وبگاه رسمی نوید کمالی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های منتشر در رسانه‌ها و همایش‌های ملی و بین المللی

وبگاه رسمی نوید کمالی

یادداشت‌های یک روزنامه‌نگار، مولف و مدرس فعال در حوزه سیاست خارجی، فناوری‌های نوین و قدرت نرم ...

شماره تماس: 00989159263347 (جهت دریافت «مشاوره» ، دعوت جهت «برگزاری کارگاه آموزشی» و ... لطفا در ساعات غیر اداری و یا در شبکه های اجتماعی مبتنی بر این شماره تماس حاصل فرمایید.)

تذکر: بازنشر مطالب این پایگاه بلااشکال می باشد.

پست الکترونیکی : NavidKamali.ir@iran.ir

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «arab shield» ثبت شده است

در ادبیات سیاسی و رسانه ای غرب “بهار عربی” یا “Arab Spring” به انقلاب‌ها، خیزش‌ها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سال‌های ۲۰۱۰ اطلاق می شود که منجر به سرنگونی و تغییر دیکتاتورهای حاکم بر تعدادی از کشور مهم عربی گردید که تاثیرات و تبعات برخی از آنها تا کنون ادامه دارد که از جمله آنها می توان به بحران جنگ داخلی لیبی اشاره کرد.

در اثر این موج اعتراضات که از آن در ادبیات سیاسی کشورمان با عنوان “بیداری اسلامی” یا “Islamic awakening” یاد می شود چهار حکومت دیکتاتوری عربی تونس، مصر، لیبی و یمن سرنگون شدند و سه حکومت بحرین، اردن و تا حدودی عربستان نیز با مشکلات جدی مواجه گشتند.

ماجرای بهار عربی یا بیداری اسلامی از خودسوزی محمد بوعزیزی، میوه فروش دوره گرد تونسی آغاز شد که در اعتراض به ممانعت و آزار و اذیت پلیس در شهر کوچک سیدی بوزید خود را به آتش کشید و این واقعه که از دید حکمرانان عرب منطقه کم اهمیت بود همانند یک چاشنی انفجاری مکانیزم شروع جنبش های عمومی اعتراضی را آغاز کرد.

مقاله بهار عربی

این تحولات تا پیش از شروع توسط هیچ یک از اقشار نخبه تونس و جهان عرب از جمله سیاست مداران و حتی تحلیل گران اعم از امنیتی ، دانشگاهی یا روزنامه نگار پیش‌بینی نشده بود لذا نه تونس بلکه هیچ از کشورهای درگیر با این پدیده آمادگی مواجهه با آن را نداشتند و تنها به استفاده از قوه قهره علیه مردم روی آوردند که این مسئله نیز به تشدید بحران انجامید.

تظاهراتی که در پی خودسوزی بوعزیزی رخ داد، بلا فاصله پس از سرنگون کردن زین العابدین بن علی در تونس، به سراسر منطقه شمال آفریقا و حتی غرب آسیا تسری یافت؛ مصر، مراکش، لیبی، الجزایر، سودان و موریتانی در قسمت آفریقایی جهان عرب و اردن، کویت، یمن، عربستان، عمان، بحرین در بخش آسیایی جهان عرب، دست خوش نا آرامی ها و تظاهرات وسیع مردمی شدند.

اگر قصد ریشه یابی چرایی وقوع این تحولات را داشته باشیم در می یابیم که یکی از مهمترین دلایل آن نارضایتی بالای افکار عمومی از نظام سیاسی حاکم بر این کشورها بوده است، زیرا همه کشورهای عربی بحران زده دارای نظام‌های سیاسی خودکامه و بسته بودند که به صورت یک عادت و در درجات مختلف به سرکوب مخالفان و منتقدان پرداخته و برای اکثریت مردم نقش موثری در ساختار سیاسی قائل نبودند. از همین رو نیز ابراز ناخرسندی عمیق از نظام‌های استبدادی در صدر شعارها و بیانیه های معترضین عرب قرار داشت.

در اینجا باید به این واقعیت توجه داشت که این دست کشورها از فقدان مطبوعات و رسانه های آزاد رنج می بردند زیرا حکمرانان دیکتاتور با توجه به خوی خودکامه و استبدادی خود تمایلی به شنیدن صدای مردم و مشکلات عمومی آنها نداشتند و مطبوعات و رسانه های حکومتی نیز تنها با انعکاس آنچه مطلوب دیکتاتورهای حاکم بر کشورهایشان بود بر حقایق میدانی و نارضایتی های مردمی سرپوش می گذاشتند، در واقع رژیم های استبدادی عرب با مسدود ساختن مجاری طرح و ابراز افکار عمومی نه فقط دیگران، بلکه خود را نیز فریب می دادند لذا تمام راه ها برای اصلاح وضع موجود در کشورهای خود را مسدود گذاشته بودند.

البته باید این نکته را هم در نظر داشت که آن دسته از دولت های عربی که دارای میزان قابل توجهی از “مردم سالاری” و بهره مند از سطح حداقلی از مشارکت مردمی بودند خیلی سریع از بحران گذشتند.

با پایان موج اول بهار عربی بسیاری از کشورهای منطقه که سال ها به شیوه خودکامه و صرفا امنیتی بر مردم حکومت کرده بودند به‌دلیل ترس از بازگشت مجدد موج اعتراضات دست به برخی اصلاحات اجتماعی و سیاسی زدند که از جمله آنها می‌توان به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی محمد بن سلمان در عربستان سعودی که منجر به رفع برخی از مهمترین محدودیت های اجتماعی از جمله رانندگی زنان شد اشاره کرد هر چند در عمل حکام این دست کشورها نتوانستند از شیوه سنتی حکومت‌داری خود و سرکوب افکار عمومی دست بردارند!

بر اساس برآورد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ ، بهار عربی به رشد اقتصادی شمال آفریقا و غرب آسیا لطمه زده و کشورهای این منطقه ۶۱۴ میلیارد دلار از وقوع حوادث آشوبناک آن زیان دیدند ;کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیای غربی در سازمان ملل هم اعلام کرد که در جریان این تحولات معادل ۶ درصد تولید ناخالص داخلی بالقوه منطقه بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، از دست رفته‌است و ناآرامی‌ها مشکل بدهی، بیکاری، فساد و فقر را تشدید کرده‌اند.

با توجه به این واقعیت میدانی که وقوع انقلاب عربی هر چند باعث بروز برخی اصلاحات سطحی در سطح جوامع عربی شد اما فقدان توجه به توسعه مردم سالاری در این کشورها و مسدود ماندن جریان های رسانه ای آزاد در کنار تداوم یافتن مشکلات و بحران های اقتصادی معیشتی یکبار دیگر موجب شد تا آتش زیر خاکستر اعتراضات مردمی در این کشورها شعله ور شود و در گام اول موجبات سرنگونی عبدالعزیر بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر و عمر البشیر دیکتاتور سودان را فراهم کند.

با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی فعلی جامعه جهانی و همچنین تداوم یافتن بحران بی ثباتی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی که از قضا مهمترین منبع درآمد دولت های خودکامه منطقه است

به نظر می رسد که می توان شرایط فعلی را به عنوان پیش درآمدی بر شروع “موج دوم بهار عربی” در نظر گرفت که در صورت عدم اعمال اصلاحات اساسی در روند حکومت داری و اقتصاد کشورهای منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا شاهد شعله ور شدن آن خواهیم بود که به مراتب می تواند خون بار تر از حوادث سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ شود که منجر به کشتار حدود ۳۷ هزار شهروند معترض شد.

البته باید توجه داشت که طبیعتا دشمنان جهان اسلام در این شرایط سعی خواهند کرد تا با سوار شدن بر موج اعتراضات جدید و هدایت آنها همانند ماجرای کودتای ارتش در سودان بار دیگر مهره های دست نشانده خود را در کشورهای استعمار زده عربی حاکم نمایند لذا بایستی با ورود به هنگام به این فصل نو از شروع بحران های اعتراضی در منطقه با افزایش بصیرت و بینش سیاسی توده های عرب و مسلمان غرب آسیا و شمال آفریقا بر خلاف انتظار جهان غرب، “فصل جدیدی از بیداری اسلامی” را رقم زد تا در نتیجه آن اعتراضات عمومی با آگاهی سیاسی و انقلابی همراه گشته و در نهایت دست های سردمداران جهان استکبار از جهان عرب کوتاه شود.

- نوید کمالی - روزنامه رسالت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۵۲
روابط عمومی

هفته گذشته را می توان یکی از مهمترین دوره های کاری دستگاه دیپلماسی آمریکا در رابطه پا پروژه بازسازی شبکه سیاست‌خارجه آمریکا در غرب آسیا نام نهاد زیرا وزارت خارجه آمریکا به شکلی کم سابقه در مدت زمانی کوتاه اقدام به معرفی دو مهره شناخته شده سیاسی و نظامی به عنوان سفرای جدید خود در کشورهای عراق و عربستان کرد.

بدون شک معرفی یکی ژنرال چهارستاره ارتش آمریکا به عنوان سفیر جدید کاخ سفید در عربستان سعودیرا می توان از لحاظ اهمیت مهمترین تغییردرچهره سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دانست!

جان ابی زید عرب تبار (John Abizaid) سفیر جدید آمریکا در عربستان هرچند در سال 2007 و پس از 34 سال خدمت در ارتش آمریکا بازنشسته شده است اما بدلیل ریشه و تبار لبنانی و آشنایی کامل بازبان عربی و جهان عرب همواره یکی از مهمترین فرماندهانستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا موسوم به سنتکام CENTCOM بوده است.

ستاد سنتکام در ساختار نیروهای مسلح آمریکا وظیفه مدیریت فعالیت ها و عملیات نظامی ارتش آمریکا در منطقه‌ای متشکل از۲۷کشور را بر عهده دارد که گستره آن از شاخ آفریقا شروع و تا شبه‌جزیره عربستان و غرب آسیا و آسیای مرکزی و آسیای جنوبی پیش می‌رود البته در این بین اولویت اول سننتکام مدیریت فعالیت های نظامی در منطقه حساس خاورمیانه است!

سفیر آمریکا در عربستان

از سوی دیگر این ژنرال بازنشسته هرچند دارای سوابق برجسته نظامی است اما در طی سالیان گذشته بصورت جدی فعالیت پژوهشی را در اندیشکده های مطرح آمریکایی از جمله اندیشکده هوور(Hoover Institution) که وابسته به دانشگاه استنفورد آمریکاست دنبال کرده است.

اندیشکده هوور که از آن می توان به عنوان یکی از ضد ایرانی ترین نهادهای فکری همسو با دولت دونالد ترامپ نام برد، از جمله مهمترین مراکز مطالعاتی پرنفوذ در بین جریان محافظه کار و جمهوری‌خواه آمریکایی است و از دیرباز محل گردهمایی و تحقیق و پژوهش نخبگان عالی رتبه و همچنین مقامات سابق نظامی- اطلاعاتی این دو جریان بوده است .

با توجه به علایق فکری و وابستگی های جریانی ابی زید می توان انتصاب او در مقام سفارت را نقطه آغازی بر شروع سیاست جدید دونالد ‌‌ترامپ در قبال نقش جدید شورای همکاری خلیج فارس در پیشبرد سیاست های منطقه ای آمریکا و تشکیل ناتوی عربی (Arab NATO) در جهت آنچه پروژه مهار ایران در منطقه نامیده می شود دانست ، دلیل این برداشت نیز سابقه تخصصی ابی زید در حوزه اقتصاد نظامی است ، جالب اینکه وی حتی پایانامه دکترای خود در دانشگاه هاروراد را نیز بصورت تخصصیبه نحوه تصمیم گیری عربستان درباره هزینه های دفاعی و نظامی اختصاص داده است لذا از هم اکنون پرواضح است که مسئولیت اصلی ابی زید در عربستان معماری ناتوی عربی با تکیه بر دلارهای نفتی عربستانیا یا به عبارت دیگر دوشیدن آنهاست که البته مهمترین هدف تشکیل آن نیز رسما مقابله با نفوذ منطقه ای ایران عنوان شده است!

ناتو عربی که نام خود را از پیمان آتلانتیک شمالی وام گرفته همانند این پیمان که در سال۱۹۴۹به منظور مبارزه با کمونیسم بین کشورهای عضو جبهه متفقین، اعم از کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی به ریاست آمریکا در واشنگتن شکل گرفت قرار است عضو شورای همکاری خلیج‌فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین، قطر، عمان) به اضافه اردن و مصر باشد.

بر اساس قوانین ناتو کلیه اعضای ناتو متعهد شده اند در صورت حمله یک یا چند کشور به یکی از اعضای این پیمان، این اقدام را به عنوان حمله به تمام کشورهای عضو تلقی کنند و تمام اعضا علیه طرف متجاوز وارد عمل شوند لذا یکی از فلسفه های شکل گیری ناتوی عربی کپی و اعمال این معاهده در بین اعضای عرب این پیمان نامه امنیتی است البته بجای شوروی ، ناتوی عربی مهمترین تهدید پیش روی خود را ایران در نظر گرفته است!

نکته جالب توجه در این رابطه برگزاری مانور نظامی اخیر برخی از کشورهای عربی دایه دار ناتوی عربی در مصر است که همزمان با شروع دور جدید تحریم های ضد ایرانی بر علیه کشورمان در آبان ماه جاری توسط چهار کشور عربی حاشیه خلیج‌فارس شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین با همراهی اردن برگزار گردید.

هدف از اجرای این مانور نظامی مشترک که عنوان سپر عربی یک (Arab Shield 1) را بر خود داشت بصورت رسمی افزایش توانمندیهای دفاعی کشورهای مشارکت کننده در آن اعلام شده بود اما در واقع این ائتلاف عربی که به نوعیاعضای آنترکیب اصلی ناتوی عربی را تشکیل خواهند داد در قالب این مانور تلاش کردند تا بصورت عملیاتی و تحت نظارت ناظران آمریکایی چگونگی ایجاد این پیمان نظامی مشترکی را برای رویارویی با آنچه نفوذ منطقه‌ای ایران و جبهه مقاومت خوانده می‌شود تمرین نمایند، تا از این طریق در عین تمرین تبادل اطلاعات نظامی و امنیتی در صحنه رزم، ظرفیت های همکاری مشترک آنها نیز ارتقاء یابد هر چند که بنا بر برخی اخبار منتشر شدهاین مانور نظامی فارغ از تمام تبلیغات انجام شده بدلیل بی تجربگی قوای مشارکت کننده دستاورد مطلوبی برای برگزار کنندگان آن به همراه نداشته است.

البته فارغ از مسائل منطقه ای پر واضح است که ایجاد چنین پیمان پر هزینه ای آنهم در قالب یک پیمان از جنس ناتو البته با محتوای عربی علاوه بر آمریکا به عنوان بزرگترین فروشنده سلاح در جهان برای کشورهای نچندان ثروتمند و بحران زده ای همچون اردن و مصر نیز مزایای بسیار بالایی به همراه دارد زیرا کشور ثروتمندی همچون عربستان که دایه‌دار اصلی تشکیل ناتوی عربی در مواجهه با جمهوری اسلامی است ناچاراً برای تشویق مصر -که دارای بزرگترین ارتش در بین کشورهای عربی است- و دیگر کشورهای بحران زده همچون اردن و بحرین به مشارکت در این پیمان نظامی بایستی با تکیه بر ذخایر نفتی خود از قراردادهای تسلیحاتی چند صد میلیون دلاری آنها حمایت کند، در واقع عربستان در ساختار ناتوی عربی علاوه بر نقش راهبری این پیمان، وظیفه تامین مالی قراردادهای تسلیحاتی کشورهایی از جمله مصر، اردن بحرین را هم بر عهده گرفته است که منافع آن در نهایت به جیب کمپانی های تسلیحات سازی آمریکا سرازیر می شود.

در پایان با توجه به آنچه بیان شد می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که با توجه به سوابق و تخصص جان ابی زید، انتصاب او به عنوان سفیر جدید آمریکا در کشوری مانند عربستان که از سال 2014 فاقد سفیر بوده است را می توان شروع دور جدیدی از تنش آفرینی آمریکا در غرب آسیا تفسیر کرد هرچند شخص ابی زید در اظهار نظریقابل توجه در گفتگو بامرکز مطالعات راهبردی و بین المللی اظهار داشته است: «اعتقاد دارم که اگر ایران به کشوری هسته ای تبدیل شود ما قدرت مهار آن را داریم. راههایی برای کنار آمدن با یک ایران هسته ای وجود دارد ما با شوروی هسته ای ، چین هسته ای و سایر قدرتهای هسته ای کنار آمدیم .»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۹:۲۳
روابط عمومی