محدود نیست.

از این رو در ماجرای تروریستی اخیر که به شهادت سردار رشید سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یارانش به دست نظامیان تروریست آمریکایی منجر شد، پس از اعلام و تأیید رسمی خبر آن با توجه به ابعاد فرا منطقه‌ای این حادثه تروریستی شاهد بودیم موجی از توجه افکار عمومی جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین پیرامون این موضوع شکل گرفت؛ اما نه به این صورت که صرفاً عبارت Qasem Soleimani به ترند و موضوع بحث و تبادل نظر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کاربران بین‌المللی تبدیل شود؛ بلکه همراه با عبارات مربوط به نام شهید، هشتگ‌های دیگری مانند World War۳، WWIII و Iran به ترند عمومی کاربران فرا منطقه‌ای بدل شد؛ این موضوع اطلاع جامعه جهانی نسبت به اهمیت حادثه ترور سردار رشید جبهه مقاومت و تبعات دامن‌گیر آن برای آمریکا و متحدان تروریستش را نمایان می‌کند.


خوشبختانه، یکی از امید بخش‌ترین جلوه‌های این واقعه استفاده کاربران فضای مجازی از هشتگ «جنگ جهانی سوم» در گفت‌وگوهای مربوط به این حادثه بود، کاربران با چنین عملی این واقعیت را فریاد می‌زنند که فارغ از سلطه نظام رسانه‌ای پلید و استکباری غرب، هنوز هم وجدان‌های‌شان نسبت به آنچه در جهان می‌گذرد، بیدار است و این واقعه تروریستی را یک حادثه معمولی قلمداد نمی‌کنند.
البته دلیل این برداشت نیز مشخص است؛ حاج قاسم فقط یک فرمانده ایرانی نبود، بلکه سلیمانی در عمل، راهبر و نماینده پیشگام جبهه ایستادگی در مقابله با هیمنه استکباری غرب به سرکردگی آمریکا بود و مبارزه نفس‌گیر او با تروریسم بین‌الملل در طول قریب به دو دهه گذشته موجب شد امروز نه تنها غرب آسیا بلکه شرق آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر نقاط جهان از شر تروریسم سیاه دست‌پرورده آمریکا رهایی یابد.
به عبارت بهتر، مخاطب جهانی امروز به مدد رسانه‌های پرتعداد منطقه‌ای، بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های آزاد جبهه مقاومت به خوبی دریافته است ترور اخیر در فرودگاه بغداد، در عمل هدفی جز تقویت تروریسم ندارد؛ زیرا قربانی ترور خود قهرمان مبارزه با تروریسم لقب داشت، آن هم در حالی که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هیلاری کلینتون و دیگر سران این کشور عامل شکل‌گیری این گروه تروریستی جنایتکار بودند؛ بنابراین افکار عمومی جهان به خوبی دریافته است که آمران این اقدام تروریستی و غیرقانونی با صدور فرمان شلیک موشک به خودرو حامل سردار سلیمانی، در عمل کوشیده‌اند تا این قهرمان نامور جهانی را از صحنه بیرون و مسیر بازگشت تروریسم را به منطقه مهیا کنند؛ البته از منظر کاربران جهانی نتیجه این اقدام چیزی جز مهیا شدن زمینه مواجهه جبهه خیر و شر که از آن با نام‌هایی مانند World War III یاد کرده‌اند، نخواهد بود.

شکی نیست که مقیاس و ماهیت جنگ جهانی آتی بشر با دو جنگ جهانی سابق متفاوت خواهد بود؛ زیرا در دو جنگ جهانی گذشته میلیون‌ها انسان فقط به دلیل زیاده‌خواهی مادی و ارضی رهبرانی، مانند استالین، چرچیل و هیتلر به کام مرگ افتادند؛ اما در جنگ جهانی جدید، جهان فارغ از منفعت‌طلبی‌های قومی، نژادی و ایدئولوژیک رایج در تاریخ بشر به دو گروه خیر و شر تقسیم خواهد شد که جبهه شر آن حافظ وضع موجود و خواهان تداوم سلطه استعمار بر نوع بشر است و نمایندگی آن با کاخ سفید و سردمداران تروریست منش آمریکایی است، اما در مقابل جبهه خیر با اولویت بخشی به مفاهیم عالی و متعالی انسانی، مانند آزادگی و نفی طاغوت به مقابله با این جریان محافظه کار استکباری بر خواهد خاست و پرچم‌داری این جبهه با کشور و ملتی جز ایران و سرداران پرتعداد آن نخواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۰۰:۰۲
روابط عمومی

«فضای مجازی» به منزله اقیانوسی بی‌انتها از انواع محتواهای گوناگون همواره به مثابه یک فرصت و تهدید توأمان برای آحاد ملت‌های جهان مطرح بوده و همه کشورها در طول دهه‌های گذشته تلاش کرده‌اند به نوعی با اعمال سیاست‌های سایبری مانع از اثرگذاری مخرب اینترنت بر منافع ملی‌شان شوند.

برای نمونه، در پی رواج جرایم منافی عفت سایبری، از جمله هرزه‌نگاری کودکان در کشورهای غربی، این کشورها تولید و انتشار محتوای تصویری و چند رسانه‌ای مربوط به افراد زیر 18 سال را ممنوع کرده و در برخی از آنها نوجوانان زیر 16 سال حق عضویت در شبکه‌های اجتماعی را ندارند.نهادهای مسئول ما نیز در سال 1372 در پی ورود اینترنت به کشور، در راستای حراست و حفاظت از ملت و منافع ملی به فکر طراحی قواعدی برای جلوگیری از آسیب‌های اینترنتی افتادند و در نتیجه آن از سال 1381 فهرست بلندبالایی از پایگاه‌های غیر اخلاقی و ضد ارزشی مسدود شد؛ اما این پایان ماجرا نبود و از آن سال تا به امروز مسئولان کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه درگیر یک جنگ 17 ساله با تهدیدات فضای مجازی شده‌اند و پایانی بر این جنگ متصور نیست؛ زیرا هر چه فناوری فیلترینگ و مسدودسازی محتوای مجرمانه کشور پیشرفت می‌کند، راه‌های جدید عبور از فیلترینگ هم به روی کاربران باز می‌شود! بنا بر اظهارات وزیر ارتباطات ۴۲ تا ۴۵ میلیون کاربر ایرانی در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند و از آنجایی که تقریباً همه رسانه‌های اجتماعی معروف، به جز اینستاگرام‌ در کشورمان فیلتر شده‌اند، کارشناسان معتقدند بخش قابل توجهی از کاربران فضای مجازی کشور برای دستیابی به شبکه‌های اجتماعی پر مخاطب به شکلی از راهکارهای عبور از فیلترینگ، از جمله VPNها استفاده می‌کنند که این مسئله اطلاعات کاربران ایرانی را در معرض خطر سرقت و شنود از سوی سرویس‌های اطلاعاتی دشمن قرار داده است!

اما جالب است که در سال‌های اخیر توئیتر به مثابه یک رسانه فیلتر شده خارجی به رسانه محبوب برخی مسئولان و سیاستمداران کشورمان برای تعامل با افکار عمومی بدل شده است؛ آن هم در شرایطی که دسترسی به آن جز با ابزارهای عبور از فیلترینگ میسر نیست! از این‌رو با توجه به پافشاری بر تداوم سیاست سنتی فیلترینگ و استفاده نکردن از مدل‌های جدید کنترل محتواهای مجرمانه، این سؤال در اذهان افکار عمومی ایجاد شده که «رطب خورده منع رطب کی کند!»

مخالفان سیاست سنتی فیلترینگ معتقدند، تداوم الگوی جاری مسدود‌سازی محتوای مجرمانه پدیده «گسترش محتوای باز» را به همراه دارد؛ به این معنا که پس از فعال شدن فیلترشکن هر نوع اطلاعات و پیام‌ها‌ی پالایش نشده‌ در اختیار افراد و به ویژه کاربران جوان و نوجوان قرار می‌گیرد؛ آن هم در حالی که بیشتر این کاربران هدف‌شان از نصب فیلترشکن نه دسترسی به محتوای غیر اخلاقی، بلکه دانلود یک بازی یا به روزرسانی نرم‌افزارهای تلفن همراه هوشمندشان است؛ اما به دلیل سودهای کلان دلالی فیلترشکن‌ها که بنا بر برخی تخمین‌ها گردش مالی آن 50 تا 75 میلیارد تومان در ماه است، برخی جریان‌ها مخالف عبور از فیلترینگ سنتی و خواهان تداوم سیاست‌های فعلی هستند.

امروزه بیشتر کارشناسان بر اثربخش نبودن فیلترینگ غیر هوشمند در کاهش آسیب‌های فضای مجازی تأکید کرده‌اند و راهکار مبارزه با چالش‌های اجتماعی را در «ارتقای سواد رسانه‌ای» و «فرهنگ‌سازی» در این ارتباط دانسته‌اند. به اعتقاد آنها، می‌توان با روش‌های جدیدی، از جمله «دسته‌بندی کاربران اینترنت» به گروه‌هایی، مانند پژوهشگران و دانشجویان، خبرنگاران، دانش‌آموزان و کاربران خانگی و ارائه دسترسی‌های لازم به هر گروه، ضمن کاهش مراجعه کاربران به راهکارهای خطرآفرین عبور از فیلترینگ، نظارت و پایش بهتر و دقیق‌تری نسبت به شیوه بهره‌برداری کاربران از فضای مجازی داشت.


نسخه صوتی را در این لینک بشنوید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۰۰:۱۶
روابط عمومی